ابن ادریس حلی
وبسایت: http://fa.wikishia.net/view/%D8%A7%D8%A8%D9%86_%D8%A7%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%B3_%D8%AD%D9%84%DB%8C
ابن ادریس حلی
اطلاعات فردی | |
---|---|
نام کامل | محمد بن احمد بن ادریس بن حسین بن قاسم بن عیسی حلی عجلی |
لقب | ابن ادریس |
خویشاوندان سرشناس |
از نوادگان شیخ طوسی |
تاریخ تولد | ۵۴۳ق |
زادگاه | حله |
تاریخ وفات | حدود ۵۹۸ق |
محل دفن | محله «جامعین» |
شهر وفات | حله |
اطلاعات علمی | |
استادان | عبداللّه بن جعفر دوریستی، ابن زهره حلبی، ابن شهر آشوبو... |
شاگردان | فخار بن مَعْد موسوی، محمد بن جعفربن نما، جعفر بن نماابوالحسن علی بن یحیی خیاط، سید محیی الدین حسینی حلبی و... |
تالیفات | سرائر، خلاصة الاستدلال فی المُواسَعَة و المُضایقَة، المختصر فی المضایقة، رسالة فی معنی الناصب |
فعالیتهای اجتماعی-سیاسی |
محمد بن احمد بن ادریس بن حسین بن قاسم بن عیسی حلی عجلی معروف به ابن ادریس، فقیه مهم و تأثیرگذار امامی در اواخر قرن ششم قمری است. گفته شده که نسبش از طرف مادر، به سه واسطه به شیخ طوسی میرسد.
او در فقه، اصول، تفسیر و لغت تبحر داشته و صاحب نظر بوده است. ابن ادریس به دلیل استفاده فراوان از دلایل عقلی در استنباط احکام و فتاوای شاذ و همچنین شکستن صولت علمی شیخ طوسی مشهور است. وی فقه را وارد مرحله جدیدی نمود و راه را برای نقد دیدگاههای شیخ طوسی باز کرد. گویند با گفتاری بسیار تند به علمای دیگر انتقاد میکرد و به همین دلیل برخی از علما به او خرده گرفتهاند. اساتید معروف وی ابوالمکارم بن زهره و ابن شهرآشوب هستند و افرادی مانند ابن نما و پدر محقق حلی از شاگردان او محسوب میشوند. اثر مشهور و تاثیرگذار ابن ادریس، سرائر است.
محتویات
[نهفتن]ولادت و نسب ابن ادریس
نام او محمد، کنیه مشهورش ابوعبداللّه و لقبش فخرالدین و شمسالدین است.[۱] ابن ادریس را عِجلی و رَبَعی (منسوب به بنیعجل، قبیلهای از بکر بن وائل از شاخه ربیعه)[۲] نیز خواندهاند.[۳]
ابن ادریس زمان بلوغ خود را ۵۵۸ق ذکر کرده است،[۴] بنابراین برخی حدس زدهاند که وی در ۵۴۳ق به دنیا آمده است.[۵]
ابنادریس در پایان نسخه کتاب مصباح المتهجد شیخ طوسی، نسب خود را بهطور کامل ذکر کرده و نام پدرش را منصور بن احمد بن ادریس آورده است. از اینرو، شهرت او از جد اعلایش ادریس گرفته شده است.[۶]
درباره نسب مادری ابن ادریس نیز اختلاف وجود دارد. برخی منابع ابن ادریس را نوه دختری شیخ طوسی دانسته و گفتهاند که او از طریق دایی خود، ابوعلی طوسی، از شیخ روایت کرده است.[۷] اما محققان با توجه به فاصله زمانی زیاد میان سال وفات شیخ طوسی (۴۶۰) و سال تولد ابن ادریس و ادله دیگر، این نظر را نپذیرفتهاند.[۸] برخی منابع، ابن ادریس را نوه دختری شیخ مسعود ورّام دانستهاند[۹]، اما اگر مراد، ورّام بن ابوفراس (متوفی ۶۰۵) باشد، در درستی این نظر باید تردید کرد، مگر آنکه منظور شخص دیگری باشد.
اساتید
مهمترین استادان و مشایخ روایی ابن ادریس عبارتند از:
- عبداللّه بن جعفر دوریستی
- علی بن ابراهیم علوی عُرَیضی
- عربی بن مسافر عبادی
- عمیدالرؤسا هبةاللّه بن حامد و پسرش حسین بن هبه اللّه سوراوی
- ابوالمکارم ابن زهره حلبی صاحب غنیةالنزوع
- ابن شهر آشوب[۱۰]
عمادالدین طبری و الیاس بن ابراهیم حائری، واسطه نقل روایت ابن ادریس (از جمله صحیفه سجادیه) از ابوعلی طوسی شمرده شده است.[۱۱]
شاگردان
برخی شاگردان ابن ادریس و راویان حدیث از او عبارت بودند از:
- فخار بن مَعْد موسوی
- نجیبالدین محمد بن جعفربن نما و پدربزرگش جعفر بن نما [۱۲]
- ابوالحسن علی بن یحیی خیاط [۱۳]
- سید محیی الدین حسینی حلبی، برادرزاده ابن زهره حلبی
- جعفربن احمد قمرویه حائری
- بهاءالدین ورّام
- حسنبن یحیی حلّی، پدر محقق حلی[۱۴]
تاثیرات در فقه
تا پیش از ابن ادریس تمامی فقیهان به مدت یک قرن دنباله رو شیخ طوسی بوده و جرات مخالفت با شیوه استنباط و فتاوای وی را نداشتند اما ابن ادریس این سد را شکسته و فقه را وارد مرحله جدیدی نمود. به نظر محققان، بیشتر فقیهان پس از شیخ طوسی، بهسبب اعتماد و حسن اعتقاد به شیخ، در آرای فقهی و غیرفقهی، از او پیروی میکردند؛ ازاینرو استنباط و اجتهاد در فقه شیعه رو به افول نهاد.
شماری معدود از فقها مانند ابن ادریس که به ضرورت استقلال فکری فقیه سخت پایبند بود، به تقلید از آرا و افکار گذشتگان خرده گرفتند و باب نقد آرای شیخ طوسی را گشودند. این شیوه بر فقهای ادوار بعد تأثیر گذاشت و به حرکت اجتهادی در فقه شیعه جانی دوباره بخشید.[۱۵]
آرای فقهی ابن ادریس در منابع فقهی بعدی همواره مورد توجه قرار گرفته است[۱۶] و گاهی آرای او همراه با نظر گروهی از فقهای حلّه (اصطلاحا: حِلّیون) ذکر شده است.[۱۷]
دیدگاه علما درباره ابن ادریس
فقها و شرححالنگاران، از اهل سنت و شیعه، ابن ادریس را به بزرگی مقام و فهم و علم بالایش ستوده و از وی با اوصافی چون بینظیر در علم فقه، یگانهٔ عصر خویش، محقق و رئیس مذهب یاد کردهاند.[۱۸] وی با برخی از عالمان اهل سنت درباره مسائل فقهی مکاتباتی داشت.[۱۹]
برخی از دانشمندان علم رجال با استناد به عبارتی در السرائر (نام کتاب فقهی ابن ادریس)، بر آنند که ابن ادریس به شیخ طوسی بیاحترامی کرده است. آنها حتی دلیل عمر کوتاه حلّی را همین امر دانستهاند.[۲۰]
اما تعبیر اهانتآمیزی در سرائر وجود ندارد و این نظر مردود شمرده شده است.[۲۱] ابن ادریس بارها از شیخ طوسی با احترام یاد کرده و پس از ذکر نام او عبارت «رضیاللّه عنه» و «رَحِمَهاللّه» را آورده است. وی از التبیان شیخ طوسی به عظمت یاد نموده[۲۲] و هنگام نقد دیدگاههای شیخ نیز هرگز به ناسزاگویی نپرداخته و حتی گاه سخن او را توجیه یا اقوال به ظاهر متعارض او را به گونهای جمع کرده است.[۲۳] [۲۴]
محقق حلّی[۲۵] گاه با تعبیری چون المتأخر به ابن ادریس اشاره و آرای او را نقد کرده است. به نوشته خوانساری[۲۶] علامه حلّی از او با عنوانی طعنهآمیز (الشّاب المترف) یاد کرده است؛ ولی مدرک این سخن معلوم نیست. بهعلاوه، علامه در بسیاری موارد آرای ابن ادریس را نقل کرده و پذیرفته است[۲۷] و چهبسا از او با احترام نام برده است.
به نظر ابن داوود حلی[۲۸]، ابن ادریس بهطور کلی از احادیث اهل بیت (ع) اعراض کرده، لذا از او در بخش ضعفا نام برده است. بحرانی[۲۹] این دیدگاه را نپذیرفته و بر آن است که علوّ مرتبه علمی و فضل ابن ادریس انکارناپذیر است و اشتباه او در برخی مسائل، موجب قدح او نیست. به نظر بحرانی با توجه به اینکه خود ابن داوود حلی، ابن ادریس را شیخ فقها و سرآمد در علوم وصف کرده است، بهتر بود نام وی را در شمار ممدوحان ذکر میکرد.
ابن ادریس و حجیت خبر واحد
نسبت کنار نهادن تمامی روایات به ابن ادریس را نیز نادرست شمردهاند، زیرا وی خبر متواتر و خبر مقرون به قراین قطعی را حجت میدانسته و فقط عمل کردن به خبر واحد را نفی میکرده است.[۳۰] برخی علمای پیش از او، مانند سید مرتضی علم الهدی [۳۱] و نیز برخی از علمای دیگر قرن ششم، مانند ابن شهر آشوب[۳۲]، طَبْرِسی [۳۳] و ابن زهره[۳۴] هم بدان قائل بودهاند و پذیرش این نظر به هیچوجه نمیتواند موجب طعن و ضعف ابن ادریس باشد.[۳۵]
هر چند ابن ادریس در بسیاری موارد به خبر واحد استناد نکرده[۳۶] و آن را علمآور ندانسته است،[۳۷] اما آثار وی مملو از احادیث، همراه با استناد به آنهاست[۳۸]؛ زیرا ابن ادریس علاوه بر اخبار متواتر، استناد به اخبار آحادی را که با ادله دیگر مانند کتاب، سنّت یا اجماع تأیید شود، جایز شمرده است.[۳۹]
از جمله پیامدهای انکار حجیت خبر واحد از جانب ابن ادریس، توجه بیشتر او به ظواهر قرآن و سنت، اتفاق فقها و اصول عملیه است.[۴۰]
به نقل منتجب الدین رازی[۴۱]، شیخ سدیدالدین محمود حِمِّصی (از فقهای معاصر ابن ادریس)، معتقد بود که ابن ادریس دچار خلط بوده و از این رو، تصانیف او قابل اعتماد نیست.
این نظر را برخی محققان تا حدودی صحیح دانستهاند، زیرا مثلا ابن ادریس در بخش مُستَطْرَفات سرائر از اَبان بن تَغْلِب با واسطه کسی که یک یا دو طبقه متأخر از اوست، از امام حدیث نقل کرده[۴۲] یا سیاری (احمد بن محمد بن سیار) را از اصحاب امام کاظم و امام رضا (ع) ذکر کرده[۴۳]، در حالی که او از اصحاب دوران امام هادی(ع) و امام حسن عسکری (ع) بوده است.
در عین حال گفتهاند که آثار او در خور اعتماد است، زیرا میتوان به تألیفات عالمان بزرگ اعتماد نمود، مگر در مواردی که خلاف آن ثابت شود.[۴۴]
وفات
به نظر برخی مؤلفان، ابن ادریس در حدود ۵۹۷[۴۵]، و به گفته فرزندش صالح[۴۶] در حدود ۵۹۸ درگذشته است. بنابراین، چنانکه در بعضی منابع آمده، وفات او در ۲۵ یا ۳۵ سالگی نبوده[۴۷] و به نظر برخی، ناشی از تصحیف کلمه تسعین به سبعین بوده است.[۴۸] این مطلب با گفته خود ابن ادریس[۴۹] درباره سال تألیف سرائر و نیز تصریح فخار، شاگرد او که در ۵۹۳ از او حدیث شنیده ناسازگار است. ابن ادریس در حلّه وفات یافت. مرقد او در محله «جامعین» حلّه قرار دارد و در ۱۳۴۰ش تجدید بنا شده است.[۵۰]
آثار
سرائر
مهمترین و تأثیرگذارترین اثر ابن ادریس، کتاب السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، معروف به السرائر[۵۱]، شامل تمام ابواب فقه (عبادات، عقود، ایقاعات و احکام) است که آن را در سالهای ۵۸۷ و ۵۸۸ تألیف کرد. این کتاب از نظر تعداد ابواب و فصول، جامعترین کتابی است که تا عصر ابن ادریس نگارش یافته است.[۵۲]
در پایان کتاب فصلی با نام زیادات آمده که به مُستَطرَفات السرائر شهرت یافته و در آن احادیث جالب توجهی از آثار متقدمان گردآوری شده و در میان آنها، احادیث نادر و منحصر به فردی نیز دیده میشود.[۵۳] نیز برای منابع مورد استفاده در مستطرفات رجوع کنید به [۵۴] مستطرفات السرائر در ۱۴۰۸ در قم جداگانه چاپ شده است.
ابنادریس حلّی[۵۵] هدف از تألیف سرائر را نگارش کتابی مستند به دلایل و براهین صحیح و به دور از تقلید دیگران و بدون پیروی از اخبار آحاد ذکر کرده است. وی در این کتاب، علاوه بر بیان دیدگاههای خود، آرای فقهای معاصرش را نیز ذکر و احیانا نقد کرده که گاه واکنش آنها را برانگیخته است.[۵۶]
هر چند ابن ادریس در سرائر اقوال فقهای بسیاری را نقل و احیانا نقد کرده، اما عمدتا به نقد و بررسی آرای فقهی و گاه اصولی شیخ طوسی پرداخته و با ذکر ادله و مستندات، برخی از آنها را پذیرفته[۵۷] و شماری دیگر را نپذیرفته است[۵۸]، بهطوری که میتوان سرائر را کتابی در نقد آثار شیخ به شمار آورد.[۵۹]
دیگر آثار
آثار دیگر ابن ادریس عبارتند از:
- خلاصة الاستدلال فی المُواسَعَة و المُضایقَة[۶۰]
- المختصر فی المضایقة که جعفر بن احمد قمرویه حائری، شاگرد ابن ادریس، نسخه آن را در ۵۸۸ کتابت کرده است.[۶۱]هر چند در برخی منابع فقهی به آرای ابن ادریس در این کتاب اشاره شده،[۶۲] اما نسخهای از این کتاب در دسترس نیست.
- رسالة فی معنی الناصب که محقق کرکی آن را به ابن ادریس نسبت داده است.[۶۳]
- المسائل که برخی پرسشهای فقهی را پاسخ داده و جعفر بن احمد قمرویه حائری آن را در ۵۸۸ با املای ابن ادریس نوشته است.[۶۴]
- مناسک الحج[۶۵]
پانویس
- ↑ ابنفُوَطی، ج۴، قسم۳، ص۳۰۸؛ قمی، ۱۳۲۷ش، ج۱، ص۳۸۵؛ امین، ج۹، ص۱۲۰.
- ↑ سمعانی، ج۴، ص۱۶۰.
- ↑ مامقانی، جزء۲، بخش۲، ص۷۷؛ امین، ج۳، ص۱۳۸.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ج۱۰۴، ص۱۹.
- ↑ محمد بن اسماعیل مازندرانی حائری، منتهیالمقال فی احوال الرجال، ج۵، ص۳۴۸.
- ↑ افندیاصفهانی، ۱۴۰۱، ج۵، ص۳۵.
- ↑ حرّعاملی، قسم ۲، ص ۲۴۳؛ بحرانی، ص ۲۳۷، ۲۷۸؛ خوانساری، ج ۶، ص ۲۷۴.
- ↑ نوری، ج ۳، ص ۴۳-۴۵؛ قمی، ۱۳۲۷ش، ج ۱، ص ۳۸۶.
- ↑ علی بن عبداللّه علیاری تبریزی، بهجةالآمال فی شرح زبدةالمقال، ج۶، ص۲۷۱.
- ↑ حرّ عاملی، قسم ۲، ص۸۰، ۱۰۶؛ ذهبی، ۱۴۰۱-۱۴۰۹، ج۲۰، ص ۱۷۵، ج ۲۱، ص ۳۳۲؛ مجلسی، ج ۱۰۶، ص ۶۹
- ↑ افندیاصفهانی، ۱۴۰۱، ج ۵، ص ۳۲؛ افندیاصفهانی، ۱۴۱۰، ص ۲۴۵
- ↑ بحرانی، ص۲۷۹؛ خوانساری، ج ۶، ص۲۷۷.
- ↑ حرّعاملی، قسم۲، ص۲۱۰؛ حسینی اشکوری، ج۱، ص۳۹۱
- ↑ حسینیاشکوری، ج۲، ص۸۵۷؛ قمی، ۱۳۶۳ش، ص ۲۷۲؛ افندی اصفهانی، ۱۴۰۱، ج ۱، ص ۳۵۱.
- ↑ ابنطاووس، ص۱۸۵؛ شهیدثانی، ص۹۳؛ شوشتری، ج۹، ص۹۴؛ محمدباقر صدر، ص۴۳.
- ↑ حسینیعاملی، ج۱، ص۵۱۴، ج۹، ص۹، ج۱۰، ص۵۷، ۱۷۷، ۳۳۶؛ نجفی، ج۱۳، ص۷۷-۷۸.
- ↑ شهید اول، ج۱، ص۴۲۰، ۳۱۵، ج۲، ص۱۴۴، ۲۰۶، ج۳، ص۲۳۲، ۲۳۷؛ حسینیعاملی، ج۶، ص۱۵۳؛ نجفی، ج۲۵، ص۳۲۱.
- ↑ ذهبی، ۱۴۱۷، حوادث و وفیات ۵۹۱-۶۰۰ه، ص ۳۱۴؛ ابنحجر عسقلانی، ج۵، ص۶۹۳؛ بحرانی، ص۲۷۶؛ قمی، ۱۳۵۲-۱۳۵۵، ج۱، ص۴۴۴.
- ↑ ابنادریس حلّی، ۱۴۱۰-۱۴۱۱، ج۲، ص۶۷۸.
- ↑ مامقانی، جزء۲، بخش۲، ص۷۷؛ مازندرانیحائری، ج۵، ص۳۴۷.
- ↑ خویی، ج۱۵، ص۶۴۶۵.
- ↑ بحرالعلوم، ج۳، ص۲۲۹.
- ↑ مهدویراد، ص۲۴.
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به ابن ادریس حلّی، ۱۴۱۰-۱۴۱۱، ج۱، ص۱۱۴، ج۲، ص۵۴، ۳۶۳، ج۳، ص۴۳۰.
- ↑ محقق حلی، ج۱، ص۳۵۱، ۳۴۲، ج۲، ص۷۰۲.
- ↑ خوانساری ج۶، ص۲۷۷.
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به محقق حلی، ۱۴۱۲-۱۴۲۰، ج۸، ص۱۵۳، ۱۶۸-۱۶۹، ۱۷۰، ج۹، ص۷۶، ۲۹۹-۳۰۰.
- ↑ ابن داوود ص۲۶۹.
- ↑ بحرانی، ص۲۷۹.
- ↑ ابنادریس حلّی، ۱۴۱۰-۱۴۱۱، ج۱، ص۴۷.
- ↑ ج۱، ص۵۰۵۱.
- ↑ (ذیل إسراء: ۳۶).
- ↑ (ذیل حجرات: ۶)
- ↑ ص۳۲۹.
- ↑ مازندرانیحائری، ج۵، ص۳۴۶؛ تفرشی، ج۴، ص۱۳۲؛ بناری، ص۲۶۳.
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به ۱۴۱۰-۱۴۱۱، ج۱، ص۱۲۷، ۴۹۵.
- ↑ همان، ج۱، ص۱۲۷، ۳۳۰.
- ↑ خویی، ج۱۵، ص۶۴.
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به ۱۴۱۰-۱۴۱۱، ج۱، ص۳۴۲، ج۲، ص۳۷۵، ج۳، ص۷۸، ۳۷۵.
- ↑ بناری، ص۲۷۳-۲۷۵.
- ↑ منتجبالدین، ص۱۱۳.
- ↑ ابن ادریس، ج۳، ص۵۶۳.
- ↑ ابن ادریس، ج۳، ص۵۶۸.
- ↑ خویی، ج۱۵، ص۶۳؛ شوشتری، ج۴، ص۳۸۱، ج۹، ص۹۳.
- ↑ منتجبالدین رازی، ص۳۹۸؛ ابنحجر عسقلانی، ج۵، ص۶۹۳.
- ↑ آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج۱۲، ص۱۵۵.
- ↑ مازندرانیحائری، ج۵، ص۳۴۸؛ مجلسی، ج۱۰۴، ص۱۹.
- ↑ نوری، ج۳، ص۴۲؛ مجلسی، ج صفر، مقدمه عبدالرحیم ربانی شیرازی، ص۱۹۸.
- ↑ (۱۴۱۰-۱۴۱۱، ج۱، ص۵۷۷، ج۳، ص۲۵۸.
- ↑ بحرانی، ص ۲۷۷-۲۷۸.
- ↑ صفدی، ج۲، ص۱۸۳.
- ↑ بناری، ص۱۳۵، ۳۱۸.
- ↑ مجلسی، ج۱، ص۱۶.
- ↑ بناری، ص۹۴۹۵.
- ↑ ج۱، ص ۵۱.
- ↑ محمدباقر صدر، ص۴۲؛ برای مناظره ابن ادریس با حمصی و ابنزهره رجوع کنید به ابن ادریس حلّی، ۱۴۱۰ـ ۱۴۱۱، ج۲، ص۱۹۰-۱۹۱، ۴۴۳.
- ↑ مثلا رجوع کنید به ج۱، ص۳۲۳، ۳۳۴-۳۳۵.
- ↑ مثلا رجوع کنید به ج۱، ص۶۶، ۱۰۰، ۲۲۶.
- ↑ نیز رجوع کنید به ج۱، ص۴۶۰، ج۲، ص۲۵۲، ۵۲۳، ۵۶۳.
- ↑ ابنادریس حلّی، ۱۴۱۰-۱۴۱۱، ج۱، ص۲۷۳؛ آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج۷، ص۲۱۱.
- ↑ آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج۲۰، ص ۱۷۵.
- ↑ حسینی عاملی، ج ۹، ص ۶۲۶، ۶۳۲؛ نجفی، ج۱۳، ص۷۷ـ ۷۸؛ انصاری، ج۱، ص۳۳۷.
- ↑ افندیاصفهانی، ۱۴۰۱، ج۵، ص۳۳.
- ↑ بحرانی، ص۲۷۹-۲۸۰؛ آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج۲۰، ص۳۳۰-۳۳۱.
- ↑ ذهبی، ۱۴۰۱-۱۴۰۹، ج۲۱، ص۳۳۲.
منابع
- محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علینقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
- محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة: الثقات العیون فی سادس القرون، چاپ علینقی منزوی، بیروت ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م.
- ابنادریس حلّی، حاشیة ابن ادریس علیالصحیفة السجادیة، چاپ حسن موسوی خرسان، قم، ۱۳۸۷ش.
- ابنادریس حلّی، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، قم، ۱۴۱۰-۱۴۱۱ق.
- ابنحجر عسقلانی، لسانالمیزان، چاپ محمد عبدالرحمان مرعشلی، بیروت ۱۴۱۵-۱۴۱۷ق/ ۱۹۹۵-۱۹۹۶م.
- ابنداوود حلّی، کتاب الرجال، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م، چاپ افست قم (بیتا.).
- ابنزهره، غنیةالنزوع الی علمی الاصول و الفروع، چاپ ابراهیم بهادری، قم، ۱۴۱۷ق.
- ابنشهرآشوب، متشابه القرآن و مختلفه، تهران ۱۳۲۸ش، چاپ افست قم، ۱۴۱۰ق.
- ابنطاووس، کشف المَحَجَّة لثمرةالمُهْجَة، چاپ محمد حسون، قم، ۱۳۷۵ش.
- ابنفُوَطی، تلخیص مجمعالآداب فی معجم الالقاب، ج ۴، قسم ۳، چاپ مصطفی جواد، (دمشق ۱۹۶۵م).
- عبداللّهبن عیسیافندی اصفهانی، تعلیقة املالآمل، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۱۰؛همو، ریاضالعلماء و حیاض الفضلاء، چاپ احمد حسینی، قم، ۱۴۰۱ق.
- امین.
- مرتضیبن محمدامین انصاری، فرائدالاصول، قم، ۱۴۲۷ق.
- محمدمهدیبن مرتضی بحرالعلوم، رجال السید بحرالعلوم، المعروف بالفوائد الرجالیة، چاپ محمدصادق بحرالعلوم و حسین بحرالعلوم، تهران، ۱۳۶۳ش.
- یوسف بن احمد بحرانی، لؤلؤةالبحرین، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، قم (بیتا.).
- علیهمت بناری، زندگی و اندیشههای ابن ادریس، قم ۱۳۸۱ش.
- مصطفیبن حسین تفرشی، نقدالرجال، قم ۱۴۱۸ق.
- محمدبن حسن حرّعاملی، املالآمل، چاپ احمد حسینی، بغداد ?( ۱۳۸۵)، چاپ افست قم، ۱۳۶۲ش.
- احمد حسینیاشکوری، تراجم الرجال، قم، ۱۴۱۴ق.
- محمدجوادبن محمد حسینی عاملی، مفتاح الکرامة فی شرح قواعدالعلامة، چاپ محمدباقر خالصی، قم، ۱۴۱۹-۱۴۲۳ق.
- خوانساری.
- خویی.
- محمدبن احمد ذهبی، تاریخالاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات ۵۹۱-۶۰۰ه، بیروت، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۶م.
- محمدبن احمد ذهبی، سیراعلامالنبلاء، چاپ شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۱-۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۱ـ ۱۹۸۸م.
- سمعانی.
- شوشتری.
- حمدبن مکی شهید اول، الدروس الشرعیة فی فقه الامامیة، قم، ۱۴۱۲-۱۴۱۴ق.
- زینالدینبن علی شهیدثانی، الرعایة فی علم الدرایة، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقال، قم، ۱۴۰۸ق.
- حسن صدر، تأسیس الشیعة لعلوم الاسلام، (بغداد ۱۳۷۰)، چاپ افست تهران (بیتا.).
- محمدباقر صدر، «پیدایش و تطور علم اصول»، حوزه، ش۹، (فروردین ۱۳۶۴).
- صفدی.
- طبرسی.
- حسن بن یوسف علامه حلّی، تحریرالاحکام الشرعیة علی مذهب الامامیة، چاپ ابراهیم بهادری، قم ۱۴۲۰-۱۴۲۲ق.
- حسن بن یوسف علامه حلّی، مختلف الشیعة فی احکام الشریعة، قم، ۱۴۱۲-۱۴۲۰ق.
- علی بن حسین علمالهدی، رسائلالشریف المرتضی، چاپ مهدی رجائی، قم، ۱۴۰۵-۱۴۱۰ق.
- علیبن عبداللّه علیاری تبریزی، بهجةالآمال فی شرح زبدةالمقال، ج ۶، چاپ جعفر حائری، تهران، ۱۳۶۶ش.
- عباس قمی، سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار، چاپ سنگی نجف ۱۳۵۲-۱۳۵۵ق، چاپ افست بیروت (بیتا.).
- عباس قمی، فوائدالرضویة: زندگانی علمای مذهب شیعه، تهران ?( ۱۳۲۷ش).
- عباس قمی، هدیةالاحباب فی ذکر المعروف بالکنی و الالقاب و الانساب، تهران، ۱۳۶۳ش.
- اعجاز حسینبن محمدقلی کنتوری، کشفالحجب و الاستار عن اسماءالکتب و الاسفار، قم، ۱۴۰۹ق.
- محمدبن اسماعیل مازندرانی حائری، منتهیالمقال فی احوال الرجال، قم ۱۴۱۶ق.
- عبداللّه مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، چاپ سنگی نجف ۱۳۴۹-۱۳۵۲ق.
- مجلسی.
- جعفربن حسن محقق حلّی، المعتبر فی شرح المختصر، ج۱ و ۲، قم، ۱۳۶۴ش.
- خانبابا مشار، مؤلّفین کتب چاپی فارسی و عربی، تهران، ۱۳۴۰-۱۳۴۴ش.
- علی بن عبیداللّه منتجبالدین رازی، الفهرست، چاپ جلالالدین محدث ارموی، قم، ۱۳۶۶ش؛
- محمدعلی مهدویراد، «تطور فقه شیعه و جایگاه سرائر در آن»، آینه پژوهش، سال۱، ش ۴، (آذر و دی ۱۳۶۹ش).
- محمدحسنبن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، بیروت، ۱۹۸۱م.
- حسینبن محمدتقی نوری، خاتمة مستدرک الوسائل، قم، ۱۴۱۵-۱۴۲۰ق.
- علیرضا هدائی، «ابنادریس حلّی و کتاب السرائر»، مقالات و بررسیها، دفتر ۵۹-۶۰، (زمستان ۱۳۷۵ش).
پیوند به بیرون
- منبع مقاله : دانشنامه جهان اسلام
- سياست و حكومت از منظر ابن ادريس حلى