جزئیات دایرکتوری

نقشه نما :: جزئیات
مدیر ارشد

مدیر ارشد


گزارش لینک خراب:

کاربر محترم، در صورتی که هنگام استفاده از لینک (پیوند) های دایرکتوری الفبالیب با لینک(پیوند) خراب مواجه شدید، لطفا آنرا از طریق دکمه زیر اطلاع دهید تا نسبت به رفع نقص اقدام شود.

باتشکر

گزارش لینک خراب - دایرکتوری الفبالیب

چهارشنبه, 05 اسفند 1394 ساعت 11:03

سید محمد هاشم خوانساری

وبسایت: http://fa.wikishia.net/view/%D8%B3%DB%8C%D8%AF_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D9%87%D8%A7%D8%B4%D9%85_%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D8%B1%DB%8C

 

سید محمد هاشم خوانساری

 
 
میرزا هاشم خوانساری
آقا سید محمد هاشم چهار سوقی.jpg
اطلاعات فردی
نام کامل میرزا محمدهاشم خوانساری چهار سوقی
نسب خاندان خوانساری
خویشاوندان
سرشناس
میر صغیر • سید محمدباقر خوانساری
تاریخ تولد ۱۲۳۵ق
محل زندگی خوانسار • اصفهان • نجف
تاریخ وفات ۱۳۱۸ق
محل دفن وادی السلام
شهر وفات نجف
اطلاعات علمی
استادان محمد باقر خوانساری • شیخ مرتضی انصاری • سید حسن مدرس اصفهانی • مهدی بن علی کاشف الغطاء • زین العابدین خوانساری
شاگردان سید محمدکاظم یزدی • شیخ الشریعه • شیخ محمد هادی تهرانی • حاج آقا رضا همدانی • ابو تراب خوانساری
اجازه روایت از سید حسن بن علی مدرس اصفهانی
اجازه اجتهاد از صدرالدین عاملی • شیخ انصاری
اجازه اجتهاد به فرزندش جمال الدین
تالیفات رسالۀ الذّبیحیه • الاستصحاب • حاشیه بر معالم الدین 
شرح زبدة الاصول شیخ بهائی • میزان الانساب
سایر سرودن شعر
فعالیت‌های اجتماعی-سیاسی
اجتماعی مرجعیت شیعیان

میرزا محمدهاشم بن زین العابدین خوانساری (۱۲۳۵-۱۳۱۸ق) فقیه امامی قرن سیزدهم و چهاردهم هجری قمری که حدود سی سال در بخشی از ایران مرجع تقلیدشیعیان بود.

او در خوانسار نزد محمد باقر خوانساری، در اصفهان نزد صدر الدین عاملی و در نجف نزد شیخ مرتضی انصاری شاگردی کرد. ابو تراب خوانساری و سید محمد کاظم طباطبائی یزدی از شاگردان او بودند.

خوانساری، آثاری در فقه، حدیث، اصول، کلام، رجال و فلسفه تالیف کرد. مبانی الاصول مهم‌ترین اثر اصولی او به شمار می‌آید. او در ۱۳۳۸ق، در نجف درگذشت و در وادی السلام به خاک سپرده شد.

ولادت و درگذشت

میرزا هاشم خوانساری، در سال ۱۲۳۵ق در خوانسار به دنیا آمد. وی در ۱۳۱۸ق، هنگام رفتن به حج در شهر نجف درگذشت و در وادی السلام به خاک سپرده شد.[۱]

تحصیلات

خوانساری تحصیلاتش را در زادگاهش آغاز کرد او درس‌های مقدماتی را نزد پدرش، زین العابدین خوانساری و برادرش محمد باقر در خوانسار فراگرفت. پس از درگذشت پدر بزرگش، ابوالقاسم جعفر بن حسین خوانساری مشهور به میر صغیر (درگذشت ۱۲۴۰ق)، همراه پدر و خانواده به اصفهان مهاجرت کرد.[۲]

میرزا هاشم تحصیل فقه، اصول و دیگر علوم را در اصفهان آغاز کرد. او عمده تحصیلات خود را نزد صدر الدین عاملی (د۱۲۶۴)، که وی را پدر معنوی خویش خوانده و بعدها داماد او هم شد، گذراند.[۳] عاملی در اوایل جوانی محمد هاشم به اجتهاد وی تصریح کرد و اولین فردی بود که به او اجازۀ اجتهاد داد.[۴]

خوانساری همچنین ده سال در درس فقه و اصول سید حسن بن علی مدرس اصفهانی (درگذشت ۱۲۷۳ق) شرکت کرد و در ۱۲۶۱ق از او نیز اجازه اجتهاد و روایتگرفت.[۵] این اجازه‌نامه در آخر کتاب حلُّ العسیر فی حِلِّ العَصیر خوانساری چاپ شده است.[۶]او پس از سال‌ها تحصیل در اصفهان به نجف رفت و ضمن تدریس فقه و اصول، در درس شیخ مرتضی انصاری (د ۱۲۸۱) حاضر شد. شیخ انصاری توجه ویژه‌ای به او داشت و خصوصی با وی مذاکره علمی می‌کرد. و به او اجازۀ اجتهاد داد.[۷]

برخی دیگر از استادان و مشایخ روایی وی:

شاگردان

میرزا حسین نوری، سید حسن صدر و محمد مرتضی کشمیری از او روایت نقل کرده‌اند.[۱۰]

مرجعیت

خوانساری، حدود سی سال در بخشی مهمی از ایران مرجع تقلید شیعیان بود.[۱۱] ناصر الدین شاه (حکومت: ۱۲۶۴-۱۳۱۳ق) به وی توجه داشت و در بازگشت او از سفر مشهد به دستور شاه، مردم تهران از او استقبال کردند.[۱۲] محمد حسن خان اعتماد السلطنة (صنیع الدوله) که در دورۀ ناصرالدین شاه وزارت انطباعات و مناصبی دیگر را بر عهده داشت از کسانی است که میرزا محمد هاشم را در تهران ملاقات کرده و او را ستوده است.[۱۳] او را فقیهی عارف، زاهد، محقق و نویسنده‌ای کوشا دانسته‌اند.[۱۴] و در رثایش قصیده‌هایی سروده‌اند.[۱۵]

آثار

خوانساری آثاری در فقه، حدیث، اصول، کلام، رجال و فلسفه دارد، از جمله:

  • رسالة الذّبیحیه؛ نخستین اثر فقهی او دربارۀ حکم ذبایح اهل کتاب است. که آن را به توصیۀ استادش، صدر الدین عاملی تألیف کرد.[۱۶]
  • احکام الایمان؛ رساله عملیه او به فارسی است که احکام عبادات تا آخر روزه را در بردارد. وی این رساله را به درخواست ناصرالدین شاه نوشت.[۱۷] وی رسالۀ عملیۀ دیگری نیز دارد که شامل عبادات و معاملات است این اثر در ۱۳۱۰ق و ۱۳۱۷ق ضمن مجموعه‌ای با عنوان شش رساله چاپ شده است.[۱۸] در این مجموعه اثر کلامی مختصری به فارسی با نام اصول الدین[۱۹] و رساله‌های فارسی صِیغ العُقود، صوم و مناسک حج نیز چاپ شده است.[۲۰]
  • حاشیه بر ریاض المسائل
  • شرح الدرة النجفیة محمد مهدی بحرالعلوم.[۲۱]
  • خوانساری در جوانی برخی ابواب اصول فقه مانند اصل برائت، استصحاب، اجماع منقول و شهرت را به نظم در آورده که به نام «منظومة لطیفة فی تحقیق المطالب الاصولیة» منتشر شده است.[۲۲]
  • الاستصحاب[۲۳]
  • حاشیه بر معالم الدین حسن بن زین الدین عاملی
  • شرح زبدة الاصول شیخ بهائی.[۲۴]
  • مبانی الاصول؛ مهمترین کتاب اصولی. به نظر او بسیاری از مباحث اصول در منابع اصولی، طولانی و بی‌فایده بود، از این رو در صدد برآمد اثری فشرده و جامع دربارۀ اصول اجتهادی و اصول عملی بنگارد.[۲۵]
  • اصول آل الرسول در آن مجموعه‌ای از احادیث امامان شیعه را دربارۀ قواعد فقهی و اصول فقه گرد آورده و به ترتیب مباحث اصولی تنظیم کرده است. شیخ انصاری اتمام این کتاب را به وی توصیه کرده بود.[۲۶]
  • از آثار مهم خوانساری در باب حدیث و رجال، رساله‌ای دربارۀ اعتبار کتاب فقه الرضا منسوب به امام رضا علیه‌السلام است.[۲۷] میرزا هاشم در این رساله صحت انتساب را به امام رضا(ع) نپذیرفته است.[۲۸]
  • اثر رجالی دیگر خوانساری دربارۀ اعتبار و وثاقت ابو بصیر مرادی است، او ابتدا احادیث دال بر عدم وثاقت ابوبصیر را نقل کرده و سپس به پاسخگویی و دفاع از وثاقت وی پرداخته است.[۲۹]
  • مجمع الفوائد و مخزن الفرائد تعدادی از آثار خوانساری از جمله کتاب مبانی الاصول و برخی رساله‌های یاد شده، در این مجموعه و در تهران ۱۳۱۷ق چاپ سنگی شده است.
  • حلّ العسیر فی حلّ العصیر
  • مجموعه مقالاتی با نام المقالات الطیفة فی مطالب المنیفة به مجمع الفوائد ضمیمه شده که حاوی مقالاتی دربارۀ مسائل متفرقۀ اصولی، فقهی، کلامی، حدیثی و رجالی است.
  • اربعون حدیثاً، دیگر اثر حدیثی خوانساری است که آن را تألیف و شرح کرده است و نسخه‌ای خطی از آن در کتابخانۀ آیت الله گلپایگانی در قم وجود دارد.[۳۰]
  • شرح مشیخة الفقیه
  • اجازاتی برای برخی علما از جمله میرزا ابوالهدی کلباسی
  • دو اثر رجالی الفوائد الرجالیة و الفلاحة که دومی خلاصۀ دو کتاب نفائس الفنون و ازهار الجنان است.[۳۱]
  • میزان الانساب، خوانساری در ۱۲۹۹ آن را در شرح حال امامزاده‌های معتبر در اصفهان نگاشت[۳۲] و در سال ۱۳۳۲ش در قم با مقدمه و حواشی احمد روضاتی به چاپ رسید.
  • حاشیه بر الاسفار الاربعة صدرالدین شیرازی که با نام تنبیه الحکماء الابرار شناخته می‌شود.[۳۳]

شعر

میرزا هاشم، علاوه بر سرودن منظومه‌های یاد شده، قصاید و منظومه‌هایی دیگر به فارسی و عربی سروده که برخی از آنها در دیوان الاکابر آمده است. تخلص او موسوی بود[۳۴] خوانساری آثار موجود در کتابخانه شخصی خود را نیز فهرست کرده است.[۳۵]

فرزندان

جمال الدین، فرزند و شاگرد میرزاهاشم بود از او اجازه اجتهاد گرفت. او چند رساله دربارۀ فقه و اصول تألیف کرد و در ۱۳۳۹ق درگذشت. نخست در تخت فولاد اصفهان کنار عمویش محمد باقر به خاک سپرده شد و سپس در ۱۳۴۸ به نزدیک قبر پدرش در اصفهان منتقل شد.[۳۶]

پانویس

  1. پرش به بالا بخشی، ص۱۸۷-۱۸۹؛ روضاتی، ص۱۱۷-۱۱۸.
  2. پرش به بالا بخشی، ص۱۹۱؛ روضاتی، ص۱۱۳؛ابن الرضا، ج۲، ص۵۸۱-۵۸۳
  3. پرش به بالا المقالات اللطیفة، ص۳۱۲-۳۱۳
  4. پرش به بالا المقالات اللطیفة، ص۳۱۳.
  5. پرش به بالا المقالات اللطیفة، ص۳۱۳
  6. پرش به بالا خوانساری، حل العسیر، ص۷۸.
  7. پرش به بالا روضاتی، ص۱۱۴؛ حسینی یزدی و همکاران، ص۴۹۶-۴۹۷
  8. پرش به بالا حرزالدین، ج۳، ص۲۷۶؛ روضاتی، ص۱۱۴؛ مهدوی، ص۵۳۵-۵۳۶.
  9. پرش به بالا تبریزی خیابانی، ص۶۸-۶۹؛ حسینی یزدی و همکاران، ص۵۰۱-۵۰۲
  10. پرش به بالا روضاتی، ص۱۱۶-۱۱۷؛ برای آگاهی از سایر شاگردان و راویان از او: نک، روضاتی، ص۱۱۶-۱۱۷؛ ابن الرضا، ج۲، ص۵۸۶-۵۸۷؛ حسینی یزدی و همکاران، ص۵۰۱-۵۰۳.
  11. پرش به بالا حسینی یزدی و همکاران، ص۴۹۴.
  12. پرش به بالا موسوی اصفهانی، ج۱، ص۱۴۲.
  13. پرش به بالا اعتماد السلطنه، ص۱۹۶؛ موسوی اصفهانی،ج۱، ص۱۴۲.
  14. پرش به بالا امینی، ج۲، ص۵۴۸؛ انصاری، ص۳۷۲.
  15. پرش به بالا بخشی، ص۱۸۷-۱۸۹؛ روضاتی، ص۱۱۷-۱۱۸.
  16. پرش به بالا خوانساری، المقالات اللطیفیة، ص۳۱۳؛ آقابزرگ، ج۱۰، ص۴.
  17. پرش به بالا آقا بزرگ طهرانی، ج۱، ص۲۹۶.
  18. پرش به بالا آقا بزرگ طهرانی، ج۱۱، ص۲۱۹.
  19. پرش به بالا آقا بزرگ طهرانی، ج۲، ص۱۹۶.
  20. پرش به بالا آقا بزرگ طهرانی، ج۱۵، ص۱۰۰-۱۰۱، ۱۱۰، ج۲۲، ص۲۷۵.
  21. پرش به بالا خوانساری، مبانی الاصول، ص۵؛ آقا بزرگ طهرانی، ج۶، ص۱۰۲.
  22. پرش به بالا آقا بزرگ طهرانی، ج۱،ص ۴۶۲، ج۲۳، ص۸۵.
  23. پرش به بالا آقا بزرگ طهرانی، ج۲، ص۲۶.
  24. پرش به بالا گزی برخواری، ص۴۷؛ بخشی، ص۱۹۰.
  25. پرش به بالا مبانی الاصول، ص۳-۵.
  26. پرش به بالا مبانی الاصول، ص۴-۵؛ آقا بزرگ ج۲، ۱۷۷؛ موسوی اصفهانی، ج۱، ص۱۴۴؛ حسینی یزدی و همکاران، ص۴۹۷.
  27. پرش به بالا آقا بزرگ طهرانی، ج۱۱، ص۱۳۹
  28. پرش به بالا ص۳-۴، ۹، ص ۳۷
  29. پرش به بالا رسالة معمولة فی حال ابی بصیر
  30. پرش به بالا آقا بزرگ طهرانی، ج۱، ص۴۳۱؛ حسینی اشکوری، ج۱، ص۲۶۲.
  31. پرش به بالا آقا بزرگ طهرانی، ج۱، ص۲۶۱؛ ج۱۰، ص۱۵۸، ۱۵۹، ج۱۴،ص۶۸؛ ج۱۶، ص۳۰۲-۳۳۹.
  32. پرش به بالا آقا بزرگ طهرانی، ج۲۳، ص۳۰۷.
  33. پرش به بالا مدرس تبریزی، ج۲، ص۱۹۲؛ آقا بزرگ طهرانی، ج۴، ص۴۴۲.
  34. پرش به بالا آقا بزرگ طهرانی، ج۹، قسم ۳، ص۱۱۱۹، ج۱۶، ص۳۳۹؛ روضاتی، ص۱۲۱؛ برای اطلاع از فهرست کامل آثار او نک: موسوی اصفهانی، ج۱، ص۱۴۴-۱۴۶؛ ابن الرضا ج۲، ۶۲۱-۶۲۶
  35. پرش به بالا آقا بزرگ طهرانی، ج۱۶، ص۳۹۰
  36. پرش به بالا روضاتی، ص۱۱۹-۱۲۰؛ حسینی یزدی و همکاران، ص۳۳۷، ۵۰۵-۵۰۶
 

منابع

  • این مقاله از دانشنامه جهان اسلام، ج۱۶، ص۳۸۹-۳۹۱ اخذ شده است.
  • محمد محسن آقا بزرگ طهرانی، الذریعة الی التصانیف الشیعة، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
  • مهدی ابن الرضا، ضیاء الابصار فی ترجمةعلماء خوانسار، قم ۱۳۸۲ش.
  • محمد حسن بن علی اعتماد السلطنه، المآثر و الآثار، در جهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، ج۱، تهران، اساطیر، ۱۳۶۳ش.
  • محمد هادی امینی، معجم الرجال الفکر و الادب فی النجف خلال الف عام، نجف، ۱۴۱۳/۱۹۹۲.
  • مرتضی انصاری، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری قدس سره، قم، ۱۳۷۳ش.
  • یوسف بخشی، تذکرۀ شعرای خوانسار، تهران، ۱۳۳۶ش.
  • علی تبریزی خیابانی،، کتاب علماء معاصرین چاپ سنگی تهران، ۱۳۶۶ش.
  • محمد حرزالدین، معارف الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، قم، ۱۴۰۵.
  • احمد حسینی اشکوری، فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه عمومی حضرت آیت الله گلپایگانی، ج۱، قم، ۱۳۵۷ش.
  • محمد علی حسینی یزدی، رسول علوی و علی اکبر زمانی نژاد، دانشمندان خوانسار، قم، ۱۳۷۸ش.
  • محمد هاشم بن زین العابدین خوانساری، مجمع الفوائد و مخزن الفرائد، چاپ سنگی تهران، ۱۳۱۷ش.
  • محمد علی روضاتی، زندگانی حضرت آیت الله چهار سوقی، حاوی شرح حال بیش از یکصد نفر قرون اخیره، اصفهان، ۱۳۳۲ش.
  • عبدالکریم بن مهدی گزی برخواری، تذکرة القبور، چاپ ناصر باقر یبیدهندی، قم، ۱۳۷۱ش.
  • محمد علی مدرس تبریزی، ریحانة الادب، تهران، ۱۳۶۹ش.
  • محمد مهدی موسوی اصفهانی، احسن الودیع فی تراجم اشهر مشاهیر مجتهدی الشیعة، او تتمیم روضات الجنات، بغداد، ۱۳۴۸.
  • مصلح الدین مهدوی، تذکرة القبور، یا دانشمندان و بزرگان اصفهان، اصفهان، ۱۳۴۸ش.

پیوند به بیرون

 

 
 
 

آنچه را که دنبالش بودید را یافتید؟

 
 
 
 
چهارشنبه, 05 اسفند 1394 ساعت 11:01

سید اسماعیل صدر

وبسایت: http://fa.wikishia.net/view/%D8%B3%DB%8C%D8%AF_%D8%A7%D8%B3%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D9%84_%D8%B5%D8%AF%D8%B1

 

سید اسماعیل صدر

 
 
سید اسماعیل صدر
زادروز ۱۲۵۸ق
درگذشت ۱۳۳۷ق - کاظمین
استادان میرزای شیرازی
شیخ راضی
شاگردان میرزای نایینی
سید حسین فشارکی
سید شرف الدین عاملی
خویشاوندان سید صدرالدین صدر، سید محمدباقر صدر، سید موسی صدر

سید اسماعیل صدر (متولد ۱۲۵۸ اصفهان- درگذشته ۱۳۳۸ کاظمین)از عالمان شیعه و مراجع تقلید قرن چهاردهم است. او سرسلسله خاندان صدر است. تحصیلات خود را در اصفهان و نجف و سامرا گذراند و از شاگردان میرزای شیرازی بود. پایان عمر را در کاظمین گذراند. در برابر تهاجمات روسیه، انگلیس و ایتالیا به ممالک اسلامی به همراه دیگر علمای نجف، فتاوای جهاد صادر کرد.

زندگینامه

سید اسماعیل بن سید صدرالدین بن سید صالح بن سید محمد شرف الدین بن سید ابراهیم زین العابدین، نسبش به ابراهیم اصغر بن امام موسی بن جعفر می‎رسد.[۱] پدرش از اهالی جبل عامل بود. در فتنه جزار به عراق و سپس به اصفهانمهاجرت کرد.

در ۱۲۵۸ق در اصفهان به دنیا آمد.[۲] در شش سالگی پدرش فوت کرد و پس از آن برادرش سید محمدعلی معروف به آقامجتهد سرپرستی او را به عهده گرفت. مقدمات و بخشی از سطح را نزد او خواند. در چهارده سالگی پس از فوت برادر، نزد محمدباقر رازی اصفهانی فرزند صاحب هدایة المسترشدین دروس سطح را تکمیل کرد و درس خارج را آغاز کرد. در ۱۲۸۱ق، عازم عتبات شد. در آن سال شیخ انصاری درگذشت و او نتوانست شیخ را درک کند. در نجف در درسشیخ راضی نجفی و مهدی کاشف الغطاء حاضر شد. در ۱۲۸۲ به حج رفت و پس از آن بیمار شد و به اصفهان بازگشت. در اصفهان او را احترام کردند. به عنوان دیدن از روستاها، در ۱۲۹۴ از اصفهان خارج شد و به عراق بازگشت.[۳] در ۱۳۰۰ به خراسان سفر کرد و به عتبات بازگشت. پس از وفات شیخ موسی آل شراره در جبل عامل، اهالی آنجا از او دعوت کردند که جبل عامل برود و او نپذیرفت.[۴] حدود بیست سال در فقه و اصول از میرزای شیرازی در نجف و سامرابهره برد.[۵] پس از مهاجرت میرزای شیرازی به سامرا، سید اسماعیل صدر نیز به سامرا رفت. تا ۱۳۱۴ق دو سال پس از وفات میرزا در سامرا ماند. سید اسماعیل صدر، محمدتقی شیرازی و سید محمد اصفهانی سه شاگرد میرزا بودند که تدریس را به آنان واگذارده بود.[۶] پس از سامرا به کربلا آمد و گروهی از شیعیان ایران و عراق از او تقلید کردند.میرزا محمدحسین نایینی، عبدالحسین شرف الدین عاملی، سید حسین فشارکی از شاگردان اویند.[۷] در اواخر عمر بهکاظمین رفت و همانجا درگذشت.[۸] در سوم جمادی الاولی ۱۳۳۷ق در کاظمین وفات یافت.[۹] در نقلی تاریخ وفات او ۱۲ جمادی الاولی ۱۳۳۸ است.[۱۰] در یکی از حجرات پایین پای حرم کاظمین دفن شد.[۱۱]

جهت معروف شدن وی و خاندانش به صدر این است که میرزای شیرازی دو شاگرد به نام سید اسماعیل داشت و به خاطر تشابه اسمی، پسوند صدر را به خاطر نام پدر -سید صدرالدین- به نام او اضافه کردند.[نیازمند منبع]

سید اسماعیل صدر از زاهدان و پرهیزگاران بود.[۱۲] سید اسماعیل صدر، خوش اخلاق، پرهیزگار، متواضع، گریزان از شهرت بود. به تنهایی راه میرفت و دوست نداشت کسی همراهش باشد. در فتوی بسیار محتاط بود.[۱۳]

فرزندان

سید اسماعیل چهار پسر داشت و همگی از علما بودند.

زندگی علمی

سید اسماعیل صدر، در حوزه‎های اصفهان، نجف و سامرا تحصیل کرد. در سامرا، کربلا و کاظمین تدریس داشت.از او اثر خاصی به جا نمانده است. بر دو کتاب انیس التجار نراقی[۱۵] و جامع عباسی[۱۶] حاشیه نوشته است.

اساتید

شاگردان

فعالیت سیاسی-اجتماعی

فتوای فقهای نجف در لزوم وحدت مسملین
«چون دیدیم که اختلاف فرقه‌های پنج گانه مسلمین، اختلافاتی که مربوط به اصول دیانت نیست، موجب انحطاط دول اسلام و استیلاء اجانب شده، به جهت حفظ کلمه جامع دینیه و دفاع از شریعت محمدیه، فتاوای مجتهدین عظام که رؤسای شیعه جعفریه هستند با مجتهدین اهل سنت، اتفاق نموده بر وجوب تمسک به حبل اسلام. چنان که خداوند عزوجل در آیه شریفه فرموده: «واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرّقوا» و اتفاق شد بر وجوب اتحاد تمام مسلمین در حفظ بیضه اسلام و نگهداری جمیع مملکت‌های اسلامی از عثمانی و ایرانی از تشبثات دول بیگانه و حمله‌های سلطنت‌های صلیبیه. متحد شد رأی ما جمیعاً برای حفظ حوزه اسلامیه بر این که تمام قوت و نفوذ خود را بر این خصوص مبذول داریم.»
موسی نجفی، حاج آقا نور الله اصفهانی، ص ۴۲
...عشایر و ایلات مملکت که قوای دفاعیه دولت و ملت است.. ذلت اسارت در چنگال اجانب و به روز سیاه خوانین قفقاز و ترکستان و غیرهم نشتن را بر خود روا ندارند...[۲۲]
  • فتوای جهاد علیه ایتالیا در حمله به لیبی؛ سید اسماعیل صدر به همراه آخوند خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی و شیخ الشریعه اصفهانی بیانیه صادر کردند و از مسلمین خواستند که به دفاع از ممالک اسلامی برخیزند.
هجوم روس بر ایران و ایتالیا بر طرابلس موجب ذهاب اسلام و اضمحلال شریعت و قرآن است. بر عموم اسلامیان واجب است اجتماع نموده و از دولت متبوعه خود رفع تعدیات غیرقانونی روس و ایتالیا را جداً بخواهند. و تا رفع این غائله عظمی نشود آسایش و استقرار را بر خود حرام و این حرکت اسلام پرورانه را جهاد فی سبیل اللّه مثل مجاهدین بدر و حنین شناسند. محمد کاظم خراسانی اسماعیل بن صدرالدین عاملی عبداللّه مازندرانی شیخ الشریعه اصفهانی[۲۳]
  • فتوای جهاد علیه انگلیس در حمله به عراق: در آغاز جنگ جهانی اول در ۱۳۳۲ ق/ ۱۹۱۴ که متفقین به دولت عثمانی اعلام جنگ دادند،‌وی نیز همانند دیگر علما و مراجع بزرگ عراق بر ضد تجاوزات متفقین به سرزمین های عثمانی، اعلام جهاد داد.

پانویس

  1. پرش به بالا ریحانة الادب، ج ۳، ص ۴۲۱
  2. پرش به بالا محسن امین، اعیان الشیعه، ج ۳، ص ۴۰۳
  3. پرش به بالا محسن امین، اعیان الشیعه، ج ۳، ص ۴۰۳
  4. پرش به بالا محسن امین، اعیان الشیعه، ج ۳، ص ۴۰۳
  5. پرش به بالا محمد حرزالدین، معارف الرجال، ج ۱، ص ۱۱۶
  6. پرش به بالا محمد حرزالدین، معارف الرجال، ج ۱، ص ۱۱۶
  7. پرش به بالا ریحانة الادب، ج ۳، ص ۴۲۲
  8. پرش به بالا محسن امین، اعیان الشیعه، ج ۳، ص ۴۰۳
  9. پرش به بالا ریحانة الادب، ج ۳، ص ۴۲۳
  10. پرش به بالا محمد حرزالدین، معارف الرجال، ج ۱، ص ۱۱۷
  11. پرش به بالا ریحانة الادب، ج ۳، ص ۴۲۳
  12. پرش به بالا ریحانة الادب، ج ۳، ص ۴۲۱
  13. پرش به بالا محسن امین، اعیان الشیعه، ج ۳، ص ۴۰۴
  14. پرش به بالا ریحانة الادب، ج ۳، ص ۴۲۳؛محسن امین، اعیان الشیعه، ج ۳، ص ۴۰۴؛محمد حرزالدین، معارف الرجال، ج ۱، ص ۱۱۶؛
  15. پرش به بالا نراقی، مهدی، انیس التجار، ص ۱۰
  16. پرش به بالا امینی، الغدیر، ج۱۱، ص۳۵۰
  17. پرش به بالا محسن امین، اعیان الشیعه، ج ۳، ص ۴۰۴
  18. پرش به بالا وی جد سید علی سیستانی مرجع تقلید پس از سید ابوالقاسم خویی است. رک: زندگینامه سید علی سیستانی
  19. پرش به بالا محمد حرزالدین، معارف الرجال، ج ۱، ص ۱۱۶
  20. پرش به بالا محسن امین، اعیان الشیعه، ج ۳، ص ۴۰۴
  21. پرش به بالا رضا استادی، ده فتوای مذهبی-سیاسی، مجله نور علم، شهریور ۱۳۶۵، ش ۱۷
  22. پرش به بالا رک: سید حسن نظام الدین زاده، هجوم روس و اقدامات رؤسای دین برای حفظ ایران، به کوشش نصرالله صالحی، تهران، شیرازه، ۱۳۷۷ ص ۱۲۳ و ۱۱۶؛ به نقل از مقاله تأملاتی در باب فتاوای جهادیه علمای شیعه در قرن سیزدهم و چهاردم، محمد حسن رجبی
  23. پرش به بالا اسنادی درباره هجوم انگلیس و روس به ایران، ۴۸۶
 

منابع

  1. محمدعلی مدرس، ریحانة الادب، ج ۳، انتشارات خیام، تهران
  2. سید محسن امین، اعیان الشیعة، ج ۳، دار التعارف للمطبوعات، بیروت
  3. محمد حرزالدین، معارف الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، ج ۱، منشورات مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی، قم، ۱۴۰۵
  4. آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة، نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، دار المرتضی، ۱۴۰۴
  5. محمد تركمان، اسنادی درباره هجوم انگليس و روس به ایران، دفتر مطالعات سياسی و بین‌المللی
  6. سید حسن نظام الدین زاده، هجوم روس و اقدامات رؤسای دین برای حفظ ایران، به کوشش نصرالله صالحی، تهران، شیرازه، ۱۳۷۷
  7. رضا استادی، ده فتوای مذهبی-سیاسی، مجله نور علم، شهریور ۱۳۶۵، ش ۱۷
  8. موسی نجفی، اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهانی،موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران

 

 
 
 

آنچه را که دنبالش بودید را یافتید؟

 
 
 
 
چهارشنبه, 05 اسفند 1394 ساعت 10:52

                   ابن ولید قمی

                        وبسایت: http://fa.wikishia.net/view/%D8%A7%D8%A8%D9%86_%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%AF_%D9%82%D9%85%DB%8C

 

ابن ولید قمی

 
 
ابوجعفر محمدبن حسن بن احمد مشهور به ابن ولید قمی
زادروز حدود ۲۷۰ق
درگذشت ۳۴۳ق
محل زندگی قم
استادان سعد بن عبداللـه اشعری، احمد بن ادریس قمی، عبدالله بن جعفر حمیری، محمد بن یحیی عطار، محمد بن ابی‌القاسم ماجیلویه، علی بن ابراهیم قمی
شاگردان محمد بن علی ابن بابویه، ابن ابی جید، احمد بن شاذان،جعفر ابن قولویه، ابن داوود قمی، سلامه بن محمد ارزنی
پیشه محدث و فقیه امامی
لقب شیخ القمّیین
دین اسلام
مذهب شیعه
آثار الجامع، تفسیر القرآن، الفهرست،


اِبْن وَلید قُمی ابوجعفر محمدبن حسن بن احمد، (۲۷۰ق ـ ۳۴۳ق) ؛ محدث و فقیه امامی است که اعتقاد به عدم وقوع سهو از نبی و امام را از نخستین درجات غلومی‌شمرد.

ولادت و محل زندگی

تاریخ ولادت وی معلوم نیست، ولی از آنجا که از محمد بن حسن صفار (۲۹۰ق) بسیار روایت کرده[۱] و از سوی دیگر به قرینه عدم روایت مستقیم وی از احمد بن ابی عبداللـه برقی (۲۸۰ق به بعد) می‌توان ولادت او را درحدود ۲۷۰ق تخمین زد.

باتوجه به عبارت نجاشی[۲] که او را شیخ القمّیین نامیده است و با بررسی مشایخ و شاگردان وی می توان نتیجه گرفت ابن ولید زندگی خود را عمدتاً در قم گذرانده است.

مشایخ

راویان

هارون بن موسی تلعکبری نیز با مکاتبه از ابن ولید اجازۀ روایت گرفته است.[۵]

اعتبار رجالی

در منابع رجالی بر وثاقت و تبحر وی در حدیث، فقه و رجال تأکید شده است.[۶]

دیدگاه رجالی

ظاهراً ابن ولید دارای روش خاص در جرح و تعدیل رجال و نقد احادیث بوده و از روایت برخی از احادیث و کتب روایی به جهت موضوع دانستن آنها یا جهات دیگر خودداری می‌ورزیده است.[۷]

ابن ولید دربارۀ غلو دارای آراء و نظرات خاصی بوده است. او مفهوم غلو را تا آنجا گسترش می‌داد که حتی اعتقاد به عدم وقوع سهو از نبی و امام را از نخستین درجات غلو می‌شمرد.[۸]

از اینکه ابن ولید روایات مرسل را در نوادر الحکمه نپذیرفته،[۹] شاید برآید که وی در این‌باره به اصاله العداله قائل نبوده است.

اینکه آیا ابن ولید خود اینگونه نظرات را در قم رواج داده یا آن را از پیشینیان گرفته بوده، قابل مطالعه است، ولی به هر حال برخی از قمیان همانند ابن بابویه و حتی در در مواردی برخی از عراقیان چون ابن نوح سیرافی، شیخ طوسی ونجاشی در جرح و تعدیل روات از او پیروی نموده‌اند.[۱۰]

فرزند

ابن ولید فرزندی به نام ابوالحسن احمد داشته که از پدر روایت کرده و مفید، حسین بن عبیدالله غضائری و ابن عبدون نیز از او روایت کرده‌اند.[۱۱]

احمد ظاهراً در بغداد اقامت داشته و چنانکه در داستان ابوبکر بغدادی ـ که ادعای نیابت امام زمان (ع) داشته ـ نقل شده، وی از جانب پدر و جماعتی دیگر در بصره نیز حاضر می‌شده است.[۱۲]

آثار

ابن ولید سه تالیف داشته که هیچ کدام موجود نیست:

  • الجامع:[۱۳] ابن بابویه در مقدمه فقیه[۱۴] ضمن بر شمردن الجامع در شمار منابع کتاب خود، آن را از مراجع اصلی حدیث نزد محدثین معرفی می‌کند و اگرچه در آثار ابن بابویه نام این کتاب به تصریح جز در موارد معدودی[۱۵]نیامده، ولی بسیاری از روایات وی می‌تواند از این کتاب گرفته شده باشد. نسخه‌های الجامع تا قرن ۷قمری و شاید مدت‌ها پس از آن نیز وجود داشته است.[۱۶]
  • تفسیر القرآن[۱۷]
  • الفهرست: که مورد استفادۀ نجاشی در رجال و طوسی در الفهرست[۱۸] قرار گرفته است.

پانویس

  1. پرش به بالا ابن بابویه، مشیخه، ۴۳۴
  2. پرش به بالا ص ۳۸۳
  3. پرش به بالا ابن بابویه، الخصال، ۲۱ ؛ ابن بابویه، مشیخه، ص ۵۱۵؛ نجاشی، ص ۸ ؛ طوسی، الفهرست، ص ۷۶، ۸۹، ۱۰۲
  4. پرش به بالا ابن قولویه، ص ۱۵ ؛ ابن بابویه، الخصال، ص ۲۱ ؛ ابن بابویه، مشیخه، ص ۵۱۵ ؛ ابن شاذان، ص ۹۷؛ نجاشی، ص ۶۰، ۱۹۲؛ طوسی، الفهرست، ص ۱۵۶
  5. پرش به بالا طوسی، الرجال، ص ۴۹۵؛ دلائل الامامه، ص ۱۴۱، ۱۴۳، ۱۸۷
  6. پرش به بالا نجاشی، ص ۳۸۳؛ طوسی، الفهرست، ص ۱۵۶ ؛ طوسی، الرجال، ص ۴۹۵ ؛ ابن داوود، ص ۳۸۳-۳۸۴
  7. پرش به بالا نجاشی، ص ۳۲۹، ۳۵۴، ۳۷۳؛ طوسی، الفهرست، ص ۷۱، ۷۶، ۱۴۳، ۱۴۶
  8. پرش به بالا ابن بابویه، فقیه، ج ۱، ص ۳۶۰ ؛ مفید، تصحیح الاعتقاد، ص ۶۳-۶۶
  9. پرش به بالا نجاشی، ص ۳۴۸؛ طوسی، الفهرست، ص ۱۴۵
  10. پرش به بالا ابن بابویه، فقیه، ج ۲، ص ۹۰ ـ ۹۱ ؛ نجاشی، ص ۳۱۶، ۳۲۹، ۳۴۸؛ طوسی، الرجال، ص ۴۴۷، ۴۶۹ ؛ طوسی، الفهرست، ص ۱۴۵
  11. پرش به بالا مفید، الامالی، ص ۱، ۱۱-۱۲؛ طوسی، مشیخه، ص ۵۸، ۶۴-۶۵
  12. پرش به بالا طوسی، الغیبه، ص ۲۵۵
  13. پرش به بالا ابن ندیم، ص ۲۷۹؛ نجاشی، ص ۳۸۳؛ طوسی، الفهرست، ص ۱۵۶
  14. پرش به بالا ج ۱، ص ۴
  15. پرش به بالا التوحید، ص ۲۲۶
  16. پرش به بالا ابن طاووس، الاقبال، ص ۱۱ ؛ ابن طاووس، فرج المهموم، ص ۱۳۹ ؛ آقابزرگ، ج ۵، ص ۲۹
  17. پرش به بالا ابن ندیم، ص ۲۷۹؛ نجاشی، ص ۳۸۳؛ طوسی، الفهرست، ص ۱۵۶
  18. پرش به بالا ص ۳۳
 

منابع

  • آقا بزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علی‌نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت، ۱۴۰۳ق.
  • ابن بابویه، محمد بن علی، التوحید، به کوشش هاشم حسینی طهرانی، تهران، ۱۳۸۷ق.
  • ابن بابویه، محمد بن علی، الخصال، به کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، ۱۳۸۹ق.
  • ابن بابویه، محمد بن علی، کتاب من لایحضره الفقیه، به کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، ۱۳۹۰ق.
  • ابن بابویه، محمد بن علی، مشیخه، همراه ج۴ فقیه.
  • ابن داوود حلی، حسن بن علی، الرجال، به کوشش جلال‌الدین محدث، تهران، ۱۳۴۲ش.
  • ابن شاذان، احمدبن محمد، مائه منقبه، به کوشش نبیل رضا علوان، بیروت، ۱۴۰۹ق.
  • ابن طاووس، علی بن موسی، الاقبال، تهران، ۱۳۲۰ق.
  • ابن طاووس، علی بن موسی، فرج المهموم، نجف، ۱۳۶۸ق.
  • ابن قولویه، جعفربن محمد، کامل الزیارات، به کوشش عبدالحسین امینی، نجف، ۱۳۵۶ق.
  • ابن ندیم، ابوالفرج محمد بن ابی یعقوب اسحاق، الفهرست، تحقیق رضا تجدد، تهران، ۱۳۵۰ش.
  • دلائل الامامه، منسوب به ابن رتم طبری، نجف، ۱۳۸۳ق.
  • طوسی، محمد بن حسن، الرجال، به کوشش محمد صادق بحرالعلوم، نجف، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۱م.
  • طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، نجف، ۱۳۸۵ق.
  • طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، به کوشش محمد صادق بحرالعلوم، نجف، کتابخانۀ مرتضویه.
  • طوسی، محمد بن حسن، مشیخه، همراه ج۱۰، تهذیب الاحکام، به کوشش حسن موسوی خرسان، نجف، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م.
  • مفید، محمد بن محمد، الامالی، به کوشش حسین استاد ولی و علی‌اکبر غفاری، قم، ۱۴۰۳ق.
  • مفید، محمد بن محمد، تصحیح الاعتقاد، همراه اوائل المقالات، به کوشش زنجانی و چرندابی، تبریز، ۱۳۷۱ق.
  • نجاشی، احمدبن علی، الرجال، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.

پیوند به بیرون

 
 
 

آنچه را که دنبالش بودید را یافتید؟

 
 
 
 

منوی ناوبری

 


چهارشنبه, 05 اسفند 1394 ساعت 10:51

                    ابن قولویه قمی

                    وبسایت: http://fa.wikishia.net/view/%D8%A7%D8%A8%D9%86_%D9%82%D9%88%D9%84%D9%88%DB%8C%D9%87_%D9%82%D9%85%DB%8C

 

ابن قولویه قمی

 
 
ابن قولویه

زادروز ؟ - قم
درگذشت ۳۶۷ ق
آرامگاه حرم کاظمین
استادان محمد بن یعقوب کلینی
محمد بن حسن صفار
ابن بابویه
شاگردان شیخ مفید
دین اسلام
مذهب شیعه
آثار کامل الزیارات و ...

ابوالقاسم جعفر بن محمد بن جعفر بن موسى بن مسرور بن قولويه قمى (متوفای ۳۶۷ ق) معروف به ابن قولویه از راويان برجسته شیعه در قرن چهارم هجرى است. وى يكى از بهترين شاگردانمحمد بن یعقوب کلینی و از برجسته‌ترين مشايخ شیخ مفید به شمار می‌آيد. ابن قولویه از فقهای صاحب فتوا و کسی است که نظراتش میانگین آرای مکتب حدیثی و مکتب کلامی بوده است. ابن قولويه داراى تأليفات فراوانى است که کتاب کامل الزیارات مهم‌ترین آن‌ها است.

ولادت و دوران کودکی

جعفر بن قولویه در شهر قم و در خانواده‌اى اهل علم و تقوا به دنیا آمد. او از همان كودكى به فراگيرى علم و دانش در محضر درس پدر و برادرش كه از راويان بزرگ شيعه به شمار مى‌آمدند، پرداخت.[۱]

کنیه

بنا بر نقل شرح حال نویسان، کنیه وی «ابوالقاسم» است.[۲]

شخصيت

جعفر بن محمد بن قولويه از بارزترين چهره‌هاى علمى دوران خود بوده و روايات او در طول هزار سال پيوسته در مجموعه‌هاى روايى بزرگ شيعه نقل شده و به آن استناد مى‌شود. علما و فقهاى شيعه براى او احترام خاصى قائلند و توثيق بسيارى از روات شيعه به دليل روايت او از آن‌ها است.

در کلام بزرگان

نجاشی، یكی از علمای رجال می‌گوید: «هر زیبایی و علم و فقهی كه مردم با آن وصف گردند، ابن قولویه برتر و فوق آن است.»[۳]

شیخ طوسی درباره او می‌نویسد: «ابو القاسم، جعفر بن محمد بن قولويه قمى، شخصيتى مورد اطمينان و داراى تأليفاتى فراوان، به تعداد ابواب فقه مى‌باشد.»[۴]

علامه حلّی نقل می‌کند: «ابوالقاسم از اصحاب ثقه و جليل القدر در حديث و فقه بوده است.»[۵]

سید ابن طاووس درباره ابن قولویه می‌گوید: نوى راوى راستگويى است و همه بر امانت او اتفاق دارند.»[۶]

ابن حجر عسقلانی از علمای اهل سنت، او را از بزرگان و علمای مشهور شیعه می‌داند.[۷]

سفر به مصر

او در سال ۳۴۱ هجری سفرى به كشور مصر داشت و از محضر درس علماى آن جا نيز بهره برد.[۸] از ابن حجر نقل شده که محمد بن سلیم صابونی در مصر از وی نقل حديث کرده است.[۹]

اساتيد

او از محضر شخصيت‌هاى فراوانى استفاده نموده از جمله:

 

شاگردان

شخصيت‌هاى فراوانى نيز از محضر او بهره برده‌اند مانند:

  1. شیخ مفید. وی از ممتازترین شاگردان ابن قولویه است که درباره استادش می گوید: خداوند شیخ مورد اعتماد ما ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه را تأیید فرماید.[۱۱]

روایات

 
کامل الزیارات اثر ابن قولویه قمی

تعداد روایات وی در فقه حدود ۵۰۰ روایت می باشد. آیت الله خویی می گوید: نام ابن قولویه در اسناد روایی ۴۶۵ روایت با تعبیر «جعفر بن محمد بن جعفر بن موسی» و ۲۸ روایت نیز باتعبیر «جعفر بن محمد بن قولویه» آمده است.[۱۳]

تألیفات

ابن قولویه دارای تألیفات فراوانی است مانند:

  • تاریخ الشهور
  • مداواة الجسد‌
  • الصلاة‌
  • الجمعة و الجماعة‌
  • قیام اللیل‌
  • الرضاع‌
  • الصداق‌
  • الأضاحی.[۱۴]
 
مقبره ابن قولویه در حرم كاظمین (ع) قرار دارد

وفات

ابن قولویه در سال ۳۶۷ هجرى درگذشت و در حرم کاظمین در جوار موسی بن جعفر(ع) و امام جواد(ع) و درکنار قبر شیخ مفید به خاک سپرده شد.[۱۵] افندی اصفهانی قبر او را در قممی‌داند.[۱۶]

پانویس

  1. پرش به بالا کامل الزیارات، مقدمه کتاب.
  2. پرش به بالا رجال طوسی، ص ۴۱۸.
  3. پرش به بالا رجال نجاشی، ص۱۲۳.
  4. پرش به بالا الفهرست، ص۹۱.
  5. پرش به بالا خلاصة الاقوال، ص۸۸.
  6. پرش به بالا اقبال الاعمال، ج۱، ص۳۴.
  7. پرش به بالا لسان المیزان، ج۲، ص۱۲۵.
  8. پرش به بالا کامل الزیارات، مقمه کتاب.
  9. پرش به بالا لسان المیزان، ج ۲، ص ۱۲۵.
  10. پرش به بالا کامل الزیارات، ص۹ – ۱۳.
  11. پرش به بالا تنقیح المقال، ج ۱۵، ص ۳۳۴.
  12. پرش به بالا کامل الزیارات، ص ۱۳ و ۱۴.
  13. پرش به بالا معجم رجال الحدیث، ج ۵، ص ۶۷ و ۶۸.
  14. پرش به بالا کامل الزیارات، ص ۱۵ – ۱۷.
  15. پرش به بالا الکنی و الالقاب، ج ۱، ص ۳۹۱.
  16. پرش به بالا ریاض العلماء، ج ۶، ص ۳۲.
 

منابع

  • مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، قم، آل البیت.
  • ابن طاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۴ ق.
  • افندی، عبدالله بن عیسی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، قم، مطبعة الخیام، بی‌تا.
  • خویی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ۱۴۱۳ ق.
  • طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، تحقیق جواد قیومی، بی‌جا، نشر الفقاهه، ۱۴۱۷ ق.
  • طوسی، محمد بن حسن، رجال طوسی، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۵ ق.
  • عسقلانی، ابن حجر، لسان المیزان، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ۱۳۹۰ ق.
  • قمی، ابن قولویه، کامل الزیارات، نشر الفقاهة، ۱۴۱۷ ق.
  • حلی، حسن بن یوسف، خلاصة الاقوال، نشر الفقاهة، ۱۴۱۷ ق.
  • نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۶ق.

پیوند به بیرون

 
 
 

آنچه را که دنبالش بودید را یافتید؟

 
 
 
 

منوی ناوبرین

 
چهارشنبه, 05 اسفند 1394 ساعت 10:49

                     ابن داوود قمی

                       وبسایت: http://fa.wikishia.net/view/%D8%A7%D8%A8%D9%86_%D8%AF%D8%A7%D9%88%D9%88%D8%AF_%D9%82%D9%85%DB%8C

 

ابن داوود قمی

 
 
ابن داود قمی
ابوالحسن محمد بن احمد بن داوود
زادروز قبل از ۳۳۳ ق.
درگذشت ۳۶۸ ق. - بطحیه
محل زندگی بغداد
استادان محمد بن حسن بن احمد بن ولید قمى، محمد بن یعقوب كلینى، ابن عقده و پدر شیخ صدوق
شاگردان شیخ مفید، ابن غضائری، ابن عبدون، ابوغالب زراری وابن نوح
شناخته‌شده برای محدث و فقیه
مذهب شیعه
آثار المزار و...

ابوالحسن محمد بن احمد بن داوود (ذیحجه ۳۶۸/ژوئیه ۹۷۹)، معروف به اِبْنِ داوودِ قُمی‌ محدث و فقیه شیعی قرن چهارم هجری قمری که در خاندانی اهل علم زاده شد و در بغداد اقامت گزید، از مشایخ وی می‌توان به کلینی، ابن عقده و پدر شیخ صدوق اشاره کرد، از تألیفات متعدد او تنها یک نسخه خطی از کتاب المزار باقی مانده است‌.

زندگانی

ابن داوود در خاندانی اهل علم زاده شد، پدرش احمد بن داوود محدثی کثیرالحدیث بود که نجاشی[۱] او را توثیق کرده است. مادرش خواهر محدث موثق سلامة بن محمد اَرزَنی بود که پس از ازدواج با احمد بن داوود همراه او به قم رفت و محمد در آنجا به دنیا آمد.

ابن داوود در بطحیه درگذشت و همانجا نیز دفن گردید. استخوان‌های وی سپس به بغداد منتقل و در مقابرِ قریش دفن شد.[۲]

از محدثین شیعی

ابن داوود چندی پیش از ۳۳۳ق /۹۴۵م رهسپار بغداد شد و در آنجا اقامت گزید و به تدریس حدیث پرداخت.[۳] از گفته نجاشی[۴] که او را شیخ و عالم شیعه بین قمیان در زمان خود معرفی کرده، مرتبه علمی او دانسته می‌شود. همو ازابن غضائری نقل کرده که وی کسی را حافظ‌تر و فقیه‌تر و آشناتر به حدیث از ابن داوود ندیده بوده است.[۵]

وی بجز پدر و داییش سلامه بن محمد از افراد بسیاری از جمله محمد بن حسن بن احمد بن ولید قمی، محمد بن یعقوب کلینی، ابن عقده و پدر شیخ صدوق روایت کرده است.[۶]

علاوه بر پسرش احمد[۷] کسانی چون شیخ مفید، ابن غضائری، ابن عبدون، ابوغالب زراری و ابن نوح نیز از او روایت کرده‌اند.[۸] همچنین وی در ۳۶۰ ق به محمد بن عبدالله بن عبدالرحمان بن سمیع اجازه روایت داده است.[۹]

آثار

از تألیفات متعدد او تنها یک نسخه خطی از کتاب المزار باقی مانده است [۱۰] که احتمالاً همان کتاب الزیارات و الفضائل است که ابن طاووس در اقبال [۱۱] از آن نقل کرده است. آثار منسوب به ابن داوود به گزارش نجاشی[۱۲] عبارتند از:

  • کتاب البیان عن حقیقة الصیام
  • کتاب الحدیثین المختلفین
  • کتاب الذخائر
  • کتاب الرد علی ابن قُولَویه فی الصیام
  • کتاب الرد علی المظهر الرخصه فی المسکر
  • کتاب الرساله فی عمل السلطان
  • کتاب السبحة[۱۳]
  • کتاب صلوات الفرج و ادعیتها
  • کتاب العلل
  • کتاب فی عمل شهر رمضان
  • کتاب الممدوحین و المذمومین [۱۴]

لازم به ذکر است که کتاب «‌الرد علی ابن قولویه فی الصیام‌» در ردّ نظر ابن قولویه فقیه معاصر ابن داوود مبنی بر عدم نقصان ماه رمضان نوشته شده بوده [۱۵] و ابن قولویه نیز متقابلاً در دفاع از نظر خود کتاب الرد علی ابن داوود فی عدد شهر رمضان را نوشته است.[۱۶]

پانویس

  1. پرش به بالا نجاشی، رجال، ص۹۵.
  2. پرش به بالا ابن غضایری، ص۱۰۴؛ نجاشی، ص۳۸۵
  3. پرش به بالا نجاشی، ص۱۹۲، ص۳۸۴
  4. پرش به بالا ص ۳۸۴
  5. پرش به بالا ص۳۸۴
  6. پرش به بالا نجاشی، ص۳۵، ۶۰، ۸۲، ۱۹۲، ۴۵۵؛ طوسی، تهذیب، ج۱، ص۳۰۲؛ در مورد دیگر مشایخ وی نک: نجاشی، ص۵۰، ۹۷، ۳۷۳؛ طوسی، رجال، ص۴۵۴؛ خویی، ج۱۴، ص۳۳۲
  7. پرش به بالا طوسی، رجال، ص۴۴۹
  8. پرش به بالا زراری، ص۲۸؛ نجاشی، ص۸۲؛ طوسی، فهرست، ص۱۳۶
  9. پرش به بالا ابن طاووس، عبدالکریم، ص۱۴۰-۱۴۱
  10. پرش به بالا آستان، ج۲، ص۵۱
  11. پرش به بالا ص ۵۶۷-۵۶۸
  12. پرش به بالا ص ۳۸۴
  13. پرش به بالا یا کتاب الشیخه؛ قهپایی، ج۵، ص۱۳۴، که تصحیف به نظر می‌رسد
  14. پرش به بالا نیز نک: طوسی، فهرست، ص۱۳۶
  15. پرش به بالا ابن طاووس، علی، ص۶
  16. پرش به بالا نجاشی، ص۱۲۴.
 

منابع

  • آستان قدس، فهرست؛ ابن طاووس، عبدالکریم، فرحه الغری، نجف، ۱۳۶۸ق / ۱۹۴۹م.
  • ابن طاووس، علی، اقبال الاعمال، تهران، ۱۳۹۰ق.
  • ابن غصائری، حسین، «‌تکمله رساله ابن غالب الزراری فی آل اعین »، همراه کتاب رساله فی آل اعین.
  • خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، نجف، ۱۳۹۸ق.
  • زراری، ابوغالب، رساله فی آل اعین، به کوشش محمدعلی ابطحی اصفهانی، اصفهان، ۱۳۹۹ق.
  • طوسی، محمد، تهذیب الاحکام، به کوشش حسن موسوی خرسان، بیروت، ۱۴۰۱ق /۱۹۸۱م.
  • همو، الرجال، نجف، ۱۳۸۰ق /۱۹۶۱م.
  • همو، فهرست، به کوشش محمد صادق بحرالعلوم، نجف، المکتبه المرتضویه؛ قهپایی، عنایت الله، مجمع الرجال، به کوشش علامه اصفهانی، اصفهان، ۱۳۸۷ق.
  • نجاشی، احمد، رجال، قم، ۱۰۴۷ق.

پیوند به بیرون

 
 
 

آنچه را که دنبالش بودید را یافتید؟

 
 
 
 

منوی ناوبرین

 


چهارشنبه, 05 اسفند 1394 ساعت 10:47

                ابن جنید اسکافی

وبسایت: http://fa.wikishia.net/view/%D8%A7%D8%A8%D9%86_%D8%AC%D9%86%DB%8C%D8%AF_%D8%A7%D8%B3%DA%A9%D8%A7%D9%81%DB%8C

 

ابن جنید اسکافی

 
 

ابوعلی محمد بن احمد بن جنید کاتب اسکافی معروف به ابن جُنَید اسکافی از فقها و متکلمان امامیه قرن چهارم هجری قمری در اسکاف (نزدیکی بغداد) به دنیا آمد. او از استادان شیخ مفید است. ابن جنید و ابن ابی عقیل عمانی را «القَدیمَین» (دو فقیه دوران قدیم) می‌نامند.

او علاوه بر فقه و کلام، در ادبیات، لغت، فهرست و شیوه نگارش نیز مهارت داشته و کتاب نوشته است. او را به خاطر محل تولدش اسکافی، به خاطر این که نوه جنید است ابن جنید و به دلیل مهارتش در کتابت، کاتب لقب داده‌اند. بارزترین جنبه علمی ابن جنید در فقه استدلالی اوست. اسکافی، مبنای اقوال فقهی امامان را نه بر پایه نقل که بر اساس رأی می‌پنداشته است. عمل او بر پایه قیاس، فتوای به احوط در موارد تعارض و فتوا بر اساس ادله ظنی از مشخصات گرایش فقهی اوست که البته به فقه اهل تسنن نزدیک است.

ابن جنید اسکافی
اطلاعات فردی
نام کامل ابوعلی محمد بن احمد بن جنید
لقب ابن جنید، کاتب، اسکافی
نسب خاندان بنی جنید
تاریخ تولد در حدود ۲۹۰ هجری قمری
محل زندگی بغداد، نیشابور
تاریخ وفات دقیقا مشخص نیست
اطلاعات علمی
شاگردان شیخ مفید
تالیفات تهذیب الشیعه لاحکام الشریعه، الاحمدی للفقه المحمدی، مناسک الحج، کشف التمویه والالباس علی اغمار الشیعة فی امر القیاس، کتاب التحریر والتقریر، کتاب الالفة، کتاب الظلامة لفاطمة (س)، علم النجابة فی علم الکتابه، تفسح العرب فی لغاتها و اشاراتها الی مراداتها فی معنی ما الاشارات‌ای ما ینکره العوام و غیرهم من الاسلوب، کتاب اللطیف، کتاب نثر طوبی، کتاب التراقی الی اعلی المراقی.
فعالیت‌های اجتماعی-سیاسی

اطلاعات شناسنامه‌ای

درباره تاریخ ولادت ابن جنید مطلبی گزارش نشده است و احتمال داده‌اند حدود سال ۲۹۰ق باشد. نسب او به خاندان بنی جُنَید می‌رسد که از بزرگان اسکاف (منطقه‌ای در بغداد در کنار نهروان) بودند و در آن منطقه صدارت و ریاست داشتند.[۱]

ابوعلی، کنیه ابن جنید است و هر‌گاه در کتب فقهی به صورت مطلق یاد می‌شود مراد اوست. از القاب مشهور او می‌توان به ابن جنید، کاتب و إسکافی اشاره کرد.[۲]

مبانی فقهی ابن جنید

ابن جنید به عنوان یک باور کلامی اقوال فقهی امامان را نه بر اساس نقل، بلکه بر اساس رأی می‌پنداشته و به همین جهت اختلاف در روایات فقهی را نیز ناشی از اختلاف امامان در رأی دانسته است.[۳] از این رو طبیعی است که برای ترجیح یک روایت بر دیگری، روشی کاملاً متفاوت با روش معمول بین فقیهان امامی زمان خود داشته باشد.

از دیگر مشخصات بارز فقه ابن جنید این است که او‌گاه برخی قضایا را ثابت شده پذیرفته و آنها را به عنوان مقدمه‌ای در استنتاجات خود به کار بسته است. مثلاً حدیث نبوی «المؤذن مؤتمن‌» را[۴] به عنوان اصلی پذیرفته و نتیجه گرفته که چون شخص فاسق نمی‌تواند مورد امانت باشد، بنابر این به اذان مؤذن فاسق اثر فقهی مترتب نیست،[۵] یا اینکه با تکیه بر این قضیه که بنده با آزاد از نظر احکام مالی و حدود برابر نیست، شهادت بنده علیه آزاد را حتی اگر عادل باشد، نافذ ندانسته و آیات شهادت در قرآن را با این استدلال خود مخصص شمرده است.[۶]

دیگر از گرایشهای ابن جنید، اصالت بخشیدن او به عنوان، در تحقق موضوع است. قول به تحقق موضوع به مجرد تحقق مسمی را می‌توان در مباحث عبادات و معاملات از فقه ابن جنید مشاهده کرد.[۷]

وجود این گونه خصوصیات در فقه ابن جنید آن را از فقه رایج امامیه دور و به فقه اهل سنت نزدیک ساخته است. اگرچه، همان گونه که در برخی منابع گفته شده است، نظرات او در بین فقهای اهل سنت به ابوحنیفه نزدیک‌تر بوده،[۸]ولی در برخی مسائل نیز از او دور و به مالک نزدیک شده است (به عنوان نمونه در مسأله استدبار و استقبال قبله و مسأله «من تیقن الطهارة و شک فی الحدث‌»،[۹] و‌گاه از جمیع اقوال شیعه و اهل سنت دور شده است.[۱۰] اینکه ابن جنید قهقهه را ناقض وضو دانسته و در این مسأله در کنار ابوحنیفه، اباضیه و برخی از اصحاب حدیث اهل سنت قرار گرفته، با در نظر گرفتن اینکه این مسأله در نیمه دوم سده ۴ق /۱۰م متروک بوده، جای تعجب دارد.[۱۱]

ملاک‎های او در ترجیح روایات

اگر چه موارد زیادی در دست است که ابن جنید روایتی را بر دیگری ترجیح داده، لیکن مشکل می‌توان قاطعانه درباره ملاکهای ترجیح او سخن گفت، با اینهمه در مسائل مربوط به عبادات بارها دیده شده که وی روایت احوط را برگزیده است، بدین معنی که‌گاه بر اساس روایت احوط فتوا داده [۱۲] هر چند حدیث مورد استناد احتمالی که طوسی در تهذیب [۱۳] آورده، از نظر سند به شدت ضعیف است و گاه تهذیب آن را به همان صورت احتیاط مطرح کرده است.[۱۴]

اما در مقابل در بحث احکام و سیاسات مثلاً میان روایات مربوط به نصاب در قطع دست سارق، بین یک چهارم و یک پنجم دینار، نصاب دوم را ترجیح داده و برخلاف تمام فتاوی مشهور بین شیعه و اهل سنت حکم کرده که شاید نشان دهنده تمایل او به سختگیری باشد.[۱۵] از دیگر ترجیحات وی اینکه‌گاه معدودی روایات را بر انبوهی ترجیح داده و از حکم فقهای امامیه که وجه تمایز آنان با اهل سنت شمرده شده،[۱۶] به حکم گروه اخیر گرویده است.[۱۷] گاه نیز چنین می‌نماید که وی به جهت موافقت روایتی با قیاس و استحسان، آن را بر روایت مشهورتر ترجیح داده است.[۱۸]

عمل به دلایل ظنی

از آنجا که ابن جنید اقوال امامان را رأی می‌داند کاملاً طبیعی است که به دلایل ظنی نظیر ظاهر کتاب، خبر واحد، قیاس و استحسان عمل کند. به عنوان نمونه در عمل به ظاهر کتاب، در موارد مصرف خمس در آیه شریفه (انفال /۸/۴۱) بر پایه ظاهر آیه فتوا داده و با نپذیرفتن تخصیصات موجود در حدیث، در مقابل اتفاق فقهای امامی قرار گرفته است.[۱۹] در مورد تمسک به خبر واحد، بر خلاف روش فقیهان متکلم امامیه و بر وفق نظر فقیهان اهل سنت و البته اخباریانامامی [۲۰] به حجیت خبر واحد قائل بوده و عمل به آن در بسیاری از استدلالات او به چشم می‌خورد[۲۱] و شیخ مفید از این بابت بر او خرده گرفته است.[۲۲]

عمل به قیاس

در مورد قیاس در منابع تصریح شده است که او قائل به حجیت قیاس به شیوه ابوحنیفه و دیگر فقهای اهل سنت بوده [۲۳] و ظاهراً کتابهای «کشف التمویه » و «الالباس علی اغمار الشیعة من امر القیاس و اظهار ما ستره اهل العناد من الروایة عن ائمة العترة من امر الاجتهاد» را در دفاع از این موضوع تألیف کرده است.[۲۴]

عمل به قیاس در جای جای فقه ابن جنید از جمله در مسأله تعمیم زکات به اجناس غیرمنصوص به ویژه زیتون و عسل [۲۵]دیده می‌شود. استدلالات استحسانی را نیز می‌توان به کثرت در مباحث ابن جنید ملاحظه کرد. (به عنوان نمونه در مسأله اجل در بیع سلف[۲۶])، اما در مواردی که مبنای امر علت تشریع حکم باشد، استدلالش کمتر سلیقه‌ای است (به عنوان نمونه قول او به عدم اشتراط ضیق وقت در تیمم[۲۷]).

احتیاط

بجز آنچه ذکر شد، یکی از خصوصیات فقه ابن جنید گرایش او به احتیاط حتی در غیر موارد اختلاف روایت است. تمایل غالب او به حمل امر بر وجوب و نهی بر حرمت در عبادات در موارد مردد (به عنوان نمونه [۲۸]، در وجوب تطهیرشیء آلوده به شیر دختر نابالغ،[۲۹]، در وجوب سجده عزائم بر سامع علاوه بر مستمع،[۳۰] در تحریم «تطبیق‌» در رکوع) و احتیاط او در مسائل معاملات از جمله مسائل ربا[۳۱] این گرایش را نشان می‌دهد.

ابن جنید و علم کلام

اینکه ابن جنید کلام را از چه کسانی فرا گرفته و اینکه رابطه او با متکلمان امامی آن دوره بغداد چون بنو نوبخت و محمد ابن بحر رُهنی (درگذشته پیش از ۳۳۰ق) و نیز متکلمان دیگر مذاهب همچون معتزله چگونه بوده، به درستی روشن نیست. تنها می‌دانیم که وی به عنوان یک متکلم شناخته می‌شده و تألیفاتی نیز در کلام داشته است.[۳۲]

از جمله نظرات کلامی او، چنانکه گذشت، یکی این است که اقوال فقهی امامان را حاصل اجتهاد و رأی ایشان می‌دانست.[۳۳] وی همچنین از آن دسته متکلمان است که معتقدند، حکم امامان همواره بر اساس ظواهر است، نه بر اساس علم ایشان بر بواطن امور.[۳۴] ابن جنید در زمینه‌های حساس کلام امامیه آثاری تألیف کرده است.

آثار و تألیفات

  • فقه
  1. تهذیب الشیعه لاحکام الشریعه
  2. الاحمدی للفقه المحمدی یا المختصر الاحمدی فی الفقه المحمدی
  3. الاستنفار
  4. تبصرة العارف و نقد الزائف در فقه که در آن استدلال‌های شیعه و جواب مخالفان را آورده و از دوگانه گویی‌هایی که احیانا دراحکام رخ داده، پاسخ داده است.
  5. رسالة البشارة والنذارة والاستنفار الی الجهاد.
  6. المسح علی الخفین. شاید همان باشد که در کتاب تهذیب بیان شد.
  7. مناسک حج.
  8. مفرد فی النکاح.
  9. اشکال جملة المواریث.
  10. فرض المسح علی الرجلین.
  11. زکاة العروض.
  12. الحاسم للشنعة فی نکاح المتعه.
  13. الانتصاف من ذوی الانحراف عن مذهب الاشراف فی مواریث الاخلاف.
  14. مسالة فی وجوب الغسل علی المراة اذا انزلت ماؤها فی یقظة او نوم.
  15. حدائق القدس، در احکامی که برای خود برگزیده بود.
  16. الارتیاع فی تحریم الفقاع. به دست شیخ طوسی رسید و او در رساله تحریم فقاع از آن نقل کرده است.
  17. الافصاح والایضاح للفرائض والمواریث.
  18. او دارای حدود دو هزار مساله در دو هزار و پانصد برگ است که همه یا بخشی از آن در فقه است.
  19. النصرة لاحکام العترة.
  • اصول فقه
  1. الفسخ علی من اجاز النسخ لما تم نفعه وجمل شرعه.
  2. اظهار ما ستره اهل العناد من الروایة عن ائمة العترة فی امر الاجتهاد.
  3. کشف التمویه والالباس علی اغمار الشیعة فی امر القیاس.
  4. المسائل المصریه.
  • کلام
  1. کتاب التحریر والتقریر.
  2. کتاب الالفة.
  3. کتاب ازالة الران (در فهرست با عنوان: الداء است) عن قلوب الاخوان. شیخ افزوده است: «فی معنی کتاب الغیبة».
  4. کتاب خلاص المبتدئین من حیرة المجادلین.
  5. کتاب تنبیه الساهی بالعلم الالهی.
  6. کتاب من شنع علی الشیعة فی امر القرآن، شاید در رد ادعای تحریف قرآن است.
  7. کتاب قدس الطور وینبوع النور فی معنی الصلاة علی النبی(ص).
  8. کتاب الظلامة لفاطمة(س).
  9. کتاب الاسفار در رد مؤبده (یا در رد مرتدان است چنان که در فهرست ابن ندیم و معالم آمده است).
  10. کتاب نقض ما نقضه الزجاجی النیشابوری علی الفضل بن شاذان.
  11. کتاب نور الیقین و بصیرة العارفین. در فهرست شیخ است.
  12. نوادر الیقین و تبصرة العارفین و در فهرست ابن ندیم می‌خوانیم: نور الیقین ونصرة العارفین.
  13. کتاب الشهب المحرقة للابالیس المسترقه که در پاسخ ابوالقاسم بن بقال است.
  14. کتاب الذخیرة لاهل البصره.
  • علم نگارش
  1. کتاب علم النجابة فی علم الکتابه.
  • لغت
  1. تفسح العرب فی لغاتها و اشاراتها الی مراداتها فی معنی ما الاشارات‌ای ما ینکره العوام و غیرهم من الاسلوب.
  • فهارس
  1. کتاب اللطیف.
  2. کتاب نثر طوبی.
  3. کتاب التراقی الی اعلی المراقی.
  4. کتاب الوعظ المشترط.
  5. کتاب کشف الاسرار.
  6. کتاب سبیل الفلاح لاهل النجاح.
  7. جوابات معزالدوله.
  8. جوابات سبکتکین العجمی.
  9. الایناس بائمه الناس.
  10. کتاب استخراج المراد من مختلف الخطاب.
  11. مسائل کثیره.
  12. حدیث الشیعه، شاید مربوط به حدیث باشد.
  13. النوادر.
  14. الافهام لاصول الاحکام.[۳۵]

 

 
  • جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در سال 1416ق کتابی را با نام «مجموعه فتاوای ابن جنید اسکافی» به کوشش علی پناه اشتهاردی به چاپ رسانده است.

ابن جنید در سخن علما

نجاشی درباره او می‌گوید: «ابن جنید در میان اصحاب ما بامنزلت، ثقه و جلیل القدر است.»[۳۶]

علامه حلی می‌نویسد: «او شیخ امامیه و دارای تألیفات نیکوست و در میان اصحاب ما بامنزلت، موثق و جلیل‌القدر است و آثار فراوان دارد.[۳۷]

ابن ادریس حلی در توصیف وی می‌نویسد: «این مرد، جلیل‌القدر و دارای جایگاه بلندی است.»[۳۸]

شهید اول او را از بزرگان علما شمرده و مراسیل او را به دلیل وثاقتش معتبر دانسته است.[۳۹]

شهید ثانی در تمجید ابن جنید می‌نویسد: «در تحقیق و موشکافی میان متقدمان کم نظیر است و هر کس از گفتار او این امر را در می‌یابد.»[۴۰]

سید مهدی بحرالعلوم درباره وی می‌گوید: «او از برجستگان امامیه و افاضل قدمای شیعه و در علم و فقه و ادبیات و تصنیف از همه نیکوتر و دقیق‌تر است. وی متکلم، محدث، فقیه، ادیب و دارای وسعت علم بوده و در فقه، کلام، اصول، ادبیات، نگارش و سایر زمینه‌ها دارای تألیف است.»[۴۱]

 

پانویس

  1. پرش به بالا ابن ادریس، السرائر، ج ۱، ص۴۳۰؛ حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج ۱، ۱۸۱.
  2. پرش به بالا الانساب، ج ۱، ص۱۴۹.
  3. پرش به بالا شیخ مفید، «اجوبة المسائل السرویة»، ص۲۲۴.
  4. پرش به بالا برای مصادر حدیث از شیعه و اهل سنت نک: حر عاملی، وسائل،ج ۴ ۶۱۸ - ۶۱۹.
  5. پرش به بالا علامه حلی، همان، ۹۰.
  6. پرش به بالا علامه حلی، همان، ۷۲۱، سطر ۷؛ سید مرتضی، الانتصار، ص ۲۴۷.
  7. پرش به بالا علامه حلی، مختلف الشیعة،، ج۲، ص۱۷۸ و ج۲، ص۳۵۷، سطر ۲۴.
  8. پرش به بالا شیخ مفید، «المسائل الصاغانیة»، ص ۲۴۹.
  9. پرش به بالا نک: علامه حلی، همان،ج۲ صص ۱۸، ۱۹؛ ابن هبیره، الافصاح، ج۱، ص۶۰.
  10. پرش به بالا به عنوان نمونه نک: علامه، همان،ص ۱۷
  11. پرش به بالا علامه حلی، مختلف الشیعة، ج۲، ص۱۸، سطر ۳؛ ابن هبیره، الافصاح، ج۱، ص۶۴؛ ابن برکه، الجامع، ج۱، صص ۵۹۵، ۴۰۳؛ طوسی، محمد، الخلاف، ج۱، ص۲۵؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، ج۱، ص۴۰.
  12. پرش به بالا علامه حلی، مختلف الشیعة ج۴، ص۱۵، سطر ۲۹؛ حر عاملی، محمد، وسائل الشیعة، ج۱، ص۱۴۴-۱۴۶.
  13. پرش به بالا شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۱، ص۴۱۰.
  14. پرش به بالا به عنوان نمونه مک: علامه حلی، مختلف الشیعه، ج۴، ص۲۰۲، سطر ۱۸.
  15. پرش به بالا علامه حلی، مختلف الشیعة، ج۴، ص۲۲۰، سطر ۱۲؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۸، ص۴۸۲-۴۸۷.
  16. پرش به بالا حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۶، ص۷۴.
  17. پرش به بالا علامه حلی، مختلف الشیعة،، ج۴، ص۱۷۵، سطر ۱۸؛ ابن براج، شرح جمل العلم و العمل، ج۱، ص۲۵۱؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۶، ص۷۲- ۷۵؛ ابن هبیره، یحیی، الافصاح، ج۱، ص۱۳۲.
  18. پرش به بالا به عنوان نمونه نک: علامه حلی،مختلف الشیعة، ج۴، ص۵۷، سطرهای ۱۵،۲۴.
  19. پرش به بالا علامه حلی، مختلف الشیعة، ج۲، ص۳۴.
  20. پرش به بالا مفید، محمد، اوائل المقالات، ص۱۳۹؛ سید مرتضی، الذریعة، ج۲، ص۵۱۷؛ سید مرتضی، «جوابات المسائل التبانیات‌»، ج۱، ص۲۱.
  21. پرش به بالا علامه حلی، همان.
  22. پرش به بالا مفید، «اجوبة المسائل السرویة»، ص۲۲۳.
  23. پرش به بالا شیخ مفید، «المسائل الصاغانیة»، ص۲۵۱؛ نجاشی، الرجال، ج۱، ص۳۸۸؛ شیخ طوسی، عدة الاصول، ج۱، ص۳۳۹.
  24. پرش به بالا رجال نجاشی، ص ۳۸۷.
  25. پرش به بالا ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، ج۴، ۱۸۰؛ ابن براج، شرح جمل العلم و العمل، ج۱، ص۲۴۴.
  26. پرش به بالا ، نک: علامه، همان،ج ۲ ص۱۸۶، سطر ۱۳.
  27. پرش به بالا نک: علامه، همان،ج۱ ص۴۷، سطر ۳۳.
  28. پرش به بالا علامه حلی، مختلف الشیعة، ج۱، ص۵۶.
  29. پرش به بالا همان،ج۴، ص۹۶
  30. پرش به بالا همان، ص۱۰۰، سطر ۳۰.
  31. پرش به بالا علامه، همان،ج ۲، ص۱۷۴، سطر ۳۷.
  32. پرش به بالا (نجاشی، ص۳۸۸.
  33. پرش به بالا مفید، «اجوبة المسائل السرویة»، ص۲۲۴.
  34. پرش به بالا سید مرتضی، الانتصار، صص۲۳۷- ۲۴۳؛ قس : مفید، اوائل، صص۷۵-۷۶.
  35. پرش به بالا صفاءالدین خزرجی، شخصیت و مکانت فقهی ابن جنید اسکافی.
  36. پرش به بالا نجاشی، رجال، ص۳۸۵.
  37. پرش به بالا علامه حلی، خلاصة الاقوال، ص۲۴۵.
  38. پرش به بالا حلی، ابن ادریس، السرائر، ج ۱، ص۴۳۰.
  39. پرش به بالا شهید اول، ذکری‌الشیعة، ص۲۵۳.
  40. پرش به بالا شهید ثانی، مسالک‌الافهام، ج ۲، ص۲۶۵.
  41. پرش به بالا بحرالعلوم، الفوائد الرجالیة، ج ۳، ص۲۰۵ و ۲۰۶.
 

منابع

  • ابن ادریس‌، محمد، السرائر، تهران‌، ۱۲۷۰ق‌.
  • ابن بابویه‌، محمد، الخصال‌، به‌ کوشش‌ علی‌ اکبر غفاری‌، قم‌، ۱۴۰۳ق‌.
  • ابن بابویه‌، محمد، من‌ لایحضره‌ الفقیه‌، به‌ کوشش‌ حسن‌ موسوی‌ خرسان‌، نجف‌، ۱۳۷۶ق‌/۱۹۵۷م‌.
  • ابن براج‌، عبدالعزیز، شرح‌ جمل‌ العلم‌ و العمل‌، به‌ کوشش‌ کاظم‌ مدیر شانه‌چی‌، مشهد، ۱۳۵۲ش‌.
  • ابن برکه‌، عبدالله‌، الجامع‌، به‌ کوشش‌ عیسی‌ یحیی‌ بارونی‌، عمان‌، ۱۳۹۱ق‌/ ۱۹۷۱م‌.
  • ابن داوود حلی‌، حسن‌، الرجال‌، به‌ کوشش‌ جلال‌الدین‌ محدث‌، تهران‌، ۱۳۴۲ش‌.
  • ابن شهر آشوب‌، محمد، معالم‌ العلماء، نجف‌، ۱۳۸۰ق‌/۱۹۶۱م‌.
  • ابن فهد حلی‌، احمد، المهذب‌ البارع‌، به‌ کوشش‌ مجتبی‌ عراقی‌، قم‌، ۱۴۰۷ق‌.
  • ابن ندیم‌، الفهرست‌.
  • ابن هبیره‌، یحیی‌، الافصاح‌، حلب‌، ۱۳۶۶ق‌/۱۹۴۷م‌.
  • اردبیلی‌، محمد، جامع‌ الرواة، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/۱۹۸۳م‌.
  • بحرالعلوم‌، محمدمهدی‌، الرجال‌، به‌ کوشش‌ محمد صادق‌ بحرالعلوم‌ و حسین‌ بحر العلوم‌، تهران‌، ۱۳۶۳ق‌.
  • پاکتچی‌، احمد، الاراء الفقهیة و الاصولیة للشریف‌ الرضی‌، تهران‌، ۱۴۰۶ق‌.
  • ترمذی‌، محمد، السنن‌، به‌ کوشش‌ احمد محمد شاکر، مصر.
  • حر عاملی‌، محمد، امل‌ الا¸مل‌، به‌ کوشش‌ احمد حسینی‌، بغداد، ۱۳۸۵ق‌.
  • حر عاملی‌، محمد، وسائل‌ الشیعة، به‌ کوشش‌ عبدالرحیم‌ ربانی‌ شیرازی‌ و دیگران‌، بیروت‌، ۱۳۹۱ق‌.
  • سید مرتضی‌، علی‌، الانتصار، نجف‌، ۱۳۹۱ق‌/۱۹۷۱م‌.
  • سید مرتضی‌، علی‌، «جوابات‌ المسائل‌ التبانیات‌»، رسائل‌ الشریف‌ المرتضی‌، به‌ کوشش‌ مهدی‌ رجایی‌، قم‌، ۱۴۰۵ق‌.
  • سید مرتضی‌، علی‌، «جوابات‌ المسائل‌ الموصلیات‌ الثانیة»، رسائل‌ الشریف‌ المرتضی‌، به‌ کوشش‌ مهدی‌ رجایی‌، قم‌، ۱۴۰۵ق‌.
  • سید مرتضی‌، علی‌، «الرد علی‌ اصحاب‌ العدد»، رسائل‌ الشریف‌ المرتضی‌، به‌ کوشش‌ مهدی‌ رجایی‌، قم‌، ۱۴۰۵ق‌.
  • سید مرتضی‌، علی‌، الذریعة، به‌ کوشش‌ ابوالقاسم‌ گرجی‌، تهران‌، ۱۳۴۸ش‌.
  • شهید اول‌، محمد، البیان‌، ایران‌، سنگی‌، ۱۳۲۲ق‌.
  • شهید اول‌، محمد، الدروس‌، ایران‌، سنگی‌، ۱۲۶۹ق‌.
  • شهید اول‌، محمد، الذکری‌، ایران‌، سنگی‌، ۱۲۷۲ق‌.
  • صاحب‌ جواهر، محمد حسن‌، نجفی‌، جواهر الکلام‌، به‌ کوشش‌ محمود قوچانی‌، تهران‌، ۱۳۹۴ق‌.
  • طوسی‌، محمد، الاستبصار، به‌ کوشش‌ حسن‌ موسوی‌ خرسان‌، نجف‌، ۱۳۷۵ق‌.
  • طوسی‌، محمد، «تحریم‌ الفقاع‌»، الرسائل‌ العشر، به‌ کوشش‌ رضا استادی‌، قم‌، مؤسسة النشر الاسلامی‌.
  • طوسی‌، محمد، تهذیب‌ الاحکام‌، به‌ کوشش‌ حسن‌ موسوی‌ خرسان‌، نجف‌، ۱۳۷۹ق‌.
  • طوسی‌، محمد، الخلاف‌، به‌ کوشش‌ حسین‌ طباطبایی‌ بروجردی‌، تهران‌، ۱۳۷۷ق‌.
  • طوسی‌، محمد، الرجال‌، به‌ کوشش‌ محمد صادق‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، ۱۳۸۰ق‌/۱۹۶۱م‌.
  • طوسی‌، محمد، عدة الاصول‌، به‌ کوشش‌ محمد مهدی‌ نجف‌، قم‌، ۱۴۰۳ق‌/۱۹۸۳م‌.
  • طوسی‌، محمد، الفهرست‌، به‌ کوشش‌ محمد صادق‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، کتابخانه مرتضویه‌.
  • طوسی‌، محمد، المبسوط، به‌ کوشش‌ محمدتقی‌ کشفی‌، نجف‌، ۱۳۸۷ق‌.
  • علامه حلی‌، حسن‌، ایضاح‌ الاشتباه‌، تهران‌، ۱۳۱۹ق‌.
  • علامه حلی‌، حسن‌، الرجال‌، نجف‌، ۱۳۸۱ق‌/۱۹۶۱م‌.
  • علامه حلی‌، حسن‌، مختلف‌ الشیعة، ایران‌، سنگی‌، ۱۳۲۴ق‌.
  • محقق‌ حلی‌، جعفر، المعتبر، ایران‌، سنگی‌، ۱۳۱۸ق‌.
  • مفید، محمد، «اجوبة المسائل‌ السرویة»، عدة رسائل‌، قم‌، مکتبة المفید.
  • مفید، محمد، «اعلام‌»، عدة رسائل‌، قم‌، مکتبة المفید.
  • مفید، محمد، «المسائل‌ الصاغانیة»، عدة رسائل‌، قم‌، مکتبة المفید.
  • مفید، محمد، اوائل‌ المقالات‌، به‌ کوشش‌ زنجانی‌ و چرندابی‌، تبریز، ۱۳۷۱ق‌.
  • مقدسی‌، محمد، احسن‌ التقاسیم‌، به‌ کوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، ۱۹۰۶م‌.
  • ممقانی‌، عبدالله‌، تنقیح‌ المقال‌، نجف‌، ۱۳۵۰ق‌.
  • نجاشی‌، احمد، الرجال‌، به‌ کوشش‌ موسی‌ شبیری‌، قم‌، ۱۴۰۷ق‌.
  • نعمانی‌، محمد، الغیبة، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/۱۹۸۳م‌.
  • ونسینک‌، آرنت‌ یان‌، مفتاح‌ کنوز السنة، ترجمه محمد فؤاد عبدالباقی‌، قاهره‌، ۱۳۶۳ق‌/۱۹۳۴م‌.
  • یاقوت‌ حموی، معجم البلدان‌.

پیوند به بیرون

 

 
 
 

آنچه را که دنبالش بودید را یافتید؟

 
 
 
 

منوی ناوبر

 

 

چهارشنبه, 05 اسفند 1394 ساعت 10:45

                   ابن ادریس حلی

                   وبسایت: http://fa.wikishia.net/view/%D8%A7%D8%A8%D9%86_%D8%A7%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%B3_%D8%AD%D9%84%DB%8C

 

ابن ادریس حلی

 
 
اطلاعات فردی
نام کامل محمد بن احمد بن ادریس بن حسین بن قاسم بن عیسی حلی عجلی
لقب ابن ادریس
خویشاوندان
سرشناس
از نوادگان شیخ طوسی
تاریخ تولد ۵۴۳ق
زادگاه حله
تاریخ وفات حدود ۵۹۸ق
محل دفن محله «جامعین»
شهر وفات حله
اطلاعات علمی
استادان عبداللّه بن جعفر دوریستی، ابن زهره حلبی، ابن شهر آشوبو...
شاگردان فخار بن مَعْد موسوی، محمد بن جعفربن نما، جعفر بن نماابوالحسن علی بن یحیی خیاط، سید محیی الدین حسینی حلبی و...
تالیفات سرائر، خلاصة الاستدلال فی المُواسَعَة و المُضایقَة، المختصر فی المضایقة، رسالة فی معنی الناصب
فعالیت‌های اجتماعی-سیاسی

محمد بن احمد بن ادریس بن حسین بن قاسم بن عیسی حلی عجلی معروف به ابن ادریس، فقیه مهم و تأثیرگذار امامی در اواخر قرن ششم قمری است. گفته شده که نسبش از طرف مادر، به سه واسطه به شیخ طوسی می‌رسد.

او در فقه، اصول، تفسیر و لغت تبحر داشته و صاحب نظر بوده است. ابن ادریس به دلیل استفاده فراوان از دلایل عقلی در استنباط احکام و فتاوای شاذ و همچنین شکستن صولت علمی شیخ طوسی مشهور است. وی فقه را وارد مرحله جدیدی نمود و راه را برای نقد دیدگاه‌های شیخ طوسی باز کرد. گویند با گفتاری بسیار تند به علمای دیگر انتقاد می‌کرد و به همین دلیل برخی از علما به او خرده گرفته‌اند. اساتید معروف وی ابوالمکارم بن زهره و ابن شهرآشوب هستند و افرادی مانند ابن نما و پدر محقق حلی از شاگردان او محسوب می‌شوند. اثر مشهور و تاثیرگذار ابن ادریس، سرائر است.

ولادت و نسب ابن ادریس

نام او محمد، کنیه مشهورش ابوعبداللّه و لقبش فخرالدین و شمس‌الدین است.[۱] ابن ادریس را عِجلی و رَبَعی (منسوب به بنی‌عجل، قبیله‌ای از بکر بن وائل از شاخه ربیعه)[۲] نیز خوانده‌اند.[۳]

ابن ادریس زمان بلوغ خود را ۵۵۸ق ذکر کرده است،[۴] بنابراین برخی حدس زده‌اند که وی در ۵۴۳ق به دنیا آمده است.[۵]

ابن‌ادریس در پایان نسخه کتاب مصباح المتهجد شیخ طوسی، نسب خود را به‌طور کامل ذکر کرده و نام پدرش را منصور بن احمد بن ادریس آورده است. از این‌رو، شهرت او از جد اعلایش ادریس گرفته شده است.[۶]

درباره نسب مادری ابن ادریس نیز اختلاف وجود دارد. برخی منابع ابن ادریس را نوه دختری شیخ طوسی دانسته و گفته‌اند که او از طریق دایی خود، ابوعلی طوسی، از شیخ روایت کرده است.[۷] اما محققان با توجه به فاصله زمانی زیاد میان سال وفات شیخ طوسی (۴۶۰) و سال تولد ابن ادریس و ادله دیگر، این نظر را نپذیرفته‌اند.[۸] برخی منابع، ابن ادریس را نوه دختری شیخ مسعود ورّام دانسته‌اند[۹]، اما اگر مراد، ورّام بن ابوفراس (متوفی ۶۰۵) باشد، در درستی این نظر باید تردید کرد، مگر آنکه منظور شخص دیگری باشد.

اساتید

مهمترین استادان و مشایخ روایی ابن ادریس عبارتند از:

عمادالدین طبری و الیاس بن ابراهیم حائری، واسطه نقل روایت ابن ادریس (از جمله صحیفه سجادیه) از ابوعلی طوسی شمرده‌ شده است.[۱۱]

شاگردان

برخی شاگردان ابن ادریس و راویان حدیث از او عبارت بودند از:

تاثیرات در فقه

تا پیش از ابن ادریس تمامی فقیهان به مدت یک قرن دنباله رو شیخ طوسی بوده و جرات مخالفت با شیوه استنباط و فتاوای وی را نداشتند اما ابن ادریس این سد را شکسته و فقه را وارد مرحله جدیدی نمود. به نظر محققان، بیشتر فقیهان پس از شیخ طوسی، به‌سبب اعتماد و حسن اعتقاد به شیخ، در آرای فقهی و غیرفقهی، از او پیروی می‌کردند؛ ازاین‌رو استنباط و اجتهاد در فقه شیعه رو به افول نهاد.

شماری معدود از فقها مانند ابن ادریس که به ضرورت استقلال فکری فقیه سخت پایبند بود، به تقلید از آرا و افکار گذشتگان خرده گرفتند و باب نقد آرای شیخ طوسی را گشودند. این شیوه بر فقهای ادوار بعد تأثیر گذاشت و به حرکت اجتهادی در فقه شیعه جانی دوباره بخشید.[۱۵]

آرای فقهی ابن ادریس در منابع فقهی بعدی همواره مورد توجه قرار گرفته است[۱۶] و گاهی آرای او همراه با نظر گروهی از فقهای حلّه (اصطلاحا: حِلّیون) ذکر شده است.[۱۷]

دیدگاه علما درباره ابن ادریس

فقها و شرح‌حال‌نگاران، از اهل سنت و شیعه، ابن ادریس را به بزرگی مقام و فهم و علم بالایش ستوده و از وی با اوصافی چون بی‌نظیر در علم فقه، یگانهٔ عصر خویش، محقق و رئیس مذهب یاد کرده‌اند.[۱۸] وی با برخی از عالمان اهل سنت درباره مسائل فقهی مکاتباتی داشت.[۱۹]

برخی از دانشمندان علم رجال با استناد به عبارتی در السرائر (نام کتاب فقهی ابن ادریس)، بر آنند که ابن ادریس به شیخ طوسی بی‌احترامی کرده است. آن‌ها حتی دلیل عمر کوتاه حلّی را همین امر دانسته‌اند.[۲۰]

اما تعبیر اهانت‌آمیزی در سرائر وجود ندارد و این نظر مردود شمرده شده است.[۲۱] ابن ادریس بارها از شیخ طوسی با احترام یاد کرده و پس از ذکر نام او عبارت «رضی‌اللّه عنه» و «رَحِمَه‌اللّه» را آورده است. وی از التبیان شیخ طوسی به عظمت یاد نموده[۲۲] و هنگام نقد دیدگاه‌های شیخ نیز هرگز به ناسزاگویی نپرداخته و حتی گاه سخن او را توجیه یا اقوال به ظاهر متعارض او را به گونه‌ای جمع کرده است.[۲۳] [۲۴]

محقق حلّی[۲۵] گاه با تعبیری چون المتأخر به ابن ادریس اشاره و آرای او را نقد کرده است. به نوشته خوانساری[۲۶] علامه حلّی از او با عنوانی طعنه‌آمیز (الشّاب المترف) یاد کرده است؛ ولی مدرک این سخن معلوم نیست. به‌علاوه، علامه در بسیاری موارد آرای ابن ادریس را نقل کرده و پذیرفته است[۲۷] و چه‌بسا از او با احترام نام برده است.

به نظر ابن داوود حلی[۲۸]، ابن ادریس به‌طور کلی از احادیث اهل بیت (ع) اعراض کرده، لذا از او در بخش ضعفا نام برده است. بحرانی[۲۹] این دیدگاه را نپذیرفته و بر آن است که علوّ مرتبه علمی و فضل ابن ادریس انکارناپذیر است و اشتباه او در برخی مسائل، موجب قدح او نیست. به نظر بحرانی با توجه به اینکه خود ابن داوود حلی، ابن ادریس را شیخ فقها و سرآمد در علوم وصف کرده است، بهتر بود نام وی را در شمار ممدوحان ذکر می‌کرد.

ابن ادریس و حجیت خبر واحد

نسبت کنار نهادن تمامی روایات به ابن ادریس را نیز نادرست شمرده‌اند، زیرا وی خبر متواتر و خبر مقرون به قراین قطعی را حجت می‌دانسته و فقط عمل کردن به خبر واحد را نفی می‌کرده است.[۳۰] برخی علمای پیش از او، مانند سید مرتضی علم الهدی [۳۱] و نیز برخی از علمای دیگر قرن ششم، مانند ابن شهر آشوب[۳۲]، طَبْرِسی [۳۳] و ابن زهره[۳۴] هم بدان قائل بوده‌اند و پذیرش این نظر به هیچ‌وجه نمی‌تواند موجب طعن و ضعف ابن ادریس باشد.[۳۵]

هر چند ابن ادریس در بسیاری موارد به خبر واحد استناد نکرده[۳۶] و آن را علم‌آور ندانسته است،[۳۷] اما آثار وی مملو از احادیث، همراه با استناد به آن‌هاست[۳۸]؛ زیرا ابن ادریس علاوه بر اخبار متواتر، استناد به اخبار آحادی را که با ادله دیگر مانند کتاب، سنّت یا اجماع تأیید شود، جایز شمرده است.[۳۹]

از جمله پیامدهای انکار حجیت خبر واحد از جانب ابن ادریس، توجه بیشتر او به ظواهر قرآن و سنت، اتفاق فقها و اصول عملیه است.[۴۰]

به نقل منتجب الدین رازی[۴۱]، شیخ سدیدالدین محمود حِمِّصی (از فقهای معاصر ابن ادریس)، معتقد بود که ابن ادریس دچار خلط بوده و از این رو، تصانیف او قابل اعتماد نیست.

این نظر را برخی محققان تا حدودی صحیح دانسته‌اند، زیرا مثلا ابن ادریس در بخش مُستَطْرَفات سرائر از اَبان بن تَغْلِب با واسطه کسی که یک یا دو طبقه متأخر از اوست، از امام حدیث نقل کرده[۴۲] یا سیاری (احمد بن محمد بن سیار) را از اصحاب امام کاظم و امام رضا (ع) ذکر کرده[۴۳]، در حالی که او از اصحاب دوران امام هادی(ع) و امام حسن عسکری (ع) بوده است.

در عین حال گفته‌اند که آثار او در خور اعتماد است، زیرا می‌توان به تألیفات عالمان بزرگ اعتماد نمود، مگر در مواردی که خلاف آن ثابت شود.[۴۴]

وفات

به نظر برخی مؤلفان، ابن ادریس در حدود ۵۹۷[۴۵]، و به گفته فرزندش صالح[۴۶] در حدود ۵۹۸ درگذشته است. بنابراین، چنانکه در بعضی منابع آمده، وفات او در ۲۵ یا ۳۵ سالگی نبوده[۴۷] و به نظر برخی، ناشی از تصحیف کلمه تسعین به سبعین بوده است.[۴۸] این مطلب با گفته خود ابن ادریس[۴۹] درباره سال تألیف سرائر و نیز تصریح فخار، شاگرد او که در ۵۹۳ از او حدیث شنیده ناسازگار است. ابن ادریس در حلّه وفات یافت. مرقد او در محله «جامعین» حلّه قرار دارد و در ۱۳۴۰ش تجدید بنا شده است.[۵۰]

آثار

سرائر

مهمترین و تأثیرگذارترین اثر ابن ادریس، کتاب السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، معروف به السرائر[۵۱]، شامل تمام ابواب فقه (عبادات، عقود، ایقاعات و احکام) است که آن را در سال‌های ۵۸۷ و ۵۸۸ تألیف کرد. این کتاب از نظر تعداد ابواب و فصول، جامع‌ترین کتابی است که تا عصر ابن ادریس نگارش یافته است.[۵۲]

در پایان کتاب فصلی با نام زیادات آمده که به مُستَطرَفات السرائر شهرت یافته و در آن احادیث جالب توجهی از آثار متقدمان گردآوری شده و در میان آن‌ها، احادیث نادر و منحصر به فردی نیز دیده می‌شود.[۵۳] نیز برای منابع مورد استفاده در مستطرفات رجوع کنید به [۵۴] مستطرفات السرائر در ۱۴۰۸ در قم جداگانه چاپ شده است.

ابن‌ادریس حلّی[۵۵] هدف از تألیف سرائر را نگارش کتابی مستند به دلایل و براهین صحیح و به دور از تقلید دیگران و بدون پیروی از اخبار آحاد ذکر کرده است. وی در این کتاب، علاوه بر بیان دیدگاه‌های خود، آرای فقهای معاصرش را نیز ذکر و احیانا نقد کرده که گاه واکنش آن‌ها را برانگیخته است.[۵۶]

هر چند ابن ادریس در سرائر اقوال فقهای بسیاری را نقل و احیانا نقد کرده، اما عمدتا به نقد و بررسی آرای فقهی و گاه اصولی شیخ‌ طوسی پرداخته و با ذکر ادله و مستندات، برخی از آن‌ها را پذیرفته[۵۷] و شماری دیگر را نپذیرفته است[۵۸]، به‌طوری که می‌توان سرائر را کتابی در نقد آثار شیخ به شمار آورد.[۵۹]

دیگر آثار

آثار دیگر ابن ادریس عبارتند از:

  1. خلاصة الاستدلال فی المُواسَعَة و المُضایقَة[۶۰]
  2. المختصر فی المضایقة که جعفر بن احمد قمرویه حائری، شاگرد ابن ادریس، نسخه آن را در ۵۸۸ کتابت کرده است.[۶۱]هر چند در برخی منابع فقهی به آرای ابن ادریس در این کتاب اشاره شده،[۶۲] اما نسخه‌ای از این کتاب در دسترس نیست.
  3. رسالة فی معنی الناصب که محقق کرکی آن را به ابن ادریس نسبت داده است.[۶۳]
  4. المسائل که برخی پرسش‌های فقهی را پاسخ داده و جعفر بن احمد قمرویه حائری آن را در ۵۸۸ با املای ابن ادریس نوشته است.[۶۴]
  5. مناسک الحج[۶۵]

پانویس

  1. پرش به بالا ابن‌فُوَطی، ج۴، قسم۳، ص۳۰۸؛ قمی، ۱۳۲۷ش، ج۱، ص۳۸۵؛ امین، ج۹، ص۱۲۰.
  2. پرش به بالا سمعانی، ج۴، ص۱۶۰.
  3. پرش به بالا مامقانی، جزء۲، بخش۲، ص۷۷؛ امین، ج۳، ص۱۳۸.
  4. پرش به بالا مجلسی، بحار الانوار، ج۱۰۴، ص۱۹.
  5. پرش به بالا محمد بن اسماعیل مازندرانی حائری، منتهی‌المقال فی احوال الرجال، ج۵، ص۳۴۸.
  6. پرش به بالا افندی‌اصفهانی، ۱۴۰۱، ج۵، ص۳۵.
  7. پرش به بالا حرّعاملی، قسم ۲، ص ۲۴۳؛ بحرانی، ص ۲۳۷، ۲۷۸؛ خوانساری، ج ۶، ص ۲۷۴.
  8. پرش به بالا نوری، ج ۳، ص ۴۳-۴۵؛ قمی، ۱۳۲۷ش، ج ۱، ص ۳۸۶.
  9. پرش به بالا علی بن عبداللّه علیاری تبریزی، بهجة‌الآمال فی شرح زبدة‌المقال، ج۶، ص۲۷۱.
  10. پرش به بالا حرّ عاملی، قسم ۲، ص۸۰، ۱۰۶؛ ذهبی، ۱۴۰۱-۱۴۰۹، ج۲۰، ص ۱۷۵، ج ۲۱، ص ۳۳۲؛ مجلسی، ج ۱۰۶، ص ۶۹
  11. پرش به بالا افندی‌اصفهانی، ۱۴۰۱، ج ۵، ص ۳۲؛ افندی‌اصفهانی، ۱۴۱۰، ص ۲۴۵
  12. پرش به بالا بحرانی، ص۲۷۹؛ خوانساری، ج ۶، ص۲۷۷.
  13. پرش به بالا حرّعاملی، قسم۲، ص۲۱۰؛ حسینی اشکوری، ج۱، ص۳۹۱
  14. پرش به بالا حسینی‌اشکوری، ج۲، ص۸۵۷؛ قمی، ۱۳۶۳ش، ص ۲۷۲؛ افندی اصفهانی، ۱۴۰۱، ج ۱، ص ۳۵۱.
  15. پرش به بالا ابن‌طاووس، ص۱۸۵؛ شهیدثانی، ص۹۳؛ شوشتری، ج۹، ص۹۴؛ محمدباقر صدر، ص۴۳.
  16. پرش به بالا حسینی‌عاملی، ج۱، ص۵۱۴، ج۹، ص۹، ج۱۰، ص۵۷، ۱۷۷، ۳۳۶؛ نجفی، ج۱۳، ص۷۷-۷۸.
  17. پرش به بالا شهید اول، ج۱، ص۴۲۰، ۳۱۵، ج۲، ص۱۴۴، ۲۰۶، ج۳، ص۲۳۲، ۲۳۷؛ حسینی‌عاملی، ج۶، ص۱۵۳؛ نجفی، ج۲۵، ص۳۲۱.
  18. پرش به بالا ذهبی، ۱۴۱۷، حوادث و وفیات ۵۹۱-۶۰۰ه، ص ۳۱۴؛ ابن‌حجر عسقلانی، ج۵، ص۶۹۳؛ بحرانی، ص۲۷۶؛ قمی، ۱۳۵۲-۱۳۵۵، ج۱، ص۴۴۴.
  19. پرش به بالا ابن‌ادریس حلّی، ۱۴۱۰-۱۴۱۱، ج۲، ص۶۷۸.
  20. پرش به بالا مامقانی، جزء۲، بخش۲، ص۷۷؛ مازندرانی‌حائری، ج۵، ص۳۴۷.
  21. پرش به بالا خویی، ج۱۵، ص۶۴۶۵.
  22. پرش به بالا بحرالعلوم، ج۳، ص۲۲۹.
  23. پرش به بالا مهدوی‌راد، ص۲۴.
  24. پرش به بالا برای نمونه رجوع کنید به ابن ادریس حلّی، ۱۴۱۰-۱۴۱۱، ج۱، ص۱۱۴، ج۲، ص۵۴، ۳۶۳، ج۳، ص۴۳۰.
  25. پرش به بالا محقق حلی، ج۱، ص۳۵۱، ۳۴۲، ج۲، ص۷۰۲.
  26. پرش به بالا خوانساری ج۶، ص۲۷۷.
  27. پرش به بالا برای نمونه رجوع کنید به محقق حلی، ۱۴۱۲-۱۴۲۰، ج۸، ص۱۵۳، ۱۶۸-۱۶۹، ۱۷۰، ج۹، ص۷۶، ۲۹۹-۳۰۰.
  28. پرش به بالا ابن داوود ص۲۶۹.
  29. پرش به بالا بحرانی، ص۲۷۹.
  30. پرش به بالا ابن‌ادریس حلّی، ۱۴۱۰-۱۴۱۱، ج۱، ص۴۷.
  31. پرش به بالا ج۱، ص۵۰۵۱.
  32. پرش به بالا (ذیل إسراء: ۳۶).
  33. پرش به بالا (ذیل حجرات: ۶)
  34. پرش به بالا ص۳۲۹.
  35. پرش به بالا مازندرانی‌حائری، ج۵، ص۳۴۶؛ تفرشی، ج۴، ص۱۳۲؛ بناری، ص۲۶۳.
  36. پرش به بالا برای نمونه رجوع کنید به ۱۴۱۰-۱۴۱۱، ج۱، ص۱۲۷، ۴۹۵.
  37. پرش به بالا همان، ج۱، ص۱۲۷، ۳۳۰.
  38. پرش به بالا خویی، ج۱۵، ص۶۴.
  39. پرش به بالا برای نمونه رجوع کنید به ۱۴۱۰-۱۴۱۱، ج۱، ص۳۴۲، ج۲، ص۳۷۵، ج۳، ص۷۸، ۳۷۵.
  40. پرش به بالا بناری، ص۲۷۳-۲۷۵.
  41. پرش به بالا منتجب‌الدین، ص۱۱۳.
  42. پرش به بالا ابن ادریس، ج۳، ص۵۶۳.
  43. پرش به بالا ابن ادریس، ج۳، ص۵۶۸.
  44. پرش به بالا خویی، ج۱۵، ص۶۳؛ شوشتری، ج۴، ص۳۸۱، ج۹، ص۹۳.
  45. پرش به بالا منتجب‌الدین رازی، ص۳۹۸؛ ابن‌حجر عسقلانی، ج۵، ص۶۹۳.
  46. پرش به بالا آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج۱۲، ص۱۵۵.
  47. پرش به بالا مازندرانی‌حائری، ج۵، ص۳۴۸؛ مجلسی، ج۱۰۴، ص۱۹.
  48. پرش به بالا نوری، ج۳، ص۴۲؛ مجلسی، ج صفر، مقدمه عبدالرحیم ربانی شیرازی، ص۱۹۸.
  49. پرش به بالا (۱۴۱۰-۱۴۱۱، ج۱، ص۵۷۷، ج۳، ص۲۵۸.
  50. پرش به بالا بحرانی، ص ۲۷۷-۲۷۸.
  51. پرش به بالا صفدی، ج۲، ص۱۸۳.
  52. پرش به بالا بناری، ص۱۳۵، ۳۱۸.
  53. پرش به بالا مجلسی، ج۱، ص۱۶.
  54. پرش به بالا بناری، ص۹۴۹۵.
  55. پرش به بالا ج۱، ص ۵۱.
  56. پرش به بالا محمدباقر صدر، ص۴۲؛ برای مناظره ابن ادریس با حمصی و ابن‌زهره رجوع کنید به ابن ادریس حلّی، ۱۴۱۰ـ ۱۴۱۱، ج۲، ص۱۹۰-۱۹۱، ۴۴۳.
  57. پرش به بالا مثلا رجوع کنید به ج۱، ص۳۲۳، ۳۳۴-۳۳۵.
  58. پرش به بالا مثلا رجوع کنید به ج۱، ص۶۶، ۱۰۰، ۲۲۶.
  59. پرش به بالا نیز رجوع کنید به ج۱، ص۴۶۰، ج۲، ص۲۵۲، ۵۲۳، ۵۶۳.
  60. پرش به بالا ابن‌ادریس حلّی، ۱۴۱۰-۱۴۱۱، ج۱، ص۲۷۳؛ آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج۷، ص۲۱۱.
  61. پرش به بالا آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج۲۰، ص ۱۷۵.
  62. پرش به بالا حسینی عاملی، ج ۹، ص ۶۲۶، ۶۳۲؛ نجفی، ج۱۳، ص۷۷ـ ۷۸؛ انصاری، ج۱، ص۳۳۷.
  63. پرش به بالا افندی‌اصفهانی، ۱۴۰۱، ج۵، ص۳۳.
  64. پرش به بالا بحرانی، ص۲۷۹-۲۸۰؛ آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج۲۰، ص۳۳۰-۳۳۱.
  65. پرش به بالا ذهبی، ۱۴۰۱-۱۴۰۹، ج۲۱، ص۳۳۲.
 

منابع

  • محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علی‌نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
  • محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة: الثقات العیون فی سادس القرون، چاپ علی‌نقی منزوی، بیروت ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م.
  • ابن‌ادریس حلّی، حاشیة ابن ادریس علی‌الصحیفة السجادیة، چاپ حسن موسوی خرسان، قم، ۱۳۸۷ش.
  • ابن‌ادریس حلّی، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، قم، ۱۴۱۰-۱۴۱۱ق.
  • ابن‌حجر عسقلانی، لسان‌المیزان، چاپ محمد عبدالرحمان مرعشلی، بیروت ۱۴۱۵-۱۴۱۷ق/ ۱۹۹۵-۱۹۹۶م.
  • ابن‌داوود حلّی، کتاب الرجال، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م، چاپ افست قم (بی‌تا.).
  • ابن‌زهره، غنیة‌النزوع الی علمی الاصول و الفروع، چاپ ابراهیم بهادری، قم، ۱۴۱۷ق.
  • ابن‌شهرآشوب، متشابه القرآن و مختلفه، تهران ۱۳۲۸ش، چاپ افست قم، ۱۴۱۰ق.
  • ابن‌طاووس، کشف المَحَجَّة لثمرة‌المُهْجَة، چاپ محمد حسون، قم، ۱۳۷۵ش.
  • ابن‌فُوَطی، تلخیص مجمع‌الآداب فی معجم الالقاب، ج ۴، قسم ۳، چاپ مصطفی جواد، (دمشق ۱۹۶۵م).
  • عبداللّه‌بن عیسیافندی اصفهانی، تعلیقة امل‌الآمل، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۱۰؛همو، ریاض‌العلماء و حیاض الفضلاء، چاپ احمد حسینی، قم، ۱۴۰۱ق.
  • امین.
  • مرتضی‌بن محمدامین انصاری، فرائدالاصول، قم، ۱۴۲۷ق.
  • محمدمهدی‌بن مرتضی بحرالعلوم، رجال السید بحرالعلوم، المعروف بالفوائد الرجالیة، چاپ محمدصادق بحرالعلوم و حسین بحرالعلوم، تهران، ۱۳۶۳ش.
  • یوسف‌ بن احمد بحرانی، لؤلؤة‌البحرین، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، قم (بی‌تا.).
  • علی‌همت بناری، زندگی و اندیشه‌های ابن ادریس، قم ۱۳۸۱ش.
  • مصطفی‌بن حسین تفرشی، نقدالرجال، قم ۱۴۱۸ق.
  • محمدبن حسن حرّعاملی، امل‌الآمل، چاپ احمد حسینی، بغداد ?( ۱۳۸۵)، چاپ افست قم، ۱۳۶۲ش.
  • احمد حسینی‌اشکوری، تراجم الرجال، قم، ۱۴۱۴ق.
  • محمدجوادبن محمد حسینی عاملی، مفتاح الکرامة فی شرح قواعدالعلامة، چاپ محمدباقر خالصی، قم، ۱۴۱۹-۱۴۲۳ق.
  • خوانساری.
  • خویی.
  • محمدبن احمد ذهبی، تاریخ‌الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات ۵۹۱-۶۰۰ه، بیروت، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۶م.
  • محمدبن احمد ذهبی، سیراعلام‌النبلاء، چاپ شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۱-۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۱ـ ۱۹۸۸م.
  • سمعانی.
  • شوشتری.
  • حمدبن مکی شهید اول، الدروس الشرعیة فی فقه الامامیة، قم، ۱۴۱۲-۱۴۱۴ق.
  • زین‌الدین‌بن علی شهیدثانی، الرعایة فی علم الدرایة، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقال، قم، ۱۴۰۸ق.
  • حسن صدر، تأسیس الشیعة لعلوم الاسلام، (بغداد ۱۳۷۰)، چاپ افست تهران (بی‌تا.).
  • محمدباقر صدر، «پیدایش و تطور علم اصول»، حوزه، ش۹، (فروردین ۱۳۶۴).
  • صفدی.
  • طبرسی.
  • حسن‌ بن یوسف علامه حلّی، تحریرالاحکام الشرعیة علی مذهب الامامیة، چاپ ابراهیم بهادری، قم ۱۴۲۰-۱۴۲۲ق.
  • حسن‌ بن یوسف علامه حلّی، مختلف الشیعة فی احکام الشریعة، قم، ۱۴۱۲-۱۴۲۰ق.
  • علی‌ بن حسین علم‌الهدی، رسائل‌الشریف المرتضی، چاپ مهدی رجائی، قم، ۱۴۰۵-۱۴۱۰ق.
  • علی‌بن عبداللّه علیاری تبریزی، بهجة‌الآمال فی شرح زبدة‌المقال، ج ۶، چاپ جعفر حائری، تهران، ۱۳۶۶ش.
  • عباس قمی، سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار، چاپ سنگی نجف ۱۳۵۲-۱۳۵۵ق، چاپ افست بیروت (بی‌تا.).
  • عباس قمی، فوائدالرضویة: زندگانی علمای مذهب شیعه، تهران ?( ۱۳۲۷ش).
  • عباس قمی، هدیة‌الاحباب فی ذکر المعروف بالکنی و الالقاب و الانساب، تهران، ۱۳۶۳ش.
  • اعجاز حسین‌بن محمدقلی کنتوری، کشف‌الحجب و الاستار عن اسماءالکتب و الاسفار، قم، ۱۴۰۹ق.
  • محمدبن اسماعیل مازندرانی حائری، منتهی‌المقال فی احوال الرجال، قم ۱۴۱۶ق.
  • عبداللّه مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، چاپ سنگی نجف ۱۳۴۹-۱۳۵۲ق.
  • مجلسی.
  • جعفربن حسن محقق حلّی، المعتبر فی شرح المختصر، ج۱ و ۲، قم، ۱۳۶۴ش.
  • خانبابا مشار، مؤلّفین کتب چاپی فارسی و عربی، تهران، ۱۳۴۰-۱۳۴۴ش.
  • علی‌ بن عبیداللّه منتجب‌الدین رازی، الفهرست، چاپ جلال‌الدین محدث ارموی، قم، ۱۳۶۶ش؛
  • محمدعلی مهدوی‌راد، «تطور فقه شیعه و جایگاه سرائر در آن»، آینه پژوهش، سال۱، ش ۴، (آذر و دی ۱۳۶۹ش).
  • محمدحسن‌بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، بیروت، ۱۹۸۱م.
  • حسین‌بن محمدتقی نوری، خاتمة مستدرک الوسائل، قم، ۱۴۱۵-۱۴۲۰ق.
  • علیرضا هدائی، «ابن‌ادریس حلّی و کتاب السرائر»، مقالات و بررسی‌ها، دفتر ۵۹-۶۰، (زمستان ۱۳۷۵ش).

 

 

پیوند به بیرون

 
 
 

آنچه را که دنبالش بودید را یافتید؟

 
 
 
 

منوی ناوبری

 


چهارشنبه, 05 اسفند 1394 ساعت 10:39

                   میرزای قمی

                   وبسایت: http://fa.wikishia.net/view/%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%DB%8C_%D9%82%D9%85%DB%8C

                    

میرزای قمی

 
 
میرزای قمی
اطلاعات فردی
نام کامل میرزا ابوالقاسم بن محمدحسن شفتی قمی
لقب میرزای قمی، صاحب قوانین، محقق قمی
تاریخ تولد ۱۱۵۰ق
زادگاه بروجرد
محل تحصیل اصفهان • قم • کربلا
تاریخ وفات ۱۲۳۱ق.
محل دفن قبرستان شیخان قم
شهر وفات قم
اطلاعات علمی
استادان آقا محمدباقر بهبهانی • سید حسین خوانساری
شاگردان شیخ اسدالله تستری • سید محسن اعرجی • سید عبدالله شبر • سید محمدمهدی خوانساری • سید جواد عاملی
اجازه اجتهاد از آقا محمدباقر بهبهانی
تالیفات قوانین • جامع الشتات
فعالیت‌های اجتماعی-سیاسی
سیاسی ارتباط و نامه‌نگاری با فتحعلی شاه قاجار و نصیحت او به مدارا با مردم
اجتماعی برپایی نماز جمعه و جماعت

میرزا ابوالقاسم بن محمدحسن شفتی قمی(۱۱۵۰-۱۲۳۱ق.) معروف به میرزای قمی، از مراجع تقلید شیعه در قرن دوازدهم و سیزدهم قمری.

میرزای قمی با برخی پادشاهان قاجار معاصر بود و آنان را به مدارا با مردم و ثبات در مذهب سفارش می‌کرد. برپایی نماز جمعه و جماعت از دیگر فعالیت‌های او به شمار می‌رفت.

مهمترین اثر او کتاب «قوانین» است که به همین جهت او «صاحب قوانین» لقب داده‌اند. حجیت ظن مطلق، اجتماع امر و نهی در شیء واحد شخصی، جوازقضاوت برای شخص مقلد طبق فتوای مجتهد از آراء خاص فقهی ایشان بود.

زندگینامه

میرزای قمی در سال ۱۱۵۰ق. در روستای دره باغ (منطقه جاپلق، دهستانی در ۱۲ کیلومتری بروجرد)[۱] متولد شد و در سال ۱۲۳۱ق. سال تولد او را ۱۱۵۱ و ۱۱۵۳ و درگذشتش را ۱۲۳۳ نیز گفته‌اند.[۲] او در قم درگذشت.[۳] و در قبرستان شیخان قم مدفون شد.

پدر وی از مردم شفت (از توابع فومن) بود که در جوانی به حوزه علمیه اصفهان و سپس به جاپلق رفته بود.[۴]

تحصیلات

میرزای قمی، علوم ادبی فارسی و عربی را نزد پدرش در روستای دره باغ آموخت آنگاه به خوانسار رفت و از شاگردان سید حسین خوانساری شد و چند سالی فقه و اصول فقه آموخت و با خواهر خوانساری ازدواج کرد. پس از این به عراقرفت و در کربلا از شاگردان آقا محمدباقر بهبهانی شد.[۵]

پس از آن با دریافت اجازه از بهبهانی به دره باغ برگشت و به روستای قلعه بابو (از روستاهای جاپلق) رفت وی سپس به اصفهان، مدرسه کاسه‌گران رفت و از آنجا نیز به شیراز رفت که مصادف بود با ایام پادشاهی کریم خان زند؛ و ۲ یا ۳ سال در آنجا ماند. سپس به اصفهان بازگشت و به روستای بابو رفت، برخی از طلبه‌ها در فقه و اصول از وی استفاده نمودند. گذران زندگی‌اش به سختی بود، به قم رفت و به تدریس و تألیف کتاب‌هایش پرداخت و شهرتش در ایران فراگیر و مرجع تقلید شد.[۶]

جایگاه علمی

میرزای قمی، به محقق قمی مشهور بود. حجیت ظن مطلق، اجتماع امر و نهی در شیء واحد شخصی، جواز قضاوت برای شخص مقلد طبق فتوای مجتهد از آرای خاص او در فقه و اصول بود.[۷]

فعالیت‌های سیاسی اجتماعی

میرزای قمی با برخی از پادشاهان قاجار از جمله، آغامحمدخان و فتحعلی شاه معاصر بود و با فتحعلی شاه نامه‌نگاری‌هایی داشته است.[۸] در یکی از این نامه‌ها، پادشاه را نصحیت به مدارای با مردم، و در دیگری وی را به ثبات بر مذهب حق و میل نکردن به تصوف سفارش نموده است.[۹]

وی در قم نماز جمعه و جماعت برپا می‌داشت.[۱۰]

آثار

گفته‌اند که بیش از ۱۰۰۰ رساله در علوم مختلف نوشته بوده است. برخی از آثار وی عبارتند از:[۱۱]

  • القوانین المحکمة فی الاصول (مشهور به «قوانین»؛ موضوع این کتاب اصول فقه است و سالها از کتابهای درسی حوزه‌های علمیه بوده است)
  • حاشیة او شرح علی شرح المختصر
  • شرح تهذیب العلامة
  • غنائم الایام فی الفقه
  • مناهج الاحکام
  • جامع الشتات (فارسی)
  • معین الخواص
  • مرشد العوام
  • رسالة فی الاصول الخمسة الاعتقادیة
  • رسالة فی قاعدة التسامح فی ادلة السنن
  • رسالة فی جواز القضاء والتحلیف بتقلید المجتهد.

شاگردان

برخی از شاگردان وی از این قرارند:[۱۲]

پانویس

  1. پرش به بالا مقدمه مصحح، جامع الشتات، ص۸.
  2. پرش به بالا مقدمه مصحح، جامع الشتات، ص۹.
  3. پرش به بالا الامین، اعیان الشیعة، ج۲، ص۴۱۲.
  4. پرش به بالا مقدمه مصحح، جامع الشتات، ص۸.
  5. پرش به بالا مقدمه مصحح، جامع الشتات، ص۹.
  6. پرش به بالا الامین، اعیان الشیعة، ج۲، ص۴۱۲.
  7. پرش به بالا الامین، اعیان الشیعة، ج۲، ص۴۱۱.
  8. پرش به بالا الحسینی السیدی، علی، مقدمه مناهج الاحکام، ص۶.
  9. پرش به بالا الحسینی السیدی، علی، مقدمه مناهج الاحکام، ص۷.
  10. پرش به بالا الامین، اعیان الشیعة، ج۲، ص۴۱۲.
  11. پرش به بالا الحسینی السیدی، علی، مقدمه «مناهج الاحکام»، ص۶.
  12. پرش به بالا الحسینی السیدی، علی، مقدمه «مناهج الاحکام»، ص۶.
 

منابع

  • الامین، سیدمحسن، اعیان الشیعة، حققه واخرجه واستدرک علیه حسن الامین، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۶ق-۱۹۸۶م.
  • میرزا قمی، جامع الشتات (فارسی)، تصحیح: مرتضی رضوی، تهران: کیهان، ۱۳۷۱ش.
  • میرزا قمی، مناهج الاحکام، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۲۰ق.

مطالعه بیشتر

 
 
 

آنچه را که دنبالش بودید را یافتید؟

 
 
 
 

منوی ناوبر

چهارشنبه, 05 اسفند 1394 ساعت 10:34

میرزا هاشم آملی

وبسایت: http://fa.wikishia.net/view/%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7_%D9%87%D8%A7%D8%B4%D9%85_%D8%A2%D9%85%D9%84%DB%8C

 

میرزا هاشم آملی

 
 
میرزا هاشم
تصویری از آیت الله آملی لاریجانی.jpg
شناسنامه
نام کامل میرزا هاشم اردشیر لاریجانی
لقب آیت‌الله، میرزا
زادروز ۱۲۷۸هجری شمسی
زادگاه لاریجان ایران
تاریخ درگذشت ۷ اسفند ۱۳۷۱
۴ رمضان ۱۴۱۳ 
۲۶ فوریه ۱۹۹۳
آرامگاه حرم حضرت معصومه، قم
نام همسر دختر آیت الله سید محسن اشرفی
فرزندان پسران: صادق و علی و باقر و فاضل و محمد جواد 
دختران: همسر سید مصطفی محقق داماد
استادان میرزای نائینی،سید ابوالحسن اصفهانی
آقا ضیاء عراقی، عبدالکریم حائری یزدی
محمد علی شاه‌آبادی
شاگردان میرزا جواد تبریزی،عبدالله جوادی آملی
حسن حسن زاده آملی،ناصر مکارم شیرازی
عباس محفوظی،سیدعلی محقق داماد
سیدمصطفی محقق داماد، محمد مفتح

میرزا هاشم آملی لاریجانی، ( ۱۲۷۸-۱۳۷۱ ش) از مهم‌ترین اساتید فقه و اصول در حوزه‌های علمیه قم و نجف و از مراجع تقلید شیعه در قرن ۱۴ قمری. او از مشهورترین شاگردان و ادامه دهنده روش اصولی آقا ضیاء عراقی است که آراء استادش را در کتاب بدایع الافکار جمع‌آوری کرده است. شاگردش اسماعیل‌پور قمشه‌ای ادامه دهنده این روش اصولی است.

میرزا هاشم در حوزه تهران(مدرسه سپهسالار)، قم و نجف تحصیل کرد. از مهم‌ترین اساتید وی می‌توان به میرزای نائینی، سید ابوالحسن اصفهانی، آقا ضیاء عراقی، حائری یزدی، کوه کمره‌ای و شاه آبادی اشاره کرد.

صادق و علی لاریجانی رؤسای قوه قضائیه و مقننه جمهوری اسلامی ایران فرزندان اویند.

وی در کنار فعالیت‌های علمی، در مبارزات مردم قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران شرکت داشت و فعالیت‌هایی در این زمینه انجام داد. او در حرم حضرت معصومه به خاک سپرده شده است.

 

زندگینامه

آیت‌الله میرزا هاشم اردشیر لاریجانی در سال ۱۳۲۲ ه.ق در روستای پردمه لاریجان، در هفتاد کیلومتری شهر آمل به دنیا آمد. پدرش میرزا محمد نام داشت.

وی با دختر آیت اللّه آقا سید محسن نبوی اشرفی در نجف اشرف ازدواج کرد و دارای ۱ دختر و ۵ پسر شد. دختر وی همسر سید مصطفی محقق داماد است و پسران وی عبارت‌اند از: محمد جواد لاریجانی، علی لاریجانی، صادق لاریجانی، باقر لاریجانی و فاضل لاریجانی.

او پس از آموزش مقدمات در لاریجان باقی دوران تحصیل خود را در تهران، قم و نجف گذراند. تدریس را در نجف شروع کرد و از سال ۱۳۸۰ق به قم بازگشت و تا سال‌های پایانی عمر مشغول تدریس خارج فقه و اصول بود.

درگذشت

آیت اللّه آملی، در عصر روز جمعه ۷ اسفند ۱۳۷۱ ش/ چهارم رمضان ۱۴۱۳ ق، در سن ۹۱ سالگی وفات کرد و در عصر روز شنبه هشتم اسفند ۱۳۷۱ ش پس از اقامه نماز توسط آیت اللّه وحید خراسانی، در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومهبه خاک سپرده شد.

زندگی‌نامه علمی

وی پس از فراگیری قرآن و تحصیلات ابتدایی، ادبیات عرب و علوم مقدماتی را نزد آقا سیدتاج و آقا شیخ احمد آملی آموخت و تا مرحله سطح در لاریجان ماند.

مدرسه سپهسالار

در سیزده سالگی به تهران رفت و در مدرسه سپهسالار- که زیر نظر سید حسن مدرس اداره می‌شد- رفت و مورد توجه وی قرار گرفت و دوازده سال در این مدرسه ماند.

در این مدت، شوارق الالهام، منظومه، اشارات و اسفار را نزد یدالله نظرپاک و میرزا طاهر تنکابنی آموخت. شرح لمعه و قوانین را نزد میرزا عبدالله غروی آملی و سطوح عالی را از فقیه لاریجانی و سید محمد تنکابنی آموخت.

حوزه علمیه قم

میرزا هاشم، پس از پشت سر نهادن درس‌های سطوح عالی حوزه، در سال ۱۳۰۵ ش به قم آمد و در درس فقه و اصول اساتیدی چون آیت الله عبدالکریم حایری یزدی، حجت کوه کمره‌ای، محمد علی شاه آبادی و محمدعلی حایری قمیحاضر شد و به مدت شش سال از درس آنان بهره برد.

در این مدت، وی با افرادی چون سیدمحمد محقق داماد، سید یحیی یزدی و میرزا حسن یزدی به مباحثه علمی می‌پرداخت.

حوزه علمیه نجف

ایشان در سال۱۳۱۱ ش، پس از به دست آوردن توانایی اجتهاد و اجازه فتوا دادن از حاج شیخ و حجت کوه کمره‌ای به نجف مهاجرت کرد و در مدرسه آخوند اقامت کرد. در این مدت در درس فقه وا صول آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی، محمد حسین غروی نائینی و آقاضیاء عراقی شرکت کرد و از درس آنان در ابواب مختلف فقهی استفاده کرد.

در این مدت، مورد توجه آقا ضیاء قرار گرفت و از افراد حاضر در مجلس استفتای ایشان درآمد و در نگارش حاشیه دوم وی بر عروة الوثقی نقش بسزایی داشت.

استادان

آیت الله آملی در طول ۳۱ سال تلاش در بیشتر علوم رایج حوزوی به تعلیم و تدریس مشغول بود. وی دروس فقه، اصول، فلسفه، هیئت، رجال و درایه، اخلاق و عرفان، منطق و حکمت نظری را از محضر اساتید نام آور قم و تهران و نجفکسب کرد:

آثار علمی

تدریس

وی همواره در کنار یادگیری علوم مختلف، به تدریس مطالب و دروس حوزوی مشغول بوده است. در نجف در کنار درس میرزای نائینی و آقا ضیاء عراقی به تدریس سطح و چند دوره مکاسب مشغول بود و پس از درگذشت آقا ضیاء، تا سال ۱۳۸۰ق که به قم نقل مکان کرد، به تدریس خارج فقه و خارج اصول پرداخت و شاگردان زیادی در قم و نجف تربیت نمود.

شاگردان

  1. میرزا جوادآقا تبریزی؛
  2. هاشم تقدیری؛
  3. سید صابر جباری؛
  4. عبدالله جوادی آملی؛
  5. محمد علی اسماعیل پورقمشه‌ای؛
  6. سیداحمد حق شناس؛
  7. محمد باقر دارابکلائی؛
  8. محسن دوزدوزانی؛
  9. محمد هادی روحانی؛
  10. سید حسن شجاعی؛
  11. اسماعیل صالحی مازندرانی؛
  12. سید حبیب الله طاهری گرگانی؛
  13. سید رضا علوی تهرانی؛
  14. حسن حسن زاده آملی؛
  15. علی غیاثی؛
  16. سیدعلی فرحی قمی؛
  17. محمدعلی فیض لاهیجی؛
  18. سید جعفر کریمی؛
  19. محمد تقی مجلسی؛
  20. عباس محفوظی؛
  21. سید علی محقق داماد؛
  22. سید مصطفی محقق داماد؛
  23. محمد محمدی گیلانی؛
  24. حسین محمدی لائینی؛
  25. سید محمدحسن مرتضوی لنگرودی؛
  26. سید محمدمهدی مرتضوی لنگرودی؛
  27. محمد حسین مسجدجامعی؛
  28. محمدهادی معرفت؛
  29. محمد مفتح؛
  30. ناصر مکارم شیرازی؛
  31. سیدابوالفضل موسوی تبریزی؛
  32. ضیاءالدین نجفی تهرانی؛
  33. عبدالله نظری؛
  34. محمد یزدی.

آثار تألیفی

  1. کتاب الطهاره؛
  2. کتاب الصلاه؛
  3. کتاب الصوم؛
  4. کتاب الرهن والاجاره ؛
  5. کتاب البیع؛
  6. خیارات؛
  7. رساله فی النیه؛
  8. تقریرات درس صلاه شیخ عبدالکریم حایری؛
  9. تقریرات درس فقه آقاضیاء عراقی (صلاه، اجاره، غصب، بیع و قضا)؛
  10. توضیح المسائل؛
  11. مناسک حج؛
  12. حاشیه بر عروة الوثقی؛
  13. بدایع الافکار تقریرات درس اصول آقا ضیاء عراقی (۴ جلد)؛
  14. تقریرات درس اصول سیدابوالحسن اصفهانی ؛
  15. حاشیه بر شرح چغمینی در علم هیئت؛
  16. حاشیه برالتحصیل بهمنیار، در حکمت و منطق؛

تقریرات درس وی

شاگردان ایشان به ثبت دروس استاد خود اقدام و آن‌ها را در قالب تقریراتی درآوردند. برخی از این تقریرات که به چاپ رسیده عبارت‌اند از:

  1. المعالم المأثوره فی الطهارة، نوشته محمدعلی اسماعیل پور؛
  2. کشف الحقایق نوشته سیدجعفر کریمی در مورد بیع و خیارات؛
  3. مجمع الافکار و مطرح الانظار نوشته محمدعلی اسماعیل پورقمشه‌ای؛
  4. منتهی الافکار نوشته محمدتقی مجلسی در مبحث الفاظ؛
  5. تقریرالاصول نوشته ضیاءالدین نجفی؛
  6. تحریرالاصول نوشته سیدعلی فرحی قمی.

فعالیت‌های اجتماعی

میرزا هاشم آملی یکی از روحانیون مبارز با حکومت پهلوی و اقدامات آنان بود. برخی از فعالیت‌های وی در زمان مبارزات مردم ایران عبارت‌اند از:

نگارخانه

منابع

  • آموزگار جاوید، به اهتمام صادق لاریجانی، قم، نشر مرصاد، ۱۳۷۷

پیوند به بیرون

  1. پرش به بالا پایگاه اطلاع رسانی حوزه.
 
 
 

آنچه را که دنبالش بودید را یافتید؟

 
 
 
 
چهارشنبه, 05 اسفند 1394 ساعت 10:31

میرزا جواد تبریزی

وبسایت: http://fa.wikishia.net/view/%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7_%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%AF_%D8%AA%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%B2%DB%8C

 

میرزا جواد تبریزی

 
 
میرزا جواد تبریزی
زادروز سال ۱۳۰۵ش - تبریز
درگذشت ۲۹ آبان ۱۳۸۵ش برابر با ۲۸ شوال ۱۴۲۷ ق
آرامگاه حرم حضرت معصومه
محل زندگی تبریز، قم، نجف
نقش‌های برجسته مرجع تقلید
آثار ارشادالطالب: تعلیقۀ چهار جلدی بر مکاسب محرمه شیخ انصاری(ره)، اُسس القضاء و الشهادات، طبقات الرجال و...
وبگاه
سایت اطلاع رسانی آیت الله میرزا جواد تبریزی

میرزا جواد تبریزی از مراجع تقلید معاصر شیعه. وی در سال ۱۳۰۵ش در تبریز به دنیا آمد و پس از تحصیلات مقدماتی در این شهر، هفت سال در حوزه علمیه قم به تحصیل و تدریس پرداخت. پس از آن به نجف رفت و ۲۳ سال در آنجا از درس عالمان بزرگی چون آیت الله خویی بهره برد. در سال ۱۳۵۵ش به همراه تعداد زیادی از مهاجرین ایرانی از عراق اخراج شد و به قم بازگشت.

پس از درگذشت آیت الله خویی و اقدام جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در معرفی هفت نفر از جمله ایشان به عنوان مرجع تقلید، او علیرغم میل خود مسئولیت مرجعیت را بر عهده گرفت و خدمات دینی و اجتماعی متعددی را در این مدت انجام داد.

وی علاوه بر تدریس، کتابهای زیادی تألیف کرد که ارشاد الطالب (تعلیقۀ چهار جلدی بر مکاسب محرمه شیخ انصاری) از مهمترین آنهاست. آیت الله تبریزی سرانجام در سال ۱۳۸۵ در قم از دنیا رفت و در حرم حضرت معصومه به خاک سپرده شد.

ولادت

شیخ جواد تبریزی در سال ۱۳۰۵ش مطابق با ۱۳۴۵ق در شهر تبریز به دنیا آمد. پدرش حاج علی کُبار از تجار معروف آذربایجان بود و همه او را به ایمان و انصافمی‌شناختند. مادرش میرزا خانم فاطمه سلطان نیز از تبار سادات مشهور این دیار بود.[۱]

تحصیلات

در تبریز

وی هنگامی که هفت سال از عمرش سپری شده بود وارد مدارس جدید شد و تا سال دوم دبیرستان تحصیل کرد و سپس به مدرسه دینی رفت. خود می‌گوید:

«بعضی از رفقا و دوستان مدرسه‌ای ما که می‌خواستند درس عربی آن‌ها تقویت شود، ساعاتی از اوقات روزانۀ خود را به مدرسۀ دینی طالبیه واقع در بازار تبریز می‌رفتند و در نزد استاد ادبیات صرف و نحو می‌خواندند که من نیز چند روزی این دوستان را همراهی کردم و در دروس ادبیات حوزه شرکت جستم اما آنچه برای من پیش آمد، تقویت درس عربی نبود بلکه عشق و شیفتگی به درس حوزه بود و همین نیز سرآغاز سرنوشت من گردید و من راه روحانیت را برگزیدم.»[۲]

هنگامی که چنین تصمیمی گرفت، با مخالفت خانواده و اطرافیان روبه‌رو شد، چون این دوران مصادف با شروع فشارها علیه حوزه‌های علمیه و رنج و زحمت روحانیت بود. همت و اصرار وی، پدر را قانع ساخت و به این ترتیب او با وجود موقعیت تجارت، زندگی طلبگی را برگزید. از آن پس خانه را ترک کرد و همه اوقات خود را در مدرسۀ طالبیه ماند و دروس ادبیات، معانی و بیان و قسمتی از فقه و اصول را فرا گرفت.

در همین دوران با علامه جعفری هم بحث بود. وی در خصوص این فراز از زندگی‌اش می‌گوید:

«چون برخلاف خواسته خانواده‌ام به حوزه آمده بودم، نمی‌خواستم از مشکلاتم آگاه شوند و در ارادۀ من برای ادامه تحصیل تأثیر بگذارند. گاهی آن قدر مشکلات اقتصادی زیاد می‌شد که با مرحوم محمد تقی جعفری دو روز غذا نداشتیم. یک وقت کسی می‌آمد نماز و قرآن ارجاع می‌داد و ما پولی برای تهیۀ غذا پیدا می‌کردیم.»[۳]

در قم

آیت الله تبریزی در سال ۱۳۲۷ش راهی قم شد و هفت سال در این شهر ماندگار گردید.[۴] سال‌های ورود وی به قم، مصادف با آغاز شکوفایی حوزه علمیه قم بود. آیت الله بروجردی به قم مرکزیت داده و دروس حوزوی رونق چشمگیری گرفته بود. او در مدرسه فیضیه اقامت کرد و ضمن تحصیل از محضر بزرگان، به تدریس روی آورد. او از جمله افراد مورد عنایت آیت الله بروجردی بود. خود می‌گوید:

«من در مسجد نو ـ در میدان آستانه ـ لمعه و قوانین تدریس می‌کردم. از طرف آقای بروجردی ممتحن بودم و پرداخت شهریه طلبه‌ها منوط به نظر ممتحنین بود.»[۵]

آیت الله تبریزی در قم چهار سال از محضر آیت الله حجت بهره‌مند شد و به لحاظ روحی و اخلاقی نیز تحت تأثیر وی قرار گرفت. آیت الله حجت در آن زمان در زهد و اخلاق زبانزد بود. وی همزمان ۷ سال از خدمت آیت الله بروجردی دانش و معارف را فرا گرفت و با وجود موقعیت خوب برای تدریس راهی نجف اشرف شد.

در عتبات

رفتن به عتبات و حوزه علمیه نجف برای آیت الله تبریزی آرزوی بزرگی بود و از دوران حضور در حوزه علمیه تبریز به آن می‌اندیشید، اما مشکلات و نبود امکانات برآورده شدن این آرزو را دور می‌نمود. یک روز اتفاقی در یک جلسه علمی شرکت کرد و یکی از تجار متدین که با علما ارتباط داشت، به هوش و زکاوت او پی برد و در پی کمک به وی برآمد و اسباب مسافرتش را فراهم آورد. وی در این خصوص می‌گوید:

«در مدرسه فیضیه نشسته بودم و به چگونگی رفتن به نجف فکر می‌کردم. در همین وقت مرد آشنایی را دیدم که پیشتر نیز دیده بودم. از من پرسید به چه می‌اندیشی؟ عرض کردم: به رفتن به عتبات. گفت: موانع رفتن چیست؟ گفتم: شرایط عوض شده است. آن زمان مصادف با سقوط مصدق و آغاز سخت گیری‌های دولت به روحانیت بود. گفت: شما غصه نخورید، از من مدارک و عکس گرفت و چند روزی نگذشت که پاسپورتم را درست کرد. او تاجر بود و برای خرید و فروش به کشورهای اطراف می‌رفت و این جور کارها برایش آسان بود. من نیز با گرفتن گذرنامه، صبر نکردم و با اولین وسیله به سمت عراق راه افتادم، حتی نتوانستم به شاگردانم اطلاع دهم.»

آیت الله تبریزی خود را به شهر نجف رساند و این وقتی بود که بیست و هفت سال از عمرش سپری شده بود. وی با کمک میرزا علی غروی که سالیانی در نجف بود، در مدرسه قوام السلطنه شیرازی ساکن شد و روزهای پرجنب و جوش خود را در حوزه علمیه نجف آغاز کرد. وی چون در سن بالا وارد حوزه علمیه شده بود، تلاش دو چندانی می‌کرد و در دروس متعدد حاضر می‌شد. خود می‌گوید:

«من چهل سال معنای تعطیلی را نفهمیدم و از همه چیز زدم و از لذت‌های بسیاری دوری گزیدم تا به اهدافم برسم».

اساتید

آیت الله تبریزی در دروس اساتید بزرگی، چون آیات سید عبدالهادی شیرازی و سید ابوالقاسم خویی شرکت کرد و در همان سالهای نخست مورد توجه اساتید قرار گرفت. آیت الله خویی با درک استعداد و همت میرزا جواد، ایشان را مورد عنایت قرار داد و او رفته رفته به استاد نزدیک‌تر و از خواص شاگردان وی شد. آیت الله تبریزی می‌گوید:

«مرحوم خویی در مسجد خضراء شب‌ها بعد از نماز مغرب و عشا اصول می‌گفتند. ما درس ایشان می‌رفتیم. در همان جلسه اول بحثی را با عنوان«آیا در شبهات موضوعیه فحص لازم است یا نه؟» مطرح کردند. ایشان در این موضوع با استاد به بحث نشست و مطالب درستی را ارائه داد و استدلالش پذیرفته شد. همین موضوع راه را برای پیشرفت ایشان هموار ساخت.[۶]

آیت الله خویی بعدها ایشان را جزء اعضای دفتر استفتاء خود معرفی کرد و ایشان حدود بیست سال در دفتر استفتاء و محفل درس استاد به تلاش پرداخت و چند بار سطوح و درس خارج را تدریس کرد.

وی از محضر آیات سید محسن حکیم و مشکینی[۷] هم بهره برد.

آیت الله تبریزی علاوه بر اینکه در دروس فقه و اصول به درجه اجتهاد رسید، در دروس فلسفه و تفسیر، رجال تلاش زیادی کرد و به تبحر دست یافت. از هم بحث‌ها و هم درس‌های او می‌توان حضرات آقایان مرحوم شهید سید محمد باقر صدر، شیخ مجتبی لنکرانی، شیخ صدرا بادکوبه ای، آیت الله وحید خراسانی، آیت الله سید علی سیستانی، شیخ علی اصغر شاهرودی را نام برد.

بازگشت به ایران

در سال ۱۳۵۵ش حکومت عراق سختگیری‌هایی بر ضد ایرانیان اعمال کرد و افرادی چون آیت الله تبریزی را که شخصیت برجسته بودند، شناسایی و به اخراج از عراق محکوم نمود. به این ترتیب وی پس از ۲۳ سال به همراه تعدادی از ایرانیان مجبور به ترک عراق شد؛ این در حالی بود که آیت الله خویی از بازگشت ایشان به ایران بسیار متأثر بود. زیرا وی می‌خواست آیت الله تبریزی در نجف به تدریس ادامه دهد و معتقد بود که ایشان می‌تواند در آینده نزدیک یکی از استوانه‌های حوزۀ علمیه نجف گردد و این مطلب را به برخی از دوستان نزدیک خود گفته بود. این سخن معروف بود که وی به آیت الله مشکینی(فرزند صاحب حاشیه بر کفایه) گفته بود:«ایشان مجتهد مطلق هستند.» و این برجسته بودن در سیمای آیت الله تبریزی نیز مشهود بود.[۸]

از اساتید حوزه علمیه قم

 
جلسه درس آیت الله تبریزی در مسجد اعظم.

عمده تبحر آیت الله تبریزی در فقه، اصول و رجال بود. وی پس از بازگشت به ایران و اقامت در حوزه علمیه قم، در هر سه موضوع به تدریس ادامه داد. تدریس وی به جهت مصاحبت زیاد اساتید بزرگ نجف تا حدودی به سبک حوزه نجف بود.[۹]

مرجعیت

پس از رحلت آیت الله خویی، عده‌ای از علما خواستار پذیرش مقام مرجعیت از سوی آیت الله تبریزی شدند. با اینکه ایشان علاقه‌ای به این مقام نداشت و همواره از آن گریزان بود اقدام جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در معرفی هفت نفر از جمله ایشان به عنوان مرجع تقلید، در کنار وجود مقلدانی در خارج از جمله سوریه، لبنان،کویت، بحرین، عراق حتی کشورهای اروپایی، استرالیا و آفریقا وی را وادار به قبول این مسئولیت کرد.

تالیفات

  1. ارشادالطالب: تعلیقۀ چهار جلدی بر مکاسب محرمه شیخ انصاری(ره).
  2. اُسس القضاء و الشهادات،
  3. طبقات الرجال،
  4. تکمله منهاج الصالحین،
  5. مسائل منتخب،
  6. حاشیه بر عروه الوثقی،
  7. حاشیه بر وسیله مرحوم آیت الله اصفهانی،
  8. شرح کفایه الاصول،
  9. رساله توضیح المسائل،
  10. مناسک حج،
  11. حدود و قصاص،
  12. صراط النجاه(۶جلد)،
  13. تهذیب در احکام حج،
  14. الانوار الهیه فی المسائل العقائدیه،
  15. نفی السهو عن النبی،
  16. فدک،
  17. ضلامات فاطمه الزهراء،
  18. رساله مختصره فی لبس السداد،
  19. الشعائر الحسینیه،
  20. عبقات ولائیه،
  21. زیاره عاشوراء،
  22. استفتائات جدید.

وی آثاری نیز به صورت خطی دارد که چاپ نشده است.

خدمات اجتماعی

از خدمات اجتماعی وی می‌توان مسجد سازی در جاهایی که مسجد نبود، دستگیری از نیازمندان و ساختن درمانگاه بقیه الله قم به قصد حمایت از مستضعفان و خانواده‌های طلاب بی‌بضاعت اشاره کرد. وی در خصوص درمانگاه بقیه الله تأکید دارد که خانواده‌های طلاب و افراد بی‌بضاعت از آن بهره‌مند شوند. این درمانگاه از نظر پزشکی درمانگاه مجهزی است. آیت الله تبریزی در آوردن تمام این تجهیزات همت و کمک جدی داشتند و تأکید می‌کردند در برخورد با مراجعین مراقبت لازم را انجام دهند و رضایت خدا در نظر داشته باشند. گروهی را نیز مأمور کرده بودند در خصوص فقرا و ایتام تحقیق، و برایشان مواد خوراکی و پوشاک فراهم کنند.[۱۰]

رحلت

آیت الله تبریزی پس از گذران یک دوره بیماری، روز دوشنبه ۱۳۸۵/۸/۲۹ برابر با ۲۸ شوال ۱۴۲۷ درگذشت[۱۱] و روز چهارشنبه ۱۳۸۵/۹/۱، پس از تشییع و اقامهٔ نماز توسط آیت الله وحید خراسانی، در قسمت بالاسر حرم حضرت معصومه، به خاک سپرده شد.[۱۲] در مراسم تشییع او سایر مراجع تقلید شیعه و نیز شخصیت‌هایی از کشور کویت، بحرین، قطر، امارات، لبنان، سوریه و عربستان حضور داشتند.[۱۳]

در پی درگذشت آیت الله تبریزی، رهبر جمهوری اسلامی ایران آیت الله خامنه ای، نیز پیام تسلیتی صادر کرد و او را از برجسته‌ترین اساتید حوزه علمیه قم توصیف کرد که پارسایی و خلق و خوی مردمی‌اش او را شخصیتی محبوب بین جوانان ساخته بود.[۱۴]

پانویس

  1. پرش به بالا گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازی، ج ۷، ص۱۳۶؛ رجوع کنید به: زندگی نامه اجیاگر فاطمیه، ص۲۹
  2. پرش به بالا گنجینه دانشمندان، محمد شریف رازی، ج ۷، ص۱۳۶.
  3. پرش به بالا مصاحبه حجت الاسلام وحیدپور از شاگردان معظم له.
  4. پرش به بالا آشنایی با ستارگان هدایت و مراجع تقلید شیعه، حسین آوردی، ص۸.
  5. پرش به بالا مصاحبه با حجت الاسلام وحیدپور
  6. پرش به بالا یادداشت‌های حجت الاسلام وحید پور دربارۀ زندگی آیت الله تبریزی.
  7. پرش به بالا از زعمای حوزه علمیه نجف اشرف و فرزند صاحب حاشیه بر کفایه.
  8. پرش به بالا یادداشت‌های حجت الاسلام وحید پور دربارۀ زندگی آیت الله تبریزی
  9. پرش به بالا مصاحبه با حجت الاسلام وحیدپور.
  10. پرش به بالا مصاحبه با حجت الاسلام وحیدپور.
  11. پرش به بالا آیت الله تبریزی درگذشت.
  12. پرش به بالا تشییع باشکوه پیکر آیت‌الله میرزا جواد تبریزی
  13. پرش به بالا تشییع باشکوه پیکر آیت‌الله میرزا جواد تبریزی
  14. پرش به بالا پیام تسلیت در پی درگذشت آیت‌الله حاج میرزا جواد آقای تبریزی
 

منابع

  • زندگی نامه احیاگر فاطمیه فقیه مقدس آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی، دارالصدیقه الشهیده، سوریه، ۱۳۸۷ش.
 
 
 

آنچه را که دنبالش بودید را یافتید؟

 
 
 
 
چهارشنبه, 05 اسفند 1394 ساعت 09:44

مسلم ملکوتی

وبسایت: http://fa.wikishia.net/view/%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85_%D9%85%D9%84%DA%A9%D9%88%D8%AA%DB%8C

 

مسلم ملکوتی

 
 

مسلم ملکوتی
درگذشت ۴ اردیبهشت ۱۳۹۳ شمسی.
آرامگاه ایران، قم
محل زندگی تبریز، قم
استادان آیت الله خمینی، آیت الله بروجردی، علامه طباطبایی.
آثار الربا فی‌ التشریع‌ الاسلامی‌، مسجد، تاریخ‌ کامل‌ آذربایجان،المحاکمات‌، شرح‌ کفایة‌ الاصول‌، یک‌ دوره‌ اصول‌ مدوّن.

مسلم ملکوتی (۱۳۰۳ – ۱۳۹۳ ه. ش) فقه شیعی، امام جمعه تبریز، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و عضو مجلس خبرگان رهبری بود. وی از حامیان امام خمینی در انقلاب اسلامی بود که بعد‌ها نیز نماینده وی در تبریز شد، از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۳ امامت جمعه تبریز را به عهده داشت. و پس از بازگشت به قم مشغول به تدریس بود در سالهای آخر عمر رساله عملیه خود را نیز منتشر کرد.

زندگی نامه

مسلم‌ ملکوتی‌، در پانزدهم‌ خرداد سال‌ ۱۳۰۳ در حومه شهرستان‌ سراب‌، واقع‌ در ۱۳۰ کیلومتری‌ تبریز به‌ دنیا آمد. پدرش‌ به‌ شغل‌ کشاورزی‌ روزگار می‌گذراند و دارای‌ تحصیلاتی‌ نیز بود. اشتیاق‌ خانواده‌ وی و نیز علاقه‌ پدر، او را به‌ تحصیل‌ علوم‌ دینی‌ وا داشت‌؛ به‌ گونه‌ای‌ که‌ در پنج‌ یا شش‌ سالگی‌ نزد عالم‌ محل‌ که‌ خود از منسوبین‌ او بود، توانست‌ نوشتن‌ و خواندن‌ را فرا گیرد و با قرآن‌ مجید و معارف‌ آن‌ آشنا شود و بخشی‌ از قرآن‌ را حفظ‌ کند. وی سپس تحصیلات خود را در سراب، تبریز، قم، مشهد و نجف ادامه دارد و در سال ۱۳۴۶ به ایران بازگشت و در حوزه قم به فعالیت علمی و تدریس و تالیف مشغول شد.

ملکوتی علاوه بر فعالیت علمی، وارد مبارزات سیاسی علیه رژیم پهلوی نیز شد. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در مجلس خبرگان حضور پیدا کرد و پس از شهادت شهید مدنی در سال ۱۳۶۰ از سوی امام خمینی به عنوان نماینده ایشان در استان آذربایجان شرقی و امام جمعه تبریز منصوب شد. مسلم ملکوتی در سال ۱۳۷۳ با اجازه آیت الله خامنه‌ای به قم بازگشت و فعالیت علمی خود در این حوزه را از سر گرفت. وی در سال ۱۳۹۳ از دنیا رفت.[۱]

زندگی علمی

مسلم ملکوتی تحصیلات حوزی خود را در شهر سراب آغاز کرد. وی در آنجا به‌ فراگیری‌ کتابهای‌ متداول‌ ادبی‌ حوزه‌ علمیه‌، همانند جامع‌ المقدمات‌، سیوطی‌، مغنی‌، مطول‌، منطق‌ و اصول‌ فقه‌ پرداخت‌ و در هفده‌ سالگی‌ برای‌ ادامة‌ تحصیل‌، به‌ تبریز رفت‌. در حوزه‌ علمیه‌ تبریز، به‌ مدت‌ چهار سال‌ اقامت‌ داشت‌ و در درس سید کاظم‌ شریعتمداری، سید مهدی‌ انگجی‌، میرزا فتاح‌ شهیدی‌ و میرزا محمود دوزدوزانی بهره‌ برد و کتابهای‌ شرح‌ لمعه‌، رسائل‌، مکاسب‌ و کفایة‌ الاصول‌ را به‌ پایان‌ رساند. ایشان‌ در طی‌ این‌ سالها، کتابهایی‌ را که‌ پیش‌تر فرا گرفته‌ بودند، به‌ طلابی‌ که‌ تازه‌ وارد حوزه‌ شده‌ بودند، تدریس‌ می‌کرد.

ملکوتی با اتمام‌ دوره‌ سطح‌، در سال‌ ۱۳۲۱ به‌ منظور ادامه‌ تحصیل‌ به قم رفت. وی در درس‌ خارج‌ فقه‌ و اصول‌ میرزا محمد فیض‌ قمی‌ و سید محمد حجت‌ شرکت‌ نمود. با ورود آیة‌ الله‌ بروجردی‌ به‌ قم‌ از درس‌ ایشان‌ نیز بهره‌ برد و در علوم‌ عقلی‌ از‌ درس‌ حضرت‌ امام‌ خمینی‌(ره‌)، میرزا مهدی‌ مازندرانی‌، شیخ‌ ابوالقاسم‌ اصفهانی‌، میرزا مهدی‌ آشتیانی‌ و علامه‌ طباطبایی‌ بهره‌ برد. او سپس‌ به‌ حوزه‌ علمیه‌ مشهد عزیمت‌ کرد و در درس‌ آیة‌ الله‌ میرزا مهدی‌ اصفهانی‌حضور یافت. وی در مشهد هیأت‌ و ریاضیات‌ را از شیخ‌ محمد رضا کرباسی فرا گرفت.

مسلم ملکوتی‌ در سال‌ ۱۳۳۴ به‌ نجف رفت و در مجلس درس‌ سید ابوالقاسم‌ خویی‌، میرزا عبدالهادی‌ شیرازی‌، سید محسن‌ حکیم‌، سید محمود شاهرودی‌ و شیخ‌ حسین‌ حلی حضور یافت؛ او علاوه بر تحصیل، به تدریس فقه‌، اصول‌، فلسفه‌، کلام‌، ریاضی‌ و... نیز در حوزه نجف اشتغال داشت.

مسلم ملکوتی دوازه سال در نجف ماند و در آغاز تابستان سال‌ ۱۳۴۶ به‌ایران بازگشت و قصد داشت پس از پایان تابستان به نجف بازگردد اما درگیریهای‌ آن‌ روز دولت‌ ایران‌ و عراق‌ که‌ به‌ نا امن‌ شدن‌ مرزها انجامیده‌ بود، او را از تصمیم‌ خود بازداشت‌ و دیگر باز، عازم‌ شهر مقدس‌ قم‌ شد. وی در قم به تدریس فقه‌ و اصول‌ و فلسفه‌ و تالیف کتاب اشتغال پیدا کرد. او تا سال ۱۳۶۰ در قم حضور داشت و در آن سال به دستور امام خمینی به تبریز رفت و تا سال ۱۳۷۳ امامت جمعه تبریز را بر عهده داشت. وی در آن سال با کسب اجازه از آیت الله خامنه‌ای به قم بازگشت و تا پایان عمرش به فعالیت علمی و تدریس مشغول بود.[۲]

 

تالیفات

  1. الربا فی‌ التشریع‌ الاسلامی‌؛
  2. مسجد، مسجد شد (تاریخ‌ کامل‌ آذربایجان‌؛)
  3. المحاکمات‌ (نقد و بررسی‌ نظریات‌ مرحوم‌ میرزای‌ نایینی‌ و مقایسه‌ آن‌ با نظریات‌ دیگر علما؛)
  4. شرح‌ کفایة‌ الاصول‌؛
  5. یک‌ دوره‌ اصول‌ مدوّن‌؛
  6. حاشیه‌ بر اسفار؛
  7. حاشیه‌ بر شفا؛
  8. الامن‌ العالم‌ فی‌ الاسلام‌ او الامر بالمعروف‌ و النهی‌ عن‌ المنکر؛
  9. تفسیر سورة‌ فاتحه‌؛
  10. المنافقون‌ فی‌ القرآن‌ و السنة‌ و التاریخ‌؛
  11. الفرق‌ بین‌ الدین‌ و العلم‌ و الفلسفه‌؛
  12. رسالة‌ توضیح‌ المسائل‌؛
  13. مناسک‌ حج‌؛
  14. مقتل‌ الامام‌ الحسین‌(ع‌)؛
  15. الحاشیه‌ علی‌ العروة‌ الوثقی‌؛
  16. الصلوة‌؛
  17. الحدود و الدیات‌؛
  18. رقبات‌ موقوفه‌ طبق‌ وقف‌ نامه‌

فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی

مسلم ملکوتی پس از ورود به ایران وارد فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی شد. برخی از فعالیت‌های وی عبارتند از:

  1. تشویق افراد به مبارزه با رژیم پهلوی
  2. تأسیس‌ کتابخانه‌ و صندوق‌ قرض‌ الحسنه‌ المهدی‌ در شهر سراب‌
  3. عضویت‌ در جامعه‌ مدرسین‌ حوزه‌ علمیه‌ قم‌ و مبارزه با رژیم پهلوی از طریق فعالیت در این تشکل
  4. حضور در دفتر استفتائات‌ امام خمینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی‌
  5. نمایندگی‌ از طرف‌ امام‌ خمینی برای‌ حل‌ مشکلات‌ مردم‌ آذربایجان‌ و زنجان
  6. نماینده امام خمینی دراستان آذربایجان شرقی و امام جمعه تبریز از سال ۱۳۶۰ پس از شهادت آیت الله مدنی
  7. نمایندگی مردم آذربایجان شرقی در دورۀ اول‌ و دوم‌ مجلس‌ خبرگان‌ رهبری[۳]

پانویس

 
 
 
 

آنچه را که دنبالش بودید را یافتید؟

 
 
 
 
چهارشنبه, 05 اسفند 1394 ساعت 09:42

محمدعلی اراکی

وبسایت: http://fa.wikishia.net/view/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%A7%D8%B1%D8%A7%DA%A9%DB%8C

 

محمدعلی اراکی

 
 
محمدعلی اراکی
زادروز ۲۴ جمادی الثانی ۱۳۱۳ ه.ق
درگذشت ۸ آذر ۱۳۷۳ ه.ش( ۲۵ جمادی الثانی ۱۴۱۵ ه.ق)
آرامگاه ایران، قم
محل زندگی اراک، قم
استادان محمد باقر اراکی سلطان آبادی، حاج آقا نورالدین اراکی،شیخ عبدالکریم حائری، سید محمد تقی خوانساری
شاگردان مهدی شاه آبادی، محمد تقی ستوده، رضا استادی تهرانی،علی پناه اشتهاردی، سید محسن خرازی
نقش‌های برجسته مرجع تقلید
آثار توضیح المسائل، حاشیه بر درر الفوائد شیخ عبدالکریم حائری، حاشیه بر عروة الوثقی
فرزندان ابوالحسن مصلحی

محمد علی اراکی (۱۳۱۳-۱۴۱۵ق) از مراجع تقلید ایرانی است. وی حدود سی سال امام جماعت مسجد امام حسن عسکری(ع) قم بود و در تاسیس حوزه علمیه قم نقش بسزایی داشت.

گفته‌اند با اینکه بیش از چهل سال از اجتهاد او می‌گذشت، از روی تواضع، مرجعیت را به دیگران واگذار می‌کرد.

وی آخرین حلقه از مراجعی بود که از نسل شاگردان آیت الله شیخ عبدالکریم حائری بودند، و بعد از وفات او مرجعیت به شاگردان آیت الله خویی، آیت الله گلپایگانی وامام خمینی منتقل شد.

 

ولادت و خانواده

محمد علی اراکی در ۲۴ جمادی‌الثانی ۱۳۱۳ هجری قمری در شهر اراک به دنیا آمد.[۱]

پدرش حجت الاسلام حاج احمد آقا، مشهور به میرزاآقا و حاج میرزا آقا فراهانی از اهالی مصلح آباد فراهان و شاگرد ملا محمد ابراهیم انجدانی و مادرش علویه آقا بیگم، دختر سید عقیل و از نوادگان سید حسن واقف از نوادگان امام زین العابدین(ع) بود.[۲]


شیخ عبدالکریم حائری موسس حوزه علمیه قم، باجناق و سید محمد تقی خوانساری داماد او بوده است.[نیازمند منبع]

تحصیلات و اساتید

اراکی در سن ۱۱ یا ۱۲ سالگی به راهنمایی آقا عماد، شوهر خواهر خود، خواندن و نوشتن را فراگرفت و سپس در درس آقا شیخ جعفر حاضر شده قسمتی از سطح را نزد وی آموخت و بقیۀ کتاب‌های درسی را نزد استاد دیگرش آقا شیخ عباس ادریس آبادی فراگرفت.[۳]

او نزد شیخ محمد باقر اراکی سلطان آبادی، مشهور به سلطان العلمای اراکی (۱۳۸۲ق)، شرح منظومه حاج ملاهادی سبزواری را فراگرفت. از دیگر اساتید او حاج آقا نورالدین اراکی(۱۳۴۰ق) بودند.[۴]

اراکی از بیست سالگی در درس آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری شرکت نموده و به مدت هشت سال در اراک از محضر او بهره برد. او جزء ملازمان و از قدیمی‌ترین شاگردان آیت الله حائری بود.

از دیگر اساتید وی، آیت الله سید محمد تقی خوانساری (۱۳۷۱ق) است که آیت الله اراکی مباحث طهارت و نکاح را نزد او فراگرفت.[۵]

 
تصویری از دوران میانسالی آيت الله اراکی

مقام علمی و شاگردان

وی پس از رحلت آیت الله خوانساری، به تدریس نکاح، مکاسب محرمه، بیع، خیارات، طهارت، اجاره و حج پرداخت و بعد از ظهرها نیز در مدرسه فیضیه، خارج اصول تدریس می‌کرد.[۶]وی در مدت تدریس خود، شاگردان فراوانی تربیت نمود:

اقدامات اجتماعی و سیاسی

از جمله اقدامات مذهبی ـ سیاسی او همراهی در تأسیس حوزه علمیه قم بود.[۸]

همچنین از آنجایی که وی نماز جمعه را واجب می‌دانست، پس از درگذشت آیت الله خوانساری، حدود سی سال (۱۳۷۷ـ ۱۳۹۹ ه.ق) در مسجد امام حسن عسکری(ع) قم اقامه نماز جمعه کرد.

آیت الله اراکی حدود ۳۵ سال در مکان‌هایی همچون کنار مقبره شیخ عبدالکریم حائری، بقعه شاه عباس (مسجد امام خمینی) و مدرسه فیضیه به اقامه نماز جماعت می‌پرداخت.

وی بعد از آمدن آیت الله بروجردی به قم، همراه آیت الله خوانساری مسئله قیام و مبارزه علیه اعمال خلاف شرع دوره پهلوی دوم را با آیت الله بروجردی مطرح می‌کرد.[۹]

درباره ماده حذف قسم به قرآن در لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی، وی اعلامیه‌ای را در آذر ۱۳۴۱ ه.ش صادر کرد و طی آن، الغای صریح آن را به علت عدم تطابق با موازین شرع، عدم رضایت مردم و نگرانی عموم مسلمین از کم رنگ شدن مظاهر دینی در جامعه خواستار شد.[۱۰]

یکی از اقدامات وی، تنفیذ احکام صادره از سوی امام خمینی بود؛ که در پاسخ به نامه جمعی از نمایندگان امام، که نظر وی را راجع به "اجازات کتبی امور حسبیه و اخذ وجوه شرعیه " که امام خمینی به ائمه جمعه و علمای مورد اعتمادشان در حوزه علمیه قم و شهرستان‌ها داده‌اند، خواستار شده بودند، پاسخ داد که "اینجانب کلیه اجازات کتبی را که حضرت امام به نمایندگان و علمای مورد اعتمادشان داده‌اند، به همان کیفیت تنفیذ می‌نمایم."[۱۱]

آثار علمی

آثار به جای مانده از او شامل تقریرات و تألیفات می‌باشد.

تقریرات : تقریر بحث آیت الله شیخ محمد سلطان العلما، تقریر درس فقه شیخ عبدالکریم حائری و تقریر درس فقه سید محمد تقی خوانساری (کتاب الطهاره).

تألیفات : توضیح المسائل، حاشیه بر دررالفوائد شیخ عبدالکریم حائری، حاشیه بر عروة الوثقی، رساله استفتائات، کتاب النکاح و الطلاق، کتاب الصلاة و مقدمه بر تفسیر "القرآن و العقل " از استادش نورالدین اراکی.[۱۲]

مقام مرجعیت

با وجود اینکه وی مجتهد بزرگی بود و تعلیقه‌اش بر عروة الوثقی، بیش از چهل سال پیش تدوین شده بود، اما بخاطر تواضعی که داشت، مرجعیت را به دیگران واگذار می‌کرد و خود از افتادن در شئون مرجعیت دوری می‌جست.

اما پس از درگذشت امام خمینی، علمای بسیاری از شهرها، به ویژه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، مقلدان امام خمینی را به آیت الله گلپایگانی و آیت الله اراکی ارجاع دادند.

پس از درگذشت آیت الله خویی و آیت الله گلپایگانی، مرجعیت تقلید در آیت الله اراکی متعین شد.[۱۳]

آیت الله اراکی آخرین حلقه از مراجعی بود که از نسل شاگردان آیت الله شیخ عبدالکریم حائری بودند، و بعد از وفات وی مرجعیت به شاگردان آیت الله خویی، آیت الله گلپایگانی و امام خمینی منتقل شد. بعد از درگذشت آیت الله اراکیمرجعیت از حالت تک مرجعی خارج گشت.

فرزندان

آیت الله اراکی سه پسر به نام‌های ابراهیم، ابوالحسن و علی داشت که ابوالحسن مصلحی از مجتهدین حوزه علمیه قم بوده است. همچنین دو تن از دختران وی همسر آیت الله سید محمد تقی خوانساری بوده‌اند که بعد از درگذشت یکی، دیگری به عقد آیت الله خوانساری درآمده است.

درگذشت

اراکی در اول آبان سال ۱۳۷۳ ه.ش بر اثر ضایعه عروقی در بیمارستان بستری شد و در نیمه شب سه شنبه، ۸ آذر ۱۳۷۳ (۲۵ جمادی الثانی ۱۴۱۵ ه.ق) درگذشت. محمد تقی بهجت نماز میت را بر پیکرش خواند و در جوار مرقد حضرت فاطمه معصومه(س) در کنار قبور شیخ عبدالکریم حائری و سید محمد تقی خوانساری به خاک سپرده شد.

 

نگارخانه

پانویس

  1. پرش به بالا انصاری، ص۹۴
  2. پرش به بالا انصاری، ص۹۴
  3. پرش به بالا انصاری، ص۹۵
  4. پرش به بالا انصاری، ص۳۴
  5. پرش به بالا انصاری، ص۹۵
  6. پرش به بالا انصاری، ص۹۵
  7. پرش به بالا صدرایی خویی، ۶۸ـ۷۳
  8. پرش به بالا صدرایی خویی، ص۷۷
  9. پرش به بالا صدرایی خویی، ص۴۹
  10. پرش به بالا اسناد انقلاب اسلامی، ج ۱، ص۴۹
  11. پرش به بالا اسناد انقلاب اسلامی، ج ۱، ص۹۱
  12. پرش به بالا صدرایی خویی، ص۷۵-۷۶ ؛ مطلبی، ص۹-۱۰
  13. پرش به بالا انصاری قمی، ص۹۶
 

منابع

  • اسناد انقلاب اسلامی، ج اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۴ش.
  • انصاری قمی، ناصرالدین، شیخ الفقها و المجتهدین آیت الله العظمی شیخ محمدعلی اراکی، مسجد،ش ۱۷، آذر و دی ۱۳۷۳ش.
  • صدرایی خویی، علی، آیت الله اراکی (یک قرن وارستگی)، باهمکاری ابوالفضل حافظیان، تهران، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۴ش.
  • مطلبی، ابوالحسن، شرح حال آیت الله العظمی اراکی (ره)، قم، مؤسسۀ در راه حق، بی‌تا.
 
 
 

آنچه را که دنبالش بودید را یافتید؟