لیست پیوندهای درج شده

خانه :: پیوندها
مدیر ارشد

مدیر ارشد


گزارش لینک خراب:

کاربر محترم، در صورتی که هنگام استفاده از لینک (پیوند) های دایرکتوری الفبالیب با لینک(پیوند) خراب مواجه شدید، لطفا آنرا از طریق دکمه زیر اطلاع دهید تا نسبت به رفع نقص اقدام شود.

باتشکر

گزارش لینک خراب - دایرکتوری الفبالیب

چهارشنبه, 05 اسفند 1394 ساعت 05:41

محمد حسین غروی نائینی

وبسایت: http://fa.wikishia.net/view/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86_%D8%BA%D8%B1%D9%88%DB%8C_%D9%86%D8%A7%D8%A6%DB%8C%D9%86%DB%8C

 

محمد حسین غروی نائینی

 
 
محمدحسین نائینی
میرزای نایینی.jpg
شناسنامه
نام کامل محمدحسین غروی نائینی
لقب میرزای نائینی
محقق نائینی
زادروز ۱۲۴۰ خورشیدی
زادگاه نائین ایران
تاریخ درگذشت ۱۳۱۵ خورشیدی
محل درگذشت نجف عراق
آرامگاه حرم امیرالمؤمنین
دین اسلام
مذهب شیعه
اطلاعات علمی و مذهبی
استادان محمدباقر نجفی
میرزای شیرازی
محمد کاظم خراسانی
شاگردان ابوالقاسم خویی
محسن حکیم
سید محمد حسین طباطبائی
میرزا مهدی اصفهانی 
سید محمدهادی میلانی
محمدتقی بهجت
سيد حسين شهشهانى
کتاب‌ها تنبیه‌الامة و تنزیه‌الملة 
فواید الاصول

محمد حسین غروی نایینی(۱۲۴۰-۱۳۱۵ش)، از فقیهان و اصولیان شیعه قرن چهاردهم و از علمای طرفدار نهضت مشروطه. نائینی دانش‎آموخته حوزه‎های اصفهان، سامرا و نجفبود و نزد جهانگیرخان قشقایی، میرزای شیرازی، آخوند خراسانی تلمذ کرده است. پس از شیخ محمدتقی شیرازی، به همراه سید ابوالحسن اصفهانی عهده‎دار مرجعیت شیعهشد. شهرت علمی او بیشتر به خاطر اصول فقه است؛ از شارحین مکتب شیخ انصاری بوده و سید ابوالقاسم خویی مهمترین شاگرد اوست. همراهی با میرزای شیرازی درنهضت تنباکو، یاری آخوند خراسانی در نهضت مشروطه، جهاد علیه انگلیس از جمله فعالیت‌های سیاسی میرزای نایینی است. کتاب معروف تنبیه الامة و تنزیه الملة را در دفاع از مشروطه و نفی استبداد نوشت.

زندگی

محمدحسین غروی نائینی، در سال ۱۲۷۶ قمری[۱] در خانواده‌ای روحانی در نائین به دنیا آمد. پدرش شیخ عبدالرحیم و جدش شیخ محمد سعید، هر دو شیخ‌الاسلام اصفهان بودند که از سوی سلطان وقت، برای این منصب برگزیده شده بودند.[۲]

محمدحسین تحصیل را از کودکی، در زادگاهش آغاز کرد و پس از فراگیری مقدمات، در هفده سالگی راهی اصفهان شد و پدرش با هدف تعلیم و تربیت وی، او را به شیخمحمدباقر اصفهانی سپرد. نائینی، هم در حوزه درس اصفهانی حاضر می‌شد و هم در خانه او و تحت سرپرستی‌اش زندگی می‌کرد. افزون بر آن، وی در اصفهان نزد میرزاابوالمعالی کلباسی، میرزا محمدحسن هزارجریبی و جهانگیرخان قشقایی، در رشته‌های مختلف علمی، از جمله فقه، اصول، کلام و حکمت، تحصیلاتش را دنبال کرد. هم‌چنین با ادبیات فارسی و عربی و ریاضی نیز آشنا شد.[۳]

در سال ۱۳۰۳ راهی عراق شد و به حوزه سامرا رفت.[۴] او تا زمان وفات میرزا محمدحسن شیرازی، رهبر نهضت تنباکو، در درس او حاضر می‌شد و از نزدیکان وی گردید، در اواخر عمر میرزای شیرازی، کاتب و محرر او بوده و در امور مهم سیاسی و اجتماعی، طرف مشورت استاد قرار می‌گرفت.[۵]

پس از وفات میرزای شیرازی، به سال ۱۳۱۲ قمری، مدتی نزد سیدمحمد فشارکی تلمذ کرد. اما با پراکندگی حوزه سامرا، شاگردان برجسته میرزای شیرازی، هر یک به شهری هجرت کردند. نائینی پس از سامرا مدتی در کربلا اقامت کرد[۶] و سپس در سال ۱۳۱۴ راهی نجف اشرف شد و در درس آخوند ملامحمدکاظم خراسانی، حاضر و از خواص و اصحاب مجلس استفتای او گشت.[۷] وی سال‌ها در کنار خراسانی، به فعالیت علمی، سیاسی و اجتماعی پرداخت.

محمدحسین نایینی ظهر روز شنبه ۲۶ جمادی الاول ۱۳۵۵ق در ۸۲ سالگی در نجف درگذشت و در یکی از حجرات صحن امام علی(ع) دفن شد.[۸]

شخصیت اخلاقی و معنوی

آقابزرگ تهرانی، او را «ورِع، پرهیزگار، صالح، بی‌اعتنا به زخارف دنیا و بی‌توجه به مقام و ریاست» معرفی کرده است.[۹] شاگردانش از تقوا و وارستگی، صفای باطن، خوش‌رویی و مهربانی، فروتنی و رهایی او از غرور و خودبینی، سخن گفته‌اند.[۱۰]در سامرا و نجف، با ملاحسین‌قلی همدانی و شاگردانش، هم‌چون سیداحمد کربلایی مأنوس بود. نائینی هر گاه از سامرا به نجف سفر می‌کرد، بر آخوند همدانی وارد می‌شد و در خانه او به دید و بازدید می‌پرداخت.[۱۱] سید احمد کربلایی، او را وصی و مسؤول کارهای خود، پس از وفات قرار داد.[۱۲]

حیات علمی

در زمان حیات آخوند خراسانی، در نجف اشرف، تدریس را آغاز کرد که بیش از سیصد تن از شاگردان خراسانی، در درس او نیز حاضر می‌شدند.[۱۳] اگرچه شهرت نائینی در علم اصول است، به گونه‌ای که به «مجدد علم اصول» شهرت یافته، اما در رشته‌های دیگر، هم‌چون فقه، کلام، حکمت، ریاضی، اخلاق و عرفان نیز صاحب‌نظر بوده است.[۱۴] حوزه درس او را، به علت دقت‎ها و غموض تحقیقات، محل اجتماع خواص و فضلای برجسته و صاحب‌نظر دانسته[۱۵] و مجلس درسش را از بزرگ‌ترین مجالس تدریس در نجف اشرف معرفی کرده‌اند.[۱۶]

او از دوران تحصیل در اصفهان، سامرا و نجف، مورد توجه اساتید خود بود. به گفته خود وی، از دو تن از فقهای مشهور، حاج میرزا حسین طهرانی نجفی، فرزند مرحوم حاج میرزا خلیل و شیخ محمد طه نجف، اجازه نقل روایت داشت و بر همین اساس، به بعضی از شاگردانش اجازه اجتهاد و نقل حدیث می‌داد.[۱۷]

علمای بسیاری از او تجلیل کرده اند. سیدمحسن امین، او را «عالم جلیل، فقیه، اصولی، حکیم، عارف، ادیب، عابد و مدرس» معرفی کرده است.[۱۸] مدرس تبریزی وی را از «فحول علما و فقهای امامیه عصر حاضر، که به کثرت تحقیق و زیادت تدقیق شهرت دارد» شمرده است.[۱۹] پس از وفات میرزا محمدتقی شیرازی و شیخ‌الشریعه اصفهانی، میرزای نایینی هم زمان با سید ابوالحسن اصفهانی مرجعیت را بر عهده گرفت. مرجعیت در میان این دو منحصر بود.[۲۰] گفته می‌شد که مرجعیت نایینی در میان فضلای حوزه بیشتر از اصفهانی بود و مرجعیت اصفهانی در میان عامه مردم.[۲۱] پس از وفات نایینی، مرجعیت منحصره به سید ابوالحسن اصفهانی مختص شد.[۲۲]

گفته شده است او بسیار از آراء پیشین خود عدول میکرد و رأیی نو اختیار میکرد.[۲۳]

اساتید

در اصفهان

در سامراء

در نجف

  • آخوند محمد کاظم خراسانی؛ نایینی در درس عمومی آخوند حاضر نمیشد؛ اما در مجلس خاص آخوند در خانه اش که برای حل مسائل مشکله بوده، شرکت میکرد.[۲۶]

این سخن که وی شاگرد شیخ انصاری بوده است، نادرست است؛ زیرا در زمان وفات شیخ انصاری در ۱۲۸۱ق، سن میرزای نایینی هفت سال بود.[۲۷]

شاگردان

 

آثار و تألیفات

نائینی آثار و تألیفات فراوانی را از خود به جا نهاد، که برخی به قلم او و برخی دیگر تقریرات درس او است و به قلم شاگردانش به رشته تحریر در آمده است. این آثار اعیان‌الشیعه، عبارت‌اند از:

  • وسیله‌النجاة (رساله عملیه)
  • حواشی علی‌العروةالوثقی
  • رسالةالصلوة فی اللباس المشکوک
  • رسالة فی احکام الخلل فی الصلوة
  • اجوبة مسائل المستفتین
  • رسالة فی نفی الضرر
  • رسالة فی التعبدی و التوصلی

مؤلف معجم‌المؤلفین العراقیین آثار دیگری را نیز برای نائینی بر شمرده، که عبارت‌اند از: 

  • رسالة فی مسائل الحج و مناسکه
  • مناسک حج (به زبان فارسی)

افزون بر آن، آثار ذیل را نیز می‌توان در زمره تألیفات وی به شمار آورد:

تقریرات:

  • منیةالطالب فی شرح المکاسب؛ موسی خوانساری نجفی
  • کتاب الصلوة؛ شیخ محمدعلی کاظمی خراسانی
  • المکاسب و البیع؛ شیخ محمدتقی آملی
  • اجود التقریرات؛ سید ابوالقاسم موسوی خوئی
  • فوائدالاصول؛ شیخ محمدعلی کاظمی خراسانی

از اثر دیگری به نام ملاحظ النوریة فی مواعظ الحضوریة نیز نام برده شده، که نکاتی جمع‌آوری شده از درس اخلاق اوست.[۳۲]

اندیشه سیاسی

TANBIH ALOMMAH.jpeg
 

کتاب «تنبیه الامة و تنزیه الملة» است دربردارنده نگرش‌های سیاسی وی است از مجموع مباحث نائینی در این کتاب می‌توان ارکان اندیشه فقهی سیاسی را بدست آورد. نائینی با بهره‌گیری از آیات و روایات در صدد آن است که در مخالفت با نظام و آموزه استبدادی، به تأسیس نظام مشروطه دست یابد. «تنبیه الامه» به معنای آگاه کردن امت اسلام به ضروریات شریعت بوده و «تنزیه الملة» یعنی منزه دانستن دین اسلام از بدعت استبداد است. وی در این کتاب حکومت‌ها را به عادل و غیرعادل تقسیم می‌کند و حکومت مشروطه را حکومتی غیر عادل می‌داند، ولی حکومتی که در غیرعادل بودن از مشروطه بد‌تر است، حکومت استبدادی و مطلقه است. از این رو در زمانی که امر ما دایر مدار بین حکومت مشروطه و حکومت مستبده باشد، چون ضرر و فساد حکومت مشروطه کمتر است، باید بدان امید بست و حکومت استبدادی را طرد و نفی نمود.[۳۳] این مبنا از جهت دفع افسد به فاسد معنا پیدا می‌کند.

مؤلفه‌های اندیشه نائینی

مشارکت سیاسی

وی مشارکت و نظارت را رکن حکومت اسلامی معّرفی می‌کند و می‌نویسد: «ابتناء اساس حقیقت سلطنت اسلامیه هم نظر به مشارکت تمام ملت در نوعیات مملکت» است. «محاسبه و مسئولیت کامله در صورتی مشخص و حافظ محدودیّت و مانع از تبدیل ولایت حکومت ولایتیه به مالکیت حکومت استبدادی تواند بود که قاطبة متصدیان که قوه اجرائیه‌اند در تحت نظارت و مسئول هیئت مبعوثان و آنان هم در تحت مراقبه و مسئول آحاد ملّت باشند». و سستی ملّت در این امر منجر به «تحکم و استبداد هیئت مبعوثان» می‌داند.[۳۴] اصل نظارت و امر به معروف و نهی از منکر در اندیشه سیاسی نائینی اگر درست عمل شود. موجب محدودیت سلطنت استبدادی می‌گردد. چون تحدید سلطنت واجب است و مشارکت مردم در امور سیاسی از جمله در انتخاب نمایندگان مقدمه آن است پس مشارکت بر طبق اصل وجوب مقدمه واجب هم ضرورت می‌یابد.[۳۵]

تفکیک قوا

از دیدگاه مرحوم نائینی حکومت مطلوب اسلام ولایتیه و براساس شورا و مشورت است. در ساختار چنین نظامی از حکومت، حاکمان حافظان مصالح مردم و امین منافع آن‌ها و مسئول در برابر آنانند نه مالک آن‌ها و حکمران مطلق العنان. عبدالهادی حائری پیرامون نظریه تفکیک قوای نائینی می‌نویسد: «نائینی در تحلیل خویش از تفکیک قوا به راهی جزء راه جدایی قوای پیش‌بینی نشده در یک نظام مشروطه رفته است...».[۳۶]

آزادی و برابری

آزادی و برابری از جمله شعارهای دوران مشروطیت است که هم در بین علمای مشروطه خواه و هم در میان روشنفکران دیده می‌شود. نائینی معنا و مفهوم آزادی و مساوات را در چارچوب رابطة شریعت و مشروطیت تفسیر و تبیین می‌کند و در این جهت تفسیر وی از آزادی موافق تفسیر و برداشت دیگر علمای دینی آن عهد مانند آخوند خراسانی است. از منظر نائینی آزادی به معنای رهایی از موانع رشد آدمی است؛ موانعی که باعث بازماندن انسان از سیر تکامل می‌شود و بدین سبب آزادی واقعی در عبودیت الهی تجلی یافته است.[۳۷]

حقوق شهروندان

نائینی در کتاب تنبیه الامة اشاره‌ای گذرا به حقوق شهروندان در یک حکومت غیر استبدادی کرده است و برخی امور را به عنوان حقوق شهروندان معرفی می‌کند که عبارتند از: ۱ـ آزادی ۲ـ مساوات ۳ـ مشارکت ۴ـ نظارت ۵ـ امنیت مالی ۶ـ‌ امنیت بر عرض و ناموس ۷ـ‌امنیت بر مسکن ۸ـ عدم تجسس از خفایای افراد ۹ـ عدم نفی انسان‌ها از تصرف در مال و... ۱۰ـ عدم ممانعت از برپایی اجتماعات مشروعه و اعتراض‌آمیز و... [۳۸]

مجلس، شورا و قانون

از منظر میرزای نائینی جامعه باید قانون محور باشد و مجلس و قوه مقننه جایی است که باید رافع ظلم و منکر و گسترنده معروف و عدالت باشد.[۳۹] هر‌گاه مجلس به این شیوه برقرار بود مصوباتش تأیید می‌شود و مردم هم باید در انتخاب وکلای ارسالی به مجلس دقت لازم را مبذول بدارند تا وکیلان شایسته و عدالت خواه و وطن دوست را در مجلس بگمارند.[۴۰]

نظارت استصوابی

در این موضوع میرزا عقیده‌ای همچون عقیده استادانش دارد بدین بیانکه قوانین مجلس به صرف اینکه توسط نمایندگان به تصویب رسیده باشد در اسلامی بودن آن کفایت نمی‌کند و باید چندین مجتهد بزرگ بر آن مصوبات از حیث عدم مخالفت با مکتب تشیع مهر تایید بزنند تا سپس مصوبات برای اجرایی شدن به حرکت در آیند.[۴۱]

تجدد و عدم نفی کلی آن

میرزای نائینی بر خلاف رای عده زیادی از مخالفان مشروطه که هر چیز غربی را نفی و طرد می‌نمودند می‌گفت چه اشکال دارد خوبی‌ها و محسنات غرب-چه قانون و چه دانش و فن- را گرفت و به کار برد. در عین حالی که بسیاری از این قواعد و قوانین منشأ اسلامی و انبیایی دارد که به غرب رفته است.[۴۲]

فعالیت های سیاسی ـ اجتماعی

شخصیت اجتماعی - سیاسی نائینی، مرهون ارتباط او با میرزای شیرازی، در نهضت تنباکو، هم‌چنین انس و دوستی او با سید جمال‌الدین اسدآبادی، از دوران جوانی در اصفهان[۴۳] و استمرار این پیوند، تا دوره‌ای که در سامرا می‌زیست[۴۴] و نیز هم‌کاری و هم‌یاری وی با آخوند خراسانی، در نهضت مشروطیت است. حضور او در کنار میرزای شیرازی، در نهضت تنباکو، حضورش در کنار محمدکاظم خراسانی و ملاعبداللَّه مازندرانی، در نهضت مشروطه، جهاد بر ضد انگلیس و تجاوز روسیه و فعالیتش در نهضت اسلامی ملت عراق، که به تبعیدش انجامید، گواه شخصیت اجتماعی - سیاسی او است.

نهضت تنباکو

نائینی در نهضت تنباکو، در کنار میرزای شیرازی بود. نقل شده است که شیخ حسن کربلایی، هم‌بحث قدیمی و دوست صمیمی نائینی، اثر معروف خود، تاریخ دخانیه را به سفارش نائینی، در تشریح نهضت تنباکو به رشته تحریر در آورده است.[۴۵]

انقلاب مشروطه

نائینی نزدیک‌ترین رایزن آخوند خراسانی در انقلاب مشروطه بود. وی متن تلگراف‌ها و بیانیه‌های عمومی خراسانی، تهرانی و مازندارانی را در انقلاب مشروطیت انشا می‌کرد و این امر دشمنی فراوانی در میان رقیبان علمی و دشمنان سیاسی نائینی نسبت به او به وجود آورده بود.[۴۶]

از نظر تئوریک استوارترین متن سیاسی در حمایت از مشروطه را میرزای نائینی نگاشت. کتاب تنبیه الامه و تنزیه المله حاصل تلاش این فقیه برای مشروعیت دادن به آرمان‌های مشروطه بود. نائینی در این رساله می‌کوشد تا اثبات کند مبانی مشروطه در بطن شریعت وجود دارند. او در این کتاب به آرمان‌های مشروطه جنبه دینی بخشیده، وجود آنها را در شریعت مسلم و محرز انگاشته و با تسلطی که بر اصول، فقه و تاریخ صدر اسلام داشته، مواردی را برای اثبات نظریات خود به عنوان شاهد یاد می‌کند.[۴۷] خراسانی و مازندرانی دیدگاه های نائینی را با نامه‌های تقریظ در کتاب تنبیه الامه به طور کامل تأیید و تصویب کردند.[۴۸]

آخوند خراسانی که می‌خواست برای تحکیم بنیان مشروطه یا رهبری کردن مبارزه با بیگانگان، ابتدا به کاظمین سپس به ایران برود، نائینی با دیگر روحانیون مشروطه خواه با او بودند ولی با مرگ مشکوک خراسانی این حرکت شکل نگرفت. سه هفته بعد از مرگ خراسانی علما به کاظمین رفتند و در این شهر از میان خود ۱۳ نفر، از جمله نائینی را برگزیدند و آنان هئیتی تشکیل دادند که کارهای لازم را انجام دهند. اعضای این هئیت سوگند یاد کردند که در مبارزه بر ضد بیگانگان امین و وفادار باشند. هیئت علما تلگراف‌های بسیاری به ایران فرستادند تا دولت ایران از روس‌ها بخواهد که هر چه زدوتر ایران را ترک گویند و تهدید کردند در غیر این صورت علما به سوی ایران حرکت خواهند کرد. همچنین از سران عشایر ایران خواستند تا بر ضد بیگانگان با یکدیگر متحد شوند. سرانجام علمای کاظمین از علمای تهران تلگرافی دریافت کردند که خبر از آرامش نسبی در ایران بود. همچنین تلگرافی دیگر از سوی وثوق الدوله مبنی بر خروجمحمدعلی میرزا از ایران رسید و از علمای گرد آمده در کاظمین خواستند که به شهرهای خود بازگردند.

حمله نظامی بیگانگان به ایران، کشتار بی‌رحمانه روس‌ها در شهرهای ایران و ادامه حملات علمای مخالف مشروطه به مشروطه خواهان علمای آزادی خواه را گوشه گیر کرد و نائینی نه تنها از فعالیت‌های مشروطه خواهی کناره گیری کرد بلکه دیگر حتی نام مشروطه را بر زبان نیاورد و بنا به نقلی نسخه‌های تنبیه الامه را جمع آوری کرد.[۴۹] زمانی که نائینی به همراه عده‌ای از علمای عراق به دلیل مخالفت با دولت انگلیس به ایران تبعید شد و مدتی در قم اقامت کرد، سخنی از مشروطه به میان نیاورد و سیاست مماشات با رضاشاه را پیشه کرد.[۵۰]

جهاد علیه بیگانگان

وی در ماجرای هجوم روسیه به شمال ایران، در سال ۱۳۳۰ قمری، در کنار علمای نجف، به رهبری ملاعبداللَّه مازندرانی، برای حرکت به سوی ایران آماده شد[۵۱] ؛ و چنان که در قضیه جنگ جهانی اول و اعلان جهاد بر ضد انگلیس، در عراق، در سال ۱۳۳۳ نیز در زمره علمایی قرار گرفت که در جبهه و جهاد حضور جدی داشتند.[۵۲]

نهضت اسلامی عراق

در نهضت اسلامی ملت عراق، هم‌گام با سید ابوالحسن اصفهانی بود. پس از به قدرت رسیدن ملک فیصل، توسط انگلیسی‌ها، و تشکیل کابینه و اعلان انتخابات عمومی برای ایجاد مجلس مؤسسان، نائینی هم‌گام با علمای دیگر، با آن به مخالفت برخاست و شرکت در انتخابات را تحریم کرد. فیصل و حامیان خارجی او، که برگزاری انتخابات را در چنین وضعیتی ناممکن می‌دانستند، به زور متوسل شده و شیخ محمد خالصی‌زاده و سید محمد صدر را به ایران و پس از مدتی، در سال ۱۳۴۱ شیخ مهدی خالصی را، که رهبری این حرکت را بر عهده داشت، به حجاز تبعید کردند. سید ابوالحسن اصفهانی و محمدحسین نائینی به همراه گروهی از علما با اعتراض به تبعید خالصی، به سوی ایران حرکت کرده و در واقع، به ایران تبعید شدند.[۵۳]
آیت‌اللَّه شیخ عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه علمیه قم، استقبال گرمی از علمای نجف به عمل آورد. سپس درس خود را تعطیل کرده و از شاگردان خود خواست تا در درس نائینی حاضر شوند. اقامت علما در ایران، یک سال به طول انجامید. سرانجام، هیئتی از عراق به ایران آمده و خواستار بازگشت ایشان به عراق شد.[۵۴]

محکوم کردن اهانت به روحانیت

در ماجرای اهانت عده‌ای از اراذل و اوباش، به تحریک بعضی از جریانات سیاسی، به رهبر نهضت تنباکو در داخل کشور، میرزا حسن آشتیانی و عزیمت او به مشهد، برای اعتراض، نائینی در نجف نامه‌ای را در محکوم کردن این حرکت، به امضای چهار تن از مراجع بنام حوزه، یعنی شیخ محمدحسن ممقانی، سید اسماعیل صدر، شیخ محمد طه نجف و آخوند ملأ محمد کاظم خراسانی رساند و نامه‌ای نیز به آشتیانی، در مشهد نوشته و از او دلجویی‌کرد.[۵۵]

پانویس

  1. پرش به بالا تاریخ ولادت او را به سال ۱۲۷۳/ و ۱۲۷۷ نیز ثبت کرده‌اند. ر.ک: سیدمحسن امین، اعیان‌الشیعه، ج۶، ص۵۴؛ مجله حوزه، ش۷۶ - ۷۷، ص۳۱؛ شیخ آقابزرگ تهرانی، نقباءالبشر، ج۲، ص۵۹۳؛ سیدعبدالهادی حائری، تشیع و مشروطیت، ص۱۵۳؛ ولی با با استناد به دست‌خطی از پدر او، به تاریخ ۱۲۷۶ اطمینان بیش‌تری است. ر.ک: مجله حوزه، ش۷۶ - ۷۷، ص۴۰۶. به نقل از سید جواد ورعی، پژوهشی در اندیشه سیاسی نایینی، ص ۱۷
  2. پرش به بالا سیدمحسن امین، اعیان‌الشیعه، ج۶، ص۵۴
  3. پرش به بالا سیدمحسن امین، اعیان‌الشیعه، ج۶، ص۵۴
  4. پرش به بالا سیدمحسن امین، اعیان‌الشیعه، ج۶، ص۵۴ - ۵۵
  5. پرش به بالا «حماسه فتوا»، ویژه‌نامه روزنامه جمهوری اسلامی به مناسبت سده وفات میرزای شیرازی، سال ۱۳۷۰، مصاحبه با آیت‌اللَّه سیدرضی شیرازی.
  6. پرش به بالا سیدمحسن امین، اعیان‌الشیعه، ج۶، ص۵۴
  7. پرش به بالا شیخ آقابزرگ تهرانی، نقباءالبشر، ج۲، ص۵۹۳
  8. پرش به بالا سیدمحسن امین، اعیان‌الشیعه، ج۶، ص۵۴
  9. پرش به بالا نقباءالبشر، ج۲، ص۵۹۳
  10. پرش به بالا ر.ک: مجله حوزه، ش۷۶ - ۷۷، ص۲۶ - ۸۷؛ شیخ جعفر الشیخ باقر آل‌محبوبه، ماضی النجف و حاضرها، ج۳، ص۳۶۴
  11. پرش به بالا مجله حوزه، ش۳۰، ص۴۰، مصاحبه با آیت‌اللَّه نجفی همدانی.آیت‌اللَّه نجفی همدانی از قول پدرشان، که شاگرد نائینی بوده، نقل کرده است
  12. پرش به بالا مجله حوزه، ش۳۰، ص۴۰، مصاحبه با آیت‌اللَّه نجفی همدانی
  13. پرش به بالا سید جواد ورعی، پژوهشی در اندیشه سیاسی نایینی، ص ۱۸
  14. پرش به بالا سید جواد ورعی، پژوهشی در اندیشه سیاسی نایینی، ص ۱۸
  15. پرش به بالا شیخ آقابزرگ تهرانی، نقباءالبشر، ج۲، ص۵۹۳
  16. پرش به بالا اعیان‌الشیعه، ج۶، ص۵۵
  17. پرش به بالا ملاعلی خیابانی تبریزی، علما معاصرین، ص۴۰۱ - ۴۰۲ (نائینی در اجازه اجتهاد و نقل حدیثی که به شیخ حسین تبریزی شنب غازانی، یکی از شاگردانش نگاشته، آورده است: «و لقد اجزت له فی تدریس الفقه و الاصول و ان یروی علی جمیع ما صحّت لی روایته من مصنّفات اصحابنا و ما واردة عن غیرنا بحقّ اجازتی عن العالمین العَلَمین و الحجتین الآیتین فقیهی عصرهما وحیدی دهرهما الحاج میرزا حسین الطهرانی النجفی نجل المرحوم المیرزا خلیل و الشیخ محمد طه نجف - قدس سرهما - باسانیدهما الکثیرة المنتهیة الی ارباب الجوامع العظام و الکتب و الاصول و منهم الی اهل‌بیت النبوّة و مهبط الوحی و معدن العصمة - صلوات اللَّه علیهم اجمعین»)
  18. پرش به بالا اعیان‌الشیعه، ج۶، ص۵۴
  19. پرش به بالا محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانةالادب، ج۴، ص۱۶۲
  20. پرش به بالا اعیان الشیعه، ج ۶، ص ۵۴؛سید جواد ورعی، پژوهشی در اندیشه سیاسی نایینی، ص ۱۹
  21. پرش به بالا موسوعة‌ النجف الاشرف، ج ۱۱، ص ۲۴۰؛ اعیان الشیعه، ج ۶، ص ۵۴
  22. پرش به بالا اعیان‌الشیعه، ج۶، ص۵۵
  23. پرش به بالا سیدمحسن امین، اعیان‌الشیعه، ج۶، ص۵۴
  24. پرش به بالا جعفر سبحانی، طبقات الشیعه، ج ۱۴، ص ۶۸۰
  25. پرش به بالا جعفر سبحانی، طبقات الشیعه، ج ۱۴، ص ۶۸۰
  26. پرش به بالا اعیان‌الشیعه، ج۶، ص۵۴
  27. پرش به بالا اعیان‌الشیعه، ج۶، ص۵۵
  28. پرش به بالا نقباءالبشر، ج۲، ص۵۹۳
  29. پرش به بالا اعیان‌الشیعه، ج۶، ص۵۵
  30. پرش به بالا نائینی در سال ۱۳۴۴ قمری، در باره این کتاب می‌نویسد: «... و بعد، مخفی نماند رساله شریفه میراثیه و هم‌چنین رساله شریفه نفقات و رساله ثالثه راجعه به معرفت وقت و قبله، از تألیفات جناب مستطاب، عمدةالافاضل العظام، ثقةالاسلام، الثقة العدل الزکی، ابی‌المفاخر و المکارم، الحاج ملأ هاشم الخراسانی (دامت تأییداته و تسدیداته - در حسن ترتیب وجودت تهذیب و تفریح فروع، ممتاز و کاشف از کمال اطلاع و تتبع و حسن سلیقه آن جناب است - فللَّه تعالی درّه و علیه سبحانه اجره - و عمل به آن‌ها با حواشی که احقر افزوده، صحیح و عامل به آن، مأجور و مثاب است» و در ادامه، نائینی به مؤلف کتاب، اجازه تصدی امور حسبیه را می‌دهد.
  31. پرش به بالا حواشی نائینی به همراه حواشی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، سید ابوالحسن اصفهانی و سید محمد فیروزآبادی، همراه با متن رساله سؤال و جواب، در سال ۱۳۴۲ قمری، در اصفهان چاپ شده است.
  32. پرش به بالا سید جواد ورعی، پژوهشی در اندیشه سیاسی نایینی، ص ۲۳-۲۵
  33. پرش به بالا نائینی، محمد حسین؛ تنبیه الامه و تنزیه المله، ۱۳۸۸، ص۴۰-۴۶.
  34. پرش به بالا نائینی، محمد حسین؛ تنبیه الامه و تنزیه المله، ۱۳۸۸، ص۷۶
  35. پرش به بالا نائینی، محمد حسین؛ تنبیه الامه و تنزیه المله، ۱۳۸۸، ص۱۶.
  36. پرش به بالا حائری، عبدالهادی، ۱۳۶۰، ص۲۶۸.
  37. پرش به بالا نائینی، محمد حسین؛ تنبیه الامه و تنزیه المله، ۱۳۸۸، ص۵۱.
  38. پرش به بالا ر.ک: فصل اول، سوم و چهارم تنبیه الامه.
  39. پرش به بالا نائینی، محمد حسین؛ تنبیه الامه و تنزیه المله، ۱۳۸۸، ص۱۶۶-۱۶۷.
  40. پرش به بالا نائینی، محمد حسین؛ تنبیه الامه و تنزیه المله، ۱۳۸۸، ص ۱۲۶.
  41. پرش به بالا نائینی، محمد حسین؛ تنبیه الامه و تنزیه المله، ۱۳۸۸، ص ۷۹.
  42. پرش به بالا نائینی، محمد حسین؛ تنبیه الامه و تنزیه المله، ۱۳۸۸، ص۳۵.
  43. پرش به بالا مجله حوزه، ش۳۰، ص۴۰، مصاحبه با آیت‌اللَّه نجفی همدانی
  44. پرش به بالا آیت‌اللَّه سیدرضی شیرازی، حماسه فتوا، ویژه نامه روزنامه جمهوری اسلامی
  45. پرش به بالا شیخ حسن اصفهانی کربلایی، تاریخ دخانیه، به کوشش رسول جعفریان (در مقدمه این کتاب، از قول آیت‌اللَّه سیدمحمد حسینی همدانی، داماد میرزای نائینی نقل شده است)
  46. پرش به بالا حائری، تشیع و مشروطیت در ایران، ص ۱۵۷ ـ ۱۵۶
  47. پرش به بالا جمعی از نویسندگان، انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن، ص ۴۲
  48. پرش به بالا حائری، تشیع و مشروطیت در ایران، ص ۱۵۷
  49. پرش به بالا حائری، تشیع و مشروطیت در ایران، ص ۱۶۷ـ۱۶۰
  50. پرش به بالا فراتی، روحانیت و تجدد، ص ۷۶
  51. پرش به بالا سیدحسن شبّر، تاریخ العراق السیاسی المعاصر، ج۲، ص۱۲۵
  52. پرش به بالا عبدالهادی حائری، تشیع و مشروطیت، ص۱۵۶
  53. پرش به بالا عبدالهادی حائری، تشیع و مشروطیت، ص۱۷۵ - ۱۷۸؛ سید عبدالحجت بلاغی، تاریخ نائین، ص۱۸۸
  54. پرش به بالا حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران، ج۲، ص۳۴۷؛ تاریخ نائین، ص۱۸۸
  55. پرش به بالا مجله کیهان اندیشه، ش۶۱، ص۱۵۰ - ۱۵۲، «دو نامه تاریخی منتشر نشده»، به کوشش محمدرضا انصاری قمی
 

منابع

  • سید جواد ورعی، پژوهشی در اندیشه سیاسی نایینی، دبیرخانه مجلس خبرگان، ۱۳۸۲.
  • آقابزرگ تهرانی، نقباءالبشر، دارالمرتضی، مشهد.
  • سیدمحسن امین، اعیان‌الشیعه، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت، ۱۴۰۶.
  • مجله حوزه، ش۷۶ - ۷۷ و ش ۴۰.
  • «حماسه فتوا»، ویژه‌نامه روزنامه جمهوری اسلامی به مناسبت سده وفات میرزای شیرازی، سال ۱۳۷۰، مصاحبه با آیت‌اللَّه سیدرضی شیرازی.
  • محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانةالادب، ج۴، کتابفروشی خیام، تهران، ۱۳۶۹.
  • ملاعلی خیابانی تبریزی، علما معاصرین، به کوشش عقیقی بخشایشی، دفتر نشر نوید اسلام، قم، ۱۳۸۲.
  • شیخ جعفر الشیخ باقر آل‌محبوبه، ماضی النجف و حاضرها، مطبعة النعمان، نجف، ۱۳۷۷ق.
  • موسوعة النجف الاشرف، ج۱۱، دارالاضواء، بیروت، ۱۴۱۸.
  • دونامه تاریخی منتشر نشده، به کوشش محمدرضا انصاری قمی،کیهان اندیشه، ش ۶۱.
  • حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران، ج۲، امیرکبیر، تهران.
  • جمعی از نویسندگان، انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن، دفتر نشر معارف، ۱۳۸۱ش.
  • فراتی، عبدالوهاب، روحانیت و تجدد با تأکید بر جریان‌های فکری سیاسی حوزه علمیه قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۴۸۹ق.
  • عبدالهادی، تشیع و مشروطیت در ایران، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۶۴ش.
 
 
 

آنچه را که دنبالش بودید را یافتید؟

 
 
 
 
چهارشنبه, 05 اسفند 1394 ساعت 05:39

محمد حسن نجفی

وبسایت: http://fa.wikishia.net/view/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D9%86%D8%AC%D9%81%DB%8C

 

محمد حسن نجفی

 
 
صاحب جواهر.jpg
اطلاعات فردی
نام کامل محمدحسن بن باقر بن عبدالرحیم بن محمد بن عبدالرحیم شریف اصفهانی
لقب صاحب جواهر
تاریخ تولد حدود ۱۲۰۲ق
زادگاه نجف اشرف
تاریخ وفات شعبان ۱۲۶۶ق
محل دفن محله عمارۀ نجف
شهر وفات نجف
اطلاعات علمی
استادان سید محمد جواد عاملی، شیخ جعفر نجفی، شیخ موسی کاشف الغطاء و...
شاگردان سید حسین کوه کمره‌ای، ملا علی کنی، محمد ایروانی، شیخجعفر شوشتری، سید اسدالله اصفهانی، شیخ العراقین طهرانی و ...
اجازه روایت از سید محمدجواد عاملی و شیخ جعفر کاشف الغطاء
تالیفات نجاة العباد‌، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام و...
فعالیت‌های اجتماعی-سیاسی
اجتماعی ساخت گلدسته‌های مسجد کوفه
ساخت بارگاه و صحن مسلم بن عقیل
ایجاد نهر از فرات تا نجف
حفر چاه در کوفه و نجف و وقف بر مردم و...

محمدحسن بن باقر بن عبدالرحیم بن محمد بن عبدالرحیم شریف اصفهانی(۱۲۰۲-۱۲۶۶ق) معروف به صاحب جواهر از فقهای اصولی شیعه در قرن سیزدهم درنجف اشرف. مهمترین اثر او کتاب جواهر الکلام بوده و از این جهت در میان بزرگان شیعه به صاحب جواهر شهرت دارد. وی از شاگردان سید محمد جواد عاملی(صاحب مفتاح الکرامه) و شیخ جعفر کاشف الغطاء بود و درس وی پس از شریف العلماء مازندرانی، از مهم‎ترین دروس حوزه نجف به شمار می‌آمد و عالمان و فضلای بسیاری در آن شرکت می‎کردند. به توصیه او، شیخ انصاری، زعامت و مرجعیت شیعیان را به عهده گرفت.

زندگی‌نامه

ولادت و وفات

سال تولد وی بطور دقیق مشخص نیست، اما بر اساس شواهد و قراینی، زمان ولادتش حدود سال‌های ۱۲۰۲ق در نجف است. درگذشت او در ظهر چهارشنبه اوائلشعبان سال ۱۲۶۶ق در نجف اشرف بوده و آرامگاهش در محله عمارۀ نجف است.[۱]

نسب و خاندان

نیاکان او در اصفهان می‌زیسته‌اند. جد سوم وی، شیخ عبدالرحیم شریف، از اصفهان راهی نجف و در آنجا ساکن می‌شود. پدرش «‌محمدباقر نجفی‌» و مادرش از نوادگان شیخ ابوالحسن فتونی عاملی و از منتسبین به سادات عذاری معروف به آل حجاب بود. خاندان او، همه اهل علم و دانش در نجف بوده‌اند.[۲]

ازدواج و فرزندان

شیخ محمد حسن در اواخر عمرش با دختر سید رضا بحرالعلوم ازدواج کرد.[۳] فرزندان وی هم غالباً راه پدر را پیمودند از جمله شیخ محمد مشهور به شیخ حُمید، شیخ عبدالحسین معروف به علامه، شیخ حسین ادیب و شیخ حسن. [۴]

 

تحصیلات

وی تحصیلات مقدماتی خود را نزد این اساتید آغاز کرد:

  1. شیخ حسن آل محی الدین
  2. شیخ قاسم آل محی الدین
  3. سید حسین شقرایی عاملی

پس از آن، در محضر علمای بزرگ آن دوره نجف تلمذ کرد، تا به درجۀ اجتهاد رسیده و به تألیف کتاب جواهر الکلام مشغول شد. از جمله اساتید وی می‌توان به این معاریف اشاره کرد:[۵]

  1. سید محمد جواد عاملی (صاحب مفتاح الکرامه)
  2. شیخ جعفر نجفی (صاحب کشف الغطاء)
  3. شیخ موسی کاشف الغطاء

شیخ محمدحسن از سید محمدجواد عاملی و شیخ جعفر کاشف الغطاء اجازه روایت دریافت کرد.[۶]

شاگردان

درگذشت شریف العلما، حوزه علمیه کربلا را از رونق انداخت و آوازه تدریس شیخ محمد حسن نجفی موجب شد که غالب شاگردان شریف العلما به حوزه درسی او جذب شوند.[۷] از این زمان دوباره حوزه علمیه نجف اشرف، رونقی مجدد گرفت. سید حسن صدر نقل کرده که حُسن تقریر، زیبایی کلام صاحب جواهر چنان بود که موجب شد بیش از ۴۰۰ نفر از علماء خدمت او تلمذ کنند،[۸] و برخی از شاگردان، بعد از او به مقام مرجعیت رسیدند و بر کرسی افتاء تکیه زدند.[۹] از برجسته‌ترین آنها می‌توان به این اسامی اشاره کرد:[۱۰]

وضعیت زندگی

نقل شده که ظاهر زندگی صاحب جواهر نسبتاً در رفاه بوده است که برای برخی سؤال برانگیز بوده است. از شیخ انصاری سؤال شده که چرا شما زاهدانه و فقیر زندگی می‌کنید اما استاد شما، صاحب جواهر آنگونه بود؟ شیخ در پاسخ گفته است:

«‌استاد ما اراده کرده بودعزت و شرف شریعت را آشکار کند اما من اراده کردم زهد آن را ظاهر کنم.‌»[۱۲]

شیخ محمدرضا مظفر معتقد است آنچه واقعیت زندگی شیخ را نشان می‌دهد، همان آشکار کردن ابهت رجال دین، مقابل حکومت عثمانی بوده که بر عراق نفوذ و سیطره پیدا کرده بودند. زمانی که حکومت عثمانی از دولت ایران شکست خورد، با وساطت شیخ جعفر کاشف الغطاء، توانست کمی از فشار ایران بکاهد. این واقعه، چنان عزت و اقتدار علمای شیعه را در نظر عثمانی نشان داد که حکومت عثمانی تلاش می‌کرد تعاملات فراوانی با بزرگان شیعه داشته باشد.

با تمام این اوصاف، منش شیخ محمدحسن در ارتباط با شیعیان متفاوت بود. گزارش‌های تاریخی از خوش رفتاری و حسن سلوک او با خاصه و عامه حکایت دارد. محمدرضا مظفر در این باره نوشته که همراهی با مردم همچون پدری مهربان، تواضع در برابر شاگردان و شکسته نفسی در مقابل بزرگان از صفات شاخص وی بوده است. نقل شده که همیشه می‌فرمود اگر کتاب کشف اللثام نبود، نمی‌توانستم جواهر را بنویسم یا اینکه که آرزو داشته که به جای جواهر، ثواب قصیدۀ هاییه ازریه در ثواب اعمالش نوشته شود. [۱۳]

خدمات اجتماعی

صاحب جواهر در طول عمر خویش، دست نیازمندان و فقیران را می‌گرفت و به مردم نزدیک بود. به کارهای خیر و عمومی همت می‌گماشت. از خدمات وی میتوان به این موارد اشاره کرد:

  • حفر دو چاه در نجف و کوفه و وقف آن بر استفاده همگان
  • ساخت گلدسته‌های مسجد کوفه
  • ساخت بارگاه و صحن مسلم بن عقیل
  • ایجاد نهری از فرات تا نجف، برای رفع کم آبی نجف؛ نقل شده که در پاسخ کسانی که به هزینۀ گزاف این کار اعتراض داشتند، فرمود: «اگر به اندازه رمل‌هایی که از آن خارج شود طلا هزینه شود، باید این کار انجام شود.» هرچند بعدها این نهر در اثر سهل‌انگاری مردم از بین رفت.[۱۴]

آثار

از شیخ محمدحسن تألیفاتی چند باقی مانده است که عبارتند از:[۱۵]

نوشتار اصلی: جواهر الکلام
 
مجموعه جواهر الکلام

جواهر الکلام مهمترین و تأثیرگذارترین اثر صاحب جواهر است. این کتاب منبعی جامع در فقه استنباطی بوده که نظیر آن تاکنون به تحریر در نیامده است. نقل اقوال فقهاء و استدلال دقیق از نکات عمده قابل توجه در جواهر است.[۱۶] این کتاب در بیان تمام فروعات فقهی همانند بحارالانوار علامه مجلسی است. شیخ محمد حسن در ۲۵ سالگی مشغول به تألیف شد و حدود سی سال از عمر خویش را صرف این اثر نمود و به سبب همین تألیف سترگ، ملقب به شیخ الفقهاء شد.[۱۷] این کتاب سرانجام در سال ۱۲۵۷ق به اتمام رسیده است.[۱۸]

  • نجاة العباد‌
  • رسالة فی الزکاة والخمس
  • نجاة العباد فی یوم المعاد (رساله عملیه و فتواهای فقهی)
  • هدایة الناسکین (رساله‌ای درباره حج)
  • رساله‌ای در ارث
 
نمایی داخلی از مقبره صاحب جواهر

مرجعیت پس از صاحب جواهر

در رجب ۱۲۶۶ق و اوج بیماری صاحب جواهر، بزرگان علمای نجف، به دعوت شیخ محمدحسن در منزلش گرد هم آمدند. صاحب جواهر امر می‌کند تا پیغام دهند ملامرتضی هم بیاید. در این مجلس صاحب جواهر رو به ملامرتضی کرده و وصیت می‌کند:

زمام امور دینی را که به من مربوط می‌شود، بعد از خود به شما می‌سپارم و این امانتی الهی نزد شماست. پس از من شما مرجع تقلید شیعیان خواهید بود...[۱۹]

محمد رضا مظفر درباره این انتقال مرجعیت نوشته است که «وقتی وارد مجلس شد ملامرتضی بود و هنگامی که خارج شد، شیخ مرتضی انصاری» و اذعان داشته که صاحب جواهر، شیخ مرتضی را هرچند در برابر بسیاری از سرشناسان نجف، ناشناخته بود، از جهت اعلمیت و تقوا، به مرجعیت رساند.»[۲۰]

ولايت فقيه

صاحب جواهر هم در ابواب مختلف جواهر الکلام به حسب بحث، مباحثی مربوط به محدوده اختیارات فقیه مطرح کرده است اما در مورد کلیت این ولایت معتقد است:

اگر ولايت عامه فقيه نباشد، بسيارى از كارهاى مربوط به شيعيان معطل مى ماند.[۲۱]

صاحب جواهر کسانی را كه درباره ولايت فقيه ترديد دارند، مورد نكوهش ‍ قرار داده، مى نويسد:

اين افراد طعم فقه را نچشيده و از فرمايش ائمه عليه السلام چيزى نفهميده‌اند.[۲۲]

پانویس

  1. پرش به بالا نجفی، جواهر الکلام، ج۱، ص۲؛ قمی، الفوائد الرضویه، ج۲، ص۷۲۶؛ معلم حبیب آبادی، مکارم الآثار، ج۵، ص۱۸۲۶ و ۱۸۲۸؛ آقابزرگ طهرانی، طبقات، ج۲، ص۳۱۳؛ مدرس تبریزی، ریحانه الادب، ج۳، ص۳۵۸؛ خوانساری سال وفات او را۱۲۶۸ق ذکر کرده که صحیح نیست، خوانساری، روضات الجنات، ج۲، ص۳۰۵.
  2. پرش به بالا رکـ: نجفی، جواهر الکلام، ج۱، مقدمه، ص۷؛ صدر، تکمله امل الآمل، ج۵، ص۳۲۴؛ قمی، الفوائد الرضویه، ج۲، ص۷۲۸؛ آقابزرگ طهرانی، طبقات، ج۲، ص۳۱۰؛ نجفی، جواهر الکلام، ج۱، ص۴؛ اسلامی، صاحب جواهر (فقیه جاودانه)، ص۱۸؛ معلم حبیب آبادی، مکارم الآثار، ج۵، ص۱۸۲۷.
  3. پرش به بالا رکـ: صدر، تکمله امل الآمل، ج۵، ص۳۲۸؛ معلم حبیب آبادی، مکارم الآثار، ج۵، ص۱۸۲۸.
  4. پرش به بالا اسلامی، ص۱۰۷؛ معلم حبیب آبادی، مکارم الآثار، ج۵، صص۱۸۲۸-۱۸۳۲؛ رکـ: صدر، تکمله امل الآمل، ج۵، ص۳۲۷.
  5. پرش به بالا رکـ: صدر، تکمله امل الآمل، ج۵، ص۳۲۵؛ قمی، الفوائد الرضویه، ج۲، ص۷۲۴؛ آقابزرگ، ج۱۰، ص۳۱۰؛ مدرس تبریزی، ریحانه الادب، ج۳، ص۳۵۷؛ نجفی، جواهر الکلام، ج۱، مقدمه، ص۲۲.
  6. پرش به بالا رکـ: صدر، تکمله امل الآمل، ج۵، ص۳۲۵.
  7. پرش به بالا نجفی، جواهر الکلام، ج۱، مقدمه، ص۹.
  8. پرش به بالا رکـ: صدر، تکمله امل الآمل، ج۵، ص۳۲۵.
  9. پرش به بالا آقابزرگ طهرانی، طبقات، ج۲، ص۳۱۲؛ نجفی، جواهر الکلام، ج۱، مقدمه، ص۱۸-۱۹.
  10. پرش به بالا آقابزرگ طهرانی، طبقات، ج۲، ص۳۱۲؛ نجفی، جواهر الکلام، ج۱، مقدمه، ص۱۸-۱۹.
  11. پرش به بالا آقابزرگ، طبقات، ج۱، ص۸۰۵؛ امین، اعیان الشیعه، ج۷، ص۱۶۷.
  12. پرش به بالا امین، اعیان الشیعه، ج۹، ص۱۴۹.
  13. پرش به بالا نجفی، جواهر الکلام، ج۱، مقدمه، ص۲۱-۲۲.
  14. پرش به بالا رکـ: صدر، تکمله امل الآمل، ج۵، ص۳۲۸؛ نجفی، جواهر الکلام، ج۱، ص۱۱و ۲۱.
  15. پرش به بالا نجفی، جواهر الکلام، ج۱، ص۸؛ آقابزرگ، الذریعه، ج۵، ص۲۷۵، ج۱۱، ص۲۱۴، ج۱۲، ص۴۳، ج۲۴، ص۵۹ ؛ معلم حبیب آبادی، مکارم الآثار، ج۵، ص۱۸۲۸؛ قمی، الفوائد الرضویه، ج۲، ص۷۲۶.
  16. پرش به بالا آقابزرگ، الذریعه، ج۵، ص۲۷۵.
  17. پرش به بالا رکـ: نجفی، جواهر الکلام، ج۱، ص۳؛ صدر، تکمله امل الآمل، ج۵، ص۳۲۶؛ نجفی، جواهر الکلام، ج۱، ص۱۶؛ مدرس تبریزی، ریحانه الادب، ج۳، ص۳۷۵.
  18. پرش به بالا رکـ: صدر، تکمله امل الآمل، ج۵، ص۳۲۶؛ قمی، الفوائد الرضویه، ج۲، ص۷۲۵.
  19. پرش به بالا آل محبوبه، ماضی النجف، ج۲، ص۱۳۴.
  20. پرش به بالا نجفی، جواهر الکلام، ج۱، ص۱۹.
  21. پرش به بالا نجفی، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۹۷.
  22. پرش به بالا نجفی، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۹۷.
 

منابع

  • آقابزرگ طهرانی، الذریعه، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۳ق.
  • همو، طبقات اعلام الشیعه الکرام البرره فی القرن الثالث بعد العشره، تعلیقات سید عبدالعزیز طباطبایی، درالمرتضی للنشر، مشهد، ۱۴۰۴ق.
  • آل محبوبه، ج‍ع‍ف‍ر ب‍ن‌ ب‍اق‍ر، ماضی النجف و حاضرها، دارالاض‍واء‏‫، بیروت، ۱۹۸۶م‌.‏‫
  • اسلامی، ابراهیم، صاحب جواهر (فقیه جاودانه)، بی‌جا، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۳ش.
  • امین، سید محسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالمتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۳هـ،
  • حبیب‌آبادی، محمدعلی، مکارم الآثار در احوال رجال دو قرن  ١٣  و  ١۴  هجری، نفایس مخطوطات اصفهان، اصفهان، ١٣۶۴ ش.
  • خوانساری، محمد باقر بن زین العابدین، روضات الجنات في أحوال العلماء و السادات، اسماعیلیان، قم.
  • صدر، حسن، تکمله امل الآمل، تحقیق حسینعلی محفوظ، عدنان دباغ، عبد الکریم دباغ، دار المورخ العربی، بيروت.
  • قمی، عباس، الفواید الرضویه فی احوال علماء المذهب الجعفریه، تحقیق ناصر باقری بیدهندی، بوستان کتاب، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم، ١٣٨۵ ش.
  • مدرس تبریزی، محمد علی، ریحانه الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه او اللقب، کتابفروشی خیام، تهران،  ١٣۶٩ش.
  • نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، تحقیق عباس قوچانی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۶۷ش.
 
 
 

آنچه را که دنبالش بودید را یافتید؟

 
 
 
 
چهارشنبه, 05 اسفند 1394 ساعت 05:36

فتح الله غروی اصفهانی

وبسایت: http://fa.wikishia.net/view/%D9%81%D8%AA%D8%AD_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%BA%D8%B1%D9%88%DB%8C_%D8%A7%D8%B5%D9%81%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C

 

فتح الله غروی اصفهانی

 
 
شیخ الشریعة
شیخ الشریعه1.jpg
اطلاعات فردی
نام کامل فتح الله بن محمد نمازی غروی شیرازی اصفهانی
لقب شریعت مدار، شریعت اصفهانی، شیخ الشریعة
تاریخ تولد ۱۲ ربیع الاول ۱۲۶۶ ق
زادگاه اصفهان
تاریخ وفات ۸ ربیع الثانی ۱۳۳۹ق
محل دفن صحن حرم امیرالمؤمنین علی (ع)
شهر وفات نجف اشرف
اطلاعات علمی
استادان میرزا حبیب الله رشتی
شیخ محمدحسین فقیه کاظمی
ملا حیدر علی اصفهانی، ملاعبدالجواد خراسانی
ملااحمد سبزواری، ملا محمد صادق تنکابنی
شیخ محمدباقر بن محمدتقی اصفهانی نجفی
شاگردان سید علی اظهر کجوی (صاحب مجله اصلاح)، سید عبدالهادی بن میرزا اسماعیل شیرازی
شیخ محمد حسن بن محمد مظفر نجفی
سید علی مدد نجفی، آقا بزرگ طهرانی
اجازه روایت از سید مهدی قزوینی
شیخ محمد طه نجف، سید محمد باقر خوانساری
میرزا محمد هاشم خوانساری، شیخ محمد حسین کاظمی
اجازه روایت به آقابزرگ طهرانی
تالیفات اناره الحالک فی قرائه ملک و مالک
ابانه المختار فی ارث الزوجه من ثمن العقار
رسالة فی احکام العصیر العنبی 
اصاله الصحه، حاشیه فصول
فعالیت‌های اجتماعی-سیاسی
سیاسی رهبری انقلاب مردم عراق
صدور فتوای جهاد علیه استعمارگران

فتح الله بن محمد نمازی غروی شیرازی اصفهانی (متولد۱۲۶۶ق/۱۸۵۰م ؛ متوفی۱۳۳۹ق/۱۹۲۰م)، فقیه اصولی و مجاهد قرن سیزدهم و چهاردهم هجری، ملقب به شریعت مدار یا شیخ الشریعة، رهبر انقلاب استقلال طلبانه عراق و مرجع تقلید شیعیان پس از میرزا محمدتقی شیرازی.

زندگی‎نامه

در ۱۲ ربیع الاول ۱۲۶۶ ق در اصفهان به دنیا آمد. پدرش حاج میرزا محمدجواد از خاندان معروف نمازی شیرازی و ساکن اصفهان بود.[۱]

امین در مورد علت اشتهار ایشان به «نمازی» نوشته که جد ایشان، حاج محمد علی نمازی، معروف به ورع و تقوا بوده و بر اثر مداومت بر نوافل و فرائض، به نمازی مشهور شده است.[۲]

وی در شب یکشنبه ۸ ربیع الثانی ۱۳۳۹ق در نجف اشرف و در سن ۷۳سالگی (بر اثر بیماری که در قیام ضدانگلیسی مردم عراق بر او غالب شد)، از دنیا رفت و در صحن حرم امیرالمؤمنین علی(ع) در یکی از غرفه‌های شرقی به خاک سپرده شد.[۳]

فرزندان شیخ الشریعه عبارتند از:

تحصیلات

شیخ فتح الله تحصیلات خود را در زادگاهش آغاز نموده و پس از آن به مشهدالرضا(ع) و بعدها به نجف اشرف عزیمت کرد.[۷]

وی در حوزه علمیه اصفهان نزد این بزرگان تحصیل کرد:[۸]

شیخ فتح الله سپس به حوزه علمیه مشهدالرضا(ع) رفت. محسن امین در این رابطه گوید: حوزه آن زمان مشهد، مملو از فضلا و طلاب بود که با حضور شیخ الشریعه درآنجا، مباحثات علمی زیادی درگرفت و برتری شیخ بر ایشان آشکار گردید.[۹]

پس از مشهد، در سال۱۲۹۵ یا ۱۲۹۶ ق، شیخ الشریعه به نجف اشرف رفت و در محضر درس میرزا حبیب الله رشتی و شیخ محمدحسین فقیه کاظمی حاضر شد.[۱۰]

تدریس

شیخ الشریعه در همان اصفهان، تدریس خود را آغاز نمود و به تدریس اصول به شیوۀ شیخ مرتضی انصاری پرداخت. نقل شده که حضور وی در مشهد و نجف هم باعث ازدحام و تجمع جویندگان علم در کلاسش شد.[۱۱] وی در زبان علماء به شریعت مدار و شیخ الشریعة معروف شد.[۱۲] از شاگردانش می‌توان به این افراد اشاره کرد:[۱۳]

آثار

برای شیخ الشریعه آثاری چند ذکر شده است:

  • اناره الحالک فی قرائه ملک و مالک[۱۶]
  • ابانه المختار فی ارث الزوجه من ثمن العقار[۱۷] (محسن امین نقل کرده که آخوند خراسانی در حاشیه این کتاب اعتراضاتی را نگاشته بوده که شیخ الشریعه با رساله‌ای به نام «صیانة الابانة» بدان‌ها پاسخ گفته است.[۱۸])
  • رسالة فی احکام العصیر العنبی[۱۹]
  • اصاله الصحه[۲۰]
  • حاشیه فصول[۲۱]
  • قاعدة صدور در حکمت[۲۲]
  • قاعدة ضرر[۲۳]
  • افاضه القدیر فی خل العصیر[۲۴]
  • قاعدة‌ طهارت[۲۵]

مقام علمی و مرجعیت

صاحبان تراجم از جمله محسن امین، حرزالدین و مدرس تبریزی، مراتب فضل و کمال و جامعیت علمی او را ستوده و او را در علوم عقلی و نقلی، یکی از سرآمدان روزگار خویش نام برده‌اند.[۲۶] وی در سال ۱۳۱۳ق به حج مشرف شد و پس از مراجعت، بر مسند افتاء و قضای حوائج مؤمنین نشست. بسیاری از مردم در زمان حیات سید محمد کاظم یزدی و میرزا محمد تقی شیرازی به شیخ الشریعة رجوع کرده و از وی تقلید می‌کردند اما پس از درگذشت این دو عالم، شیخ الشریعه یگانه مرجع جهان تشیع شد.[۲۷]

محمدعلی مدرس تبریزی، او را از علمای طراز اول نامیده و در تجلیل از وی می‌نویسد:

«او جامع معقول و منقول، حاوی فروع و اصول، فقیه اصولی رجالی، حکیم متکلم، ادیب مفسر اخلاقی، بالجمله در جامعیت و اشتراک در اکثر علوم عقلیه و نقلیه، از اغلب معاصرین خود ممتاز بود، بالخصوص در رجال و علوم حدیثیه و قرآنیه، گوی سبقت از دیگران ربود. علاوه بر مراتب علمیه، بسیار لطیف المحاوره بود و قوه حافظة او را از خوارق عادات و عجایب اتفاقات می‌شمارند… مقامات علمیه‌اش نزد علمای مشاهد مقدسه، مسلم و مورد تحسین شایان و تقدیر بی‌پایان بود…».[۲۸]

اجازات

شیخ الشریعه از برخی از اساتید خود اجازه روایت دریافت کرد که به شرح زیر است:

مبارزات سیاسی

ای مسلمانان! شما باید بدانید که بنا به اجماع مسلمانان و لزوم مذهبی، جهاد بر ضد کافران واجب است. اکنون ارتش ایتالیا، طرابلس را اشغال کرده مناطق مردم نشین آن را ار میان برده و مردان و زنان و کودکان را کشتار کرده‌اند. وظیفه جهاد خود را در راه خدا انجام دهید و متحد گردید و از صرف ثروت خود دریغ مدارید. پیش از آنکه خیلی دیر شود خود را برای دفاع آماده کنید.

حائری، تشیع و مشروطیت در ایران، ص۱۶۴.

زندگی شیخ الشریعة اصفهانی همزمان با اتفاقات سیاسی و نظامی مختلفی بود که وی در آن مسائل تاثیرگذار بود. وی علیه استعمارگران ایتالیایی در حمله به لیبی، حمله متجاوزان روس به شمال ایران و کشتار آزادی‌خواهان در ۱۳۲۹ ق/ ۱۹۱۱، حمله متفقین به عثمانی در ۱۳۳۲ ق/ ۱۹۱۴،‌ و نیز تجاوز نیروهای انگلیسی به عراق و اشغال بصره در ۱۳۳۸ ق/ ۱۹۲۰، چندین فتوای جهاد صادر کرد که در آن‌ها مسلمانان سراسر جهان اسلام را به مقاومت در برابر استعمارگران و بیرون راندن آن‌ها از سرزمین‌های اسلامی و نفی و طرد هرگونه حاکمیت سیاسی، نظامی،‌اقتصادی و فرهنگی آنان فراخواند. نقش پررنگ وی در کنار میرزا محمدتقی شیرازی در جنبش استقلال‌طلبانه مردم عراق در تاریخ مشهود است، تا آنجا که پس از وفات میرزای شیرازی و اختیار منصب مرجعیت توسط شیخ الشریعه، عملاً رهبری انقلاب مردم در دست وی قرار گرفت. شیخ الشریعه همچون استادش، هم وظیفه نظارت بر امور و هم رابط میان رؤسای عشایر درگیر در جنگ را بر عهده داشت.[۳۴]

به باور عبدالهادی حائری، جامع‌ترین و منظم‌ترین اعلامیه‌ای که آگاهی زیادی را درباره جنبش به خواننده می‌داد، اعلامیه شریعت اصفهانی بوده است که در آن به اهم اهداف استعمارگران و برنامه‌های ایشان در ایجاد شکاف و اختلاف در میان مسلمانان پرداخته بود.[۳۵][یادداشت ۲]

پانویس

  1. پرش به بالا حرزالدین، معارف الرجال، ج۲، ص۱۵۴؛ امین، اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۹۱؛ کحاله، معجم المؤلفین، ج۸، ص۵۲؛ بامداد او را متولد شیراز ذکر کرده است. بامداد، شرح حال رجال ایران، ج۶، ص۱۷۵
  2. پرش به بالا حرزالدین، معارف الرجال، ج۲، ص۱۵۴؛ امین، اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۹۱؛ کحاله، معجم المؤلفین، ج۸ف ص۵۲.
  3. پرش به بالا حرزالدین، معارف الرجال، ج۲، ص۱۵۶؛ امین، اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۹۲؛ رکـ: کحاله، معجم المؤلفین، ج۸، ص۵۲؛ مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ج۳، ص۲۰۷؛ بامداد، شرح حال رجال ایران، ج۶، ص۱۷۵.
  4. پرش به بالا حرزالدین، معارف الرجال، ج۲، ص۱۵۶.
  5. پرش به بالا حرزالدین، معارف الرجال، ج۲، ص۱۵۶.
  6. پرش به بالا مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ج۳، ص۲۰۷.
  7. پرش به بالا امین، اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۹۲.
  8. پرش به بالا امین، اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۹۲؛ رکـ: مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ج۳، ص۲۰۷.
  9. پرش به بالا امین، اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۹۲.
  10. پرش به بالا حرزالدین، معارف الرجال، ج۲، ص۱۵۴و ۱۵۵؛ امین، اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۹۲؛ رکـ: مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ج۳، ص۲۰۷..
  11. پرش به بالا امین، اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۹۲.
  12. پرش به بالا حرزالدین، معارف الرجال، ج۲، ص۱۵۴؛ امین، اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۹۱؛ کحاله، معجم المؤلفین، ج۸، ص۵۲.
  13. پرش به بالا حرزالدین، معارف الرجال، ج۲، ص۱۵۶.
  14. پرش به بالا حرزالدین، معارف الرجال، ج۲، ص۱۵۶.
  15. پرش به بالا زندگی آیت الله العظمی بروجردی(ره)، محمد واعظ زاده، ص ۲۰۸- ۲۱۳؛اجازة الفقیه الکبیر آیة الله العظمی الشیخ الشریعة الاصفهانی لسماحة آیة العظمی البروجردی قدس سرهما
  16. پرش به بالا حرزالدین، معارف الرجال، ج۲، ص۱۵۶؛ امین، اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۹۲؛ کحاله، معجم المؤلفین، ج۸، ص۵۲؛ مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ج۳، ص۲۰۷.
  17. پرش به بالا حرزالدین، معارف الرجال، ج۲، ص۱۵۶؛ امین، اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۹۲؛ کحاله، معجم المؤلفین، ج۸، ص۵۲؛ مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ج۳، ص۲۰۷.
  18. پرش به بالا امین، اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۹۲.
  19. پرش به بالا امین، اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۹۲؛ کحاله، معجم المؤلفین، ج۸، ص۵۲.
  20. پرش به بالا مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ج۳، ص۲۰۷.
  21. پرش به بالا مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ج۳، ص۲۰۷.
  22. پرش به بالا امین، اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۹۲؛ مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ج۳، ص۲۰۷.
  23. پرش به بالا امین، اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۹۲؛ کحاله، معجم المؤلفین، ج۸، ص۵۳.
  24. پرش به بالا حرزالدین، معارف الرجال، ج۲، ص۱۵۶؛ مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ج۳، ص۲۰۷.
  25. پرش به بالا امین، اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۹۲؛ کحاله، معجم المؤلفین، ج۸، ص۵۳؛ مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ج۳، ص۲۰۷.
  26. پرش به بالا حرزالدین، معارف الرجال، ج۲، ص۱۵۵؛ امین، اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۹۲؛ مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ج۳، ص۲۰۶-۲۰۷.
  27. پرش به بالا امین، اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۹۲؛ رکـ: مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ج۳، ص۲۰۷؛ بامداد، شرح حال رجال ایران، ج۶، ص۱۷۵.
  28. پرش به بالا مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ج۳، ص۲۰۶-۲۰۷.
  29. پرش به بالا حرزالدین، معارف الرجال، ج۲، ص۱۵۵؛ امین، اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۹۲؛ مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ج۳، ص۲۰۷.
  30. پرش به بالا امین، اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۹۲؛ مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ج۳، ص۲۰۷.
  31. پرش به بالا حرزالدین، معارف الرجال، ج۲، ص۱۵۶؛ امین، اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۹۲؛ مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ج۳، ص۲۰۷.
  32. پرش به بالا امین، اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۹۲؛ مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ج۳، ص۲۰۷.
  33. پرش به بالا حرزالدین، معارف الرجال، ج۲، ص۱۵۶؛ امین، اعیان الشیعه، ج۸، ص۳۹۲؛ مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ج۳، ص۲۰۷.
  34. پرش به بالا رهیمی، تاریخ جنبش اسلامی در عراق (۱۹۰۰-۱۹۲۴م)،‌ ۱۴۵، ۱۷۵-۱۷۶، ۱۸۵، ۲۰۴، ۲۰۹-۲۱۰، ۲۱۹؛ همچنین رکـ: نفیسی، نهضت شیعیان در انقلاب اسلامی عراق، جاهای مختلف.
  35. پرش به بالا حائری، تشیع و مشروطیت در ایران، ص۱۶۵.

یادداشت‌ها

  1. پرش به بالا وی از ازکیای زمان خود بود که در سال ۱۳۱۸ق در زمان حیات پدر در نجف درگذشت و کتاب اعلام الاعلام بمولد خیرالانام از آثار او است که تقریرات پدرش را به رشته تحریر درآورده و در تعیین روز ولادت آن حضرا برخلاف مشهور گراییده است. رکـ: مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ج۳، ص۲۰۷.
  2. پرش به بالا
    1. بیگانگان استعمارگر با ملایمت و روش دوستانه، دل های مردم نادان را جلب کردند.
    2. استعمارگران با آوردن ساخته ها و دستاوردهای خود به بازار، مردم مسلمان را در همه امور زندگی، به خود نیازمند ساختند.
    3. آنان به بهانه آموزش و پرورش و خدمات پزشکی، شیوه های خرافات دینی و گمراه کننده خویش را تبلیغ کردند.
    4. استعمارگران، مبلغان مذهبی خود را به میان مسلمانان فرستادند تا آنان را از علمای اسلام دور سازند.
    5. آنها کتاب های ضد دینی خود را در میان مسلماان به رایگان و یا به بهایی ارزان منتشر کردند،.
    6. بیگانگان استعمارگر زر و سیم مسلمانان را گرفته، به جای آن، کاغذ و اشیاء تجملی و مصرفی به آنان دادند.
    7. مسلمانان را به مصرف مواد غیر لازم مانند قند و شکر، چای و بعضاً زیان آور مانند سیگار معتاد کردند.
    8. استعمارگران، اصل «تفرقه بینداز و حکومت کن» را به کار برده، بدان وسیله بسیاری از سرزمین های اسلامی را اشغال کردند.
    9. تنی چند از روحانی نمایان، خود را به لباس روحانیت درآورده و ادعای دانش می کنند،‌در حالی که واقعاً از گروه علمای روحانی به شمار نمی روند. بیگانگان این علما را نیز همردیف علمای واقعی قلمداد کرده و فسادی را که علمای دروغین مرکتب می شوند به حساب بدی مذهب اسلام می گذارند و بدین وسیله مردم را به سرپیچی از اوامر علمای حقیقی اسلام می خوانند.
    10. استعمارگران با به دست آوردن امتیازات و دادن وام ها و انعقاد قراردادهای گوناگون نفوذ خویش را در کشورهای اسلامی می گسترانند.

منابع

  • امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعة، بیروت، دارالتعارف، ۱۴۲۱ ق.
  • بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، کتابفروشی زوار، تهران، ۱۳۶۳ش.
  • حائری، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، امیرکبیر، تهران، ۱۳۶۴ش.
  • حرز الدین، محمد، معارف الرجال في تراجم العلماء و الأدباء، تعلیق محمد حسین حرز الدین، کتابخانه حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی(ره)، قم.
  • رهیمی، عبدالحلیم، تاریخ جنبش اسلامی در عراق (۱۹۰۰-۱۹۲۴م)،‌ ترجمه جعفر دلشاد، چهارباغ، اصفهان، ۱۳۸۰ش.
  • کحاله، عمر رضا، معجم المؤلفین، دار احياء التراث العربي، بیروت.
  • مدرس تبریزی، محمد علی، ریحانة الادب، انتشارات خیام، چاپ سوم، ۱۳۶۹ش.
  • نفیسی، عبدالله فهد، نهضت شیعیان در انقلاب اسلامی عراق، ترجمه کاظم چاپچیان، امیرکبیر، تهران، ۱۳۶۴ش.

پیوند به بیرون

 
 
 

آنچه را که دنبالش بودید را یافتید؟

 
 
 
 
چهارشنبه, 05 اسفند 1394 ساعت 05:35

شیخ مرتضی انصاری

وبسایت: http://fa.wikishia.net/view/%D8%B4%DB%8C%D8%AE_%D9%85%D8%B1%D8%AA%D8%B6%DB%8C_%D8%A7%D9%86%D8%B5%D8%A7%D8%B1%DB%8C

 

شیخ مرتضی انصاری

 
 
 
شیخ مرتضی انصاری

تصویر منسوب به شیخ انصاری
زادروز ۱۸ ذیحجه، عید غدیر، سال ۱۲۱۴هجری قمری - ایران،دزفول
درگذشت در ۱۸ جمادی‌الثانی ۱۲۸۱ق
آرامگاه عراق، شهرنجف ، در جوار حرم امام علی(ع)
محل زندگی عراقنجف و کربلا و ایراناصفهان
استادان شیخ حسین انصاری دزفولی، سید محمد مجاهد، شریف العلماء مازندرانی، ملا احمد نراقی، شیخ موسی کاشف الغطاء، شیخ علی کاشف الغطاء، شیخ محمدحسن نجفی
شاگردان میرزای شیرازی، شیخ جعفر شوشتری، میرزا حبیب‌الله رشتی، سید حسین کوه‌کمری تبریزی و....
نقش‌های برجسته فقیه، اصولی،
لقب شیخ انصاری
آثار کتاب رسائل (فرائد الاصول)، کتاب المکاسب المحرمةو...
خویشاوندان جابر بن عبدالله انصاری


مرتضی بن محمّد امین انصاری دزفولی معروف به شیخ انصاری از علمای بزرگ شیعه در قرن سیزدهم قمری بود که «‌بعد از صاحب جواهر، مرجعیت عامه یافت ».[۱]

شیخ انصاری را «‌خاتم الفقهاء والمجتهدین‌» لقب داده‌اند. وی در دقت و عمق نظر بسیار کم نظیر است. وی با نوآوری‌های بی‌سابقه‌اش، علم اصول و بالتبع فقه را وارد مرحله جدیدی کرد. دو کتاب معروف او رسائل و مکاسب کتاب درسی طلاب است. علمای بعد از او شاگرد و پیرو مکتب اویند و آثار وی، همچون آثار عالمان بزرگی مانند محقق حلی، علامه حلی و شهید اول، همواره مورد توجه بوده است و محققان بسیاری بر آنها شرح یا حاشیه نوشته‌اند.[۲]

زهد و تقوای او ضرب المثل است و داستان‌ها از آن گفته می‌شود. او در سال ۱۲۸۱ق. در نجف درگذشت و همان جا دفن شد.[۳]

نسب، ولادت و درگذشت

مرتضی بن محمدامین در ۱۸ ذی‌الحجه، عید غدیر، سال ۱۲۱۴ هجری قمری در دزفول به دنیا آمد. والدینش به مناسبت روز تولد، او را مرتضی نامیدند. نسب او به جابر بن عبدالله انصاری از صحابه پیامبر(ص) می‌رسد.[۴]

پدر شیخ به نام محمد امین (متوفی ۱۲۴۸ قمری) از علمای پرهیزکار و از زمره مبلغان دین بوده است. مادر شیخ دختر شیخ یعقوب فرزند شیخ احمد بن شیخ شمس الدین انصاری است. وی از زنی پرهیزگار و متعبد بود و نوافل شب را تا هنگام مرگ ترک نکرده و در اواخر عمر که نابینا شده بود، شیخ مقدمات تهجد وی را فراهم می‌کرد و حتی آب وضویش را در موقع احتیاج گرم می‌کرد.[نیازمند منبع]

او قبل از تولد شیخ شبی حضرت امام صادق(ع) را درعالم رؤیا می‌بیند که قرآنی طلاکاری شده به او داد. معبرین خوابش را به فرزندی صالح و بلند مرتبه تعبیر کردند. از او نقل شده که همواره تلاش می‌کرده تا در هنگام شیر دادن به فرزندش با وضو باشد. او به سال ۱۲۷۹ ق. در نجف اشرف از دنیا رفت.[نیازمند منبع]

شیخ انصاری در ۱۸ جمادی الثانی ۱۲۸۱ق در نجف درگذشت و در حرم امام علی(ع) دفن شد.[نیازمند منبع]

تحصیلات

شیح انصاری از دوران کودکی قرآن و معارف اسلامی را فراگرفت. پس از خواندن قرآن و ادبیات عرب به خواندن فقه و اصول نزد پسر عمویش شیخ حسین انصاری‌ پرداخت و در این دو رشته، در جوانی به درجه اجتهاد رسید. نزدیک به بیست سالگی به همراه پدر به عتبات عالیات در عراق مسافرت کرده، مورد توجّه علاّمه مجاهد قرار گرفت و به تقاضای این عالم بزرگ در کربلا ماند.[۵]

شیخ از این پس به مدّت چهار سال در درس علاّمه‏ مجاهد و شریف العلما شرکت جست و استفاده ‏های علمی بسیار برد. سپس شیخ انصاری در اثر حمله والی بغداد به کربلا به ایران مراجعت کرد.[۶] امّا پس از یک سال دوباره به کربلا بازگشت و قریب به دو سال دیگر در محضر شریف العلما شاگردی کرد. سپس به نجف رفته و به مدت یک سال از درس شیخ موسی کاشف الغطا استفاده کرد و بعد از این به ایران مراجعت کرد.

وی این بار به مدّت سه یا چهار سال نزد عالم بزرگ ملا احمد نراقی در کاشان شاگردی کرد. شیخ در همین دوره به اصفهان رفته و با حجت الاسلام شفتی دیدار نمود. شیخ انصاری سرانجام دوباره در سال ۱۲۴۹ وارد نجف شد و نزد شیخعلی کاشف الغطا چند سالی شاگردی کرد و به این ترتیب به مقامات بسیار بلند علمی دست یافت.[۷]

اساتید

شیخ از محضر اساتید متعددی بهره جسته است که نام چند تن از آنان چنین است:

  • پسر عموی وی، شیخ حسین انصاری دزفولی (شاگرد صاحب ریاض، تا سن ۱۷ سالگی.[۸]

شاگردان

 
تمبر چاپ شده به مناسبت بزرگداشت شیخ مرتضی انصاری از سوی اداره پست جمهوری اسلامی ایران.

شاگردان زیادی که شمار آنها را از ۵۰۰ نفر تا ۳۰۰۰ نفر ثبت کرده‌اند، در محضر شیخ انصاری تربیت یافتند. از جمله:

مرجعیت

از سال ۱۲۶۲ مرجعیت عامه به آیت الله شیخ محمدحسن صاحب جواهر منتقل شد. در سال ۱۲۶۶ او در لحظات آخر حیاتش در جمع بزرگان شیعه و حضور شيخ انصاري، خطاب به حاضرين گفت:

«‌هذا مرجعکم من بعدی: این مرجع شما بعد از من است.‌» [۱۴]

شیخ انصاری پس از شیخ علی کاشف الغطا، برادرش شیخ حسن کاشف الغطا و همچنین شیخ محمدحسن صاحب جواهر ریاست و اداره حوزه علمیه نجف را از سال ۱۲۶۶ تا ۱۲۸۱ به مدت ۱۵ سال به عهده داشت و شیعیان جهان از وی تقلید می‌کردند.

نوآوری‌های علمی

بیشتر شهرت شیخ انصاری به دلیل ابتکارات او در اصول فقه و فقه است که با نوشته‌های شیخ و قدرت تحلیل و دقت‌های او وارد مرحله جدیدی شد. برخی از نوآوری‌های فقهی و اصولی او عبارت است از: رد نظریه انسداد باب علم،نظریه مصلحت سلوکیه، نظریه حکومت و ورود و همچنین استحکام بخشیدن و ایجاد تغییر در مباحث مربوط به حجج در اصول فقه.[۱۵][۱۶]

فضائل اخلاقی و تقوای شیخ انصاری

شیخ اعظم افزون بر جهات علمی و به ویژه فقه و اصول، در جهات مختلف دیگر نیز رشد و تعالی یافته بود؛ وی در اخلاق، عرفان و تقوای دینی در مقامی بس بلند قرار داشت و احتیاط و تواضع او زبانزد است.

نپذیرفتن مرجعیت

نقل شده است که حتّی بعد از این که صاحب جواهر او را جانشین خود معرّفی کرد و همه نیز مرجعیت او را پذیرا شدند، خود امتناع ورزید و گفت، سعید العلماء مازندرانی که اکنون در مازندران است از من اعلم است. از این رو نامه ‏ای برای سعید العلما نوشت و این نکته را به او گوشزد کرد که، در درس شریف العلما که می‌‏رفتیم فهم و استفاده‏ شما بیشتر بوده است؛ لذا شما هستید که باید مرجعیت را به دست بگیرید. سعید العلما در پاسخ نوشت، اگر چه در آن زمان فهم من قوی ‏تر بود امّا مدّت‏ها است که من از مباحثات علمی به دور بوده ‏ام و شما به عکس در حال تحقیقات علمی بوده ‏اید؛ لذا شما ترجیح دارید. شیخ تنها با چنین پاسخی است که راضی می‌‏شود مرجعیت را بپذیرد.[۱۷]

احترام به مادر و استخاره مادر شیخ انصاری

هنگامی که شیخ انصاری از عراق به ایران بازگشته بود، پس از اندکی تصمیم می‌گیرد برای استفاده از محضر علمای ایران به شهرهای دیگر سفر کند. اما مادر شیخ که پس از مدتها فرزندش را در کنار خود می‌یافت اجازه مسافرت به او نمی‌دهد. شیخ نیز به احترام مادر مدتی سفر را به تعویق می‌اندازد تا مادرش را راضی نماید. بعد از صحبتهای فراوان مادر شیخ تصمیم به استخاره می‌گیرد. در استخاره به قرآن این آیه نمایان می‌شود:

« وَأَوْحَینَا إِلَی أُمِّ مُوسَی أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیمِّ وَلَا تَخَافِی وَلَا تَحْزَنِی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیکِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ‌»

«‌ما به مادر موسی الهام کردیم که: «‌او را شیر ده؛ و هنگامی که بر او ترسیدی، وی را در دریا (نیل) بیفکن؛ و نترس و غمگین مباش، که ما او را به تو بازمی گردانیم، و او را از رسولان قرار می‌دهیم!‌»

به این ترتیب قلب مادر آرامش می‌یابد و به شیخ اجازه می‌دهد تا مسافرت علمی خود را آغاز نماید.[نیازمند منبع]

زهد شیخ انصاری

علی رغم آنکه شیخ مقام مرجعیت عامه شیعیان آن زمان را داشت و قریب به چهل میلیون شیعه بنا بر آمار آن روزگار مقلد وی بودند و از اطراف جهان وجوهات خود را به محضر او می‌فرستادند، زندگی ساده‌ای داشت و در پائین‌ترین حد قناعت زندگی کند. او این وجوهات را در راه اداره حوزه‌های علمیه و مساعدت فقرا خرج می‌کرد و همیشه سعی می‌کرد که مانند یکی از فقرا زندگی کند؛ بطوری که از ابتدای عمر تا روزی که از دنیا رفت هرگز وضع زندگی‌اش تغییری نکرد و در نهایت زهد و سادگی زندگی می‌کرد. از زهد وی داستان‌های فراوانی روایت شده است.

او از خود مالی به ارث نگذاشت و روزی که از دنیا رفت تمام دارائی او هفده تومان بود و به همین اندازه هم مقروض بود و چون آن مال را برای ادای دین او کنار گذاشتند، بازماندگان او مخارج مجلس ترحیم و اقامه عزا برای او را نداشتند تا این که یک نفر از متموّلین آن زمان مخارج اقامه مجالس ختم را بعهده گرفت.[نیازمند منبع]

آثار

پانویس

  1. پرش به بالا مطهری، مجموعه آثار، ج۱۴، ص۴۳۷.
  2. پرش به بالا مطهری، مجموعه آثار، ج۱۴، ص۴۳۷.
  3. پرش به بالا مطهری، مجموعه آثار، ج۱۴، ص۴۳۷.
  4. پرش به بالا گلشن ابرار، ص۳۳۲.
  5. پرش به بالا گلشن ابرار، ص۳۳۲.
  6. پرش به بالا شیخ مرتضی انصاری، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، صص۸۶ ـ ۸۴.
  7. پرش به بالا اعیان الشیعة، صص۴۵۶ ـ ۴۵۵.
  8. پرش به بالا زندگی و شخصیت شیخ انصاری، ص۱۷۹.
  9. پرش به بالا زندگی و شخصیت شیخ انصاری، ص۱۹۰.
  10. پرش به بالا زندگی و شخصیت شیخ انصاری، ص۱۸۲.
  11. پرش به بالا زندگی و شخصیت شیخ انصاری، ص۱۹۷.
  12. پرش به بالا زندگی و شخصیت شیخ انصاری، ص۱۸۸.
  13. پرش به بالا آقابزرگ، طبقات، ج۱، ص۸۰۵؛ امین، اعیان الشیعه، ج۷، ص۱۶۷.
  14. پرش به بالا فقهای نامدار شیعه، ص۳۴۱ و ۳۴۲.
  15. پرش به بالا نک: علی پور، مهدی، درآمدی بر تاریخ علم اصول، ص۳۶۵به بعد.
  16. پرش به بالا رسائل، ج۳، صص۲۴۵ ـ ۲۳۳؛ صص۳۹۶ ـ ۳۹۴.
  17. پرش به بالا اعیان الشیعة، صص۴۵۶ ـ ۴۵۵.
 

منابع

  • امین، محسن، اعیان الشیعه، دار التعارف، بیروت.
  • انصاری، مرتضی، زندگی و شخصیت شیخ انصاری، کنگره جهانی بزرگداشت دویست مین سالگرد تولد شیخ انصاری.
  • رفیعی پور علوی علویجه، سید عباس، «‌شیخ انصاری »، در گلشن ابرار، چاپ سوم، نشر معروف، ۱۳۸۵ش.
  • «‌شیخ مرتضی انصاری »، کتابخانه طهور.
  • عقیقی بخشایشی، فقهای نامدار شیعه، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی.
  • علی پور، مهدی، درآمدی بر تاریخ علم اصول، مرکز جهانی علوم اسلامی دفتر تدوین متون درسی، قم، ۱۳۸۲ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۴ (خدمات متقابل اسلام و ایران)، تهران، صدرا، ۱۳۷۷ش.

پیوند به بیرون

 
 
 

آنچه را که دنبالش بودید را یافتید؟

 
 
 
 
چهارشنبه, 05 اسفند 1394 ساعت 05:33

سید محمود حسینی شاهرودی

وبسایت: http://fa.wikishia.net/view/%D8%B3%DB%8C%D8%AF_%D9%85%D8%AD%D9%85%D9%88%D8%AF_%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%DB%8C_%D8%B4%D8%A7%D9%87%D8%B1%D9%88%D8%AF%DB%8C

 

سید محمود حسینی شاهرودی

 
 
 
سید محمود حسینی شاهرودی
سید محمود حسینی شاهرودی 01.jpg
شناسنامه
نام کامل سید محمود حسینی شاهرودی
زادروز حوالی ۱۳۰۰ ق
زادگاه شاهرود ایران
تاریخ درگذشت ۱۷ شعبان ۱۳۹۴ ق/۱۴ شهريور ۱۳۵۳ش
محل درگذشت نجف عراق
آرامگاه حرم امیرالمؤمنین
فرزندان سید محمد؛ سید علی
دین اسلام
مذهب شیعه دوازده امامی
استادان محمدکاظم خراسانی؛میرزای نایینی؛آقا ضیاءالدین عراقی؛سید ابوالحسن اصفهانی


سید محمود حسینی شاهرودی(۱۲۶۲-۱۳۵۳ش) از مراجع تقلید شیعه در قرن ۱۴ق. وی از شاگردان برجسته میرزای نائینی و آقا ضیاء عراقی بود و او را ذو الشهادتین می خواندند.

شاهرودی را به ساده زیستی و زهد ستوده اند. او با آنکه امکانات مالی فراوانی در اختیار داشت در منزلی استیجاری زندگی می‌کرد؛ پشتیبان مبارزات انقلاب اسلامی ایرانبود و نسبت به اقدامات عام المنفعه اهتمام جدی داشت. وی مؤسس اولین بعثه در مکه و مدینه و احیاگر سنت پیاده روی به سوی کربلا بود. مدفن او در بالاسر حرمحضرت علی(ع) قرار دارد.

ولادت

آیت الله سید محمود حسینی شاهرودی فرزند سید علی، در سال ۱۳۰۱ق/۱۲۶۲ ش در قلعه آقاعبدالله از توابع شهر بسطام در نزدیکی شاهرود به دنیا آمد.[۱]

تحصیل

شاهرودی خواندن و نوشتن را در زادگاه خود فرا گرفت سپس علم صرف و نحو را در بسطام نزد فاضل بسطامی آموخت و سایر دروس مقدماتی را از اساتید مدرسه بیدآباد شاهرود استفاده کرد.

او دروس سطح و نیز کفایه الاصول را در مشهد فرا گرفت و به تدریس کفایه الا‌صول در حوزه علمیه آن شهر پرداخت. پس از چندی عزم دیار خود کرد ولی اساتیدش که توان او در استنباط احکام دینی را می‌دیدند با تصمیم او مخالفت کرده و حتی یکی از اساتیدش به او گوشزد کرد که مرجع تقلیدت درس خواندن را بر تو واجب و اشتغال به کار دیگر را ممنوع می‌داند. این امر باعث شد تا از تصمیم خود منصرف شده و عازم شهر نجف اشرف شود.

استادان

او به محض ورود به نجف اشرف در ۱۳۲۷ق در درس خارج فقه و اصول آخوند خراسانی حاضر شد و تا زمان درگذشت آخوند، یعنی یک سال و نیم نزد او درس خواند. سپس همراه با آقا سید جمال گلپایگانی و میرزا مهدی اصفهانی در درس میرزای نائینی حاضر و از شاگردان ویژه وی شدند. به گفته فرزندان شاهرودی او مؤسس درس نائینی به شمار می‌رود. [۲]آیت الله شاهرودی همچنين در دو دوره اصول آقا ضیاء الدین عراقی نيز حضور يافت.

اعتماد ميرزاى نایینى به سيد محمود شاهرودی آنچنان بود كه شاگردانش را براى آزمودن اجتهاد نزد او مى‌فرستاد و گواهى وى را گواهى دو عادل به شمار مى‌آورد. به همین جهت آقا ضياءالدين عراقى و آيت الله سيد ابوالحسن اصفهانىنیز او را ذوالشهادتين (یعنی دارای دو شهادت) خواندند و طالبان اجتهاد را براى آزمون نزد وى می‌فرستادند. [۳]

شاگردان

اکثر مراجع تقلید دوره بعد از آیت الله شاهرودی، در جلسه درس وی شرکت داشتند. فرزندش سید محمد حسینی شاهرودی، سید محمد جعفر مروج جزائری، محمد رحمتی سیرجانی و علی آزاد قزوینی از مشهورترین شاگردان او به شمار می‌آیند. [۴]

مرجعيت

آیت‌ الله شاهرودی در دوره میرزای نائینی و سید ابوالحسن اصفهانی در ۳۵ سالگی به اجتهاد رسید ولی از انتشار رساله عملیه امتناع می‌ورزید . پس از فوت میرزای نایینی و سید ابوالحسن اصفهانی، حواشی رساله اصفهانی را به عنوان رساله عملیه منتشر ساخت. مرجعیت او بعد از درگذشت آیت الله بروجردی (۱۳۸۰ق) فراگیرتر شد.[۵]

زهد و پارسایی

 
آیت الله شاهرودی در حال اقامه نماز

مؤلف «معجم رجال الفکر والادب» درباره زهد و دنیاگریزی او می‌گوید:

«او مردی پرهیزگار، صالح، زاهد، متقی، متواضع، خوش سخن و نیکوگفتار بود، زندگی‌اش به دور از تکلف و ریا و هیاهو بود، اهل ساده زیستی و ریاضت بود و در طول عمر دل به دنیا نسپرد».[نیازمند منبع]

حساسیتی که آیت الله شاهرودی در استفاده از سهم امام داشت، وی را از هر گونه پرداختن به رفاه باز می داشت. این حساسیت به اندازه ای بود که از اقامت در منزلی که از سهم امام تهیه شده بود، اجتناب می ورزید و با وجود اینکه از مراجع مسلم تقلید بود، در منزلی استیجاری اقامت می گزید. یکی از شاگردانش در این زمینه می گوید:

معظم له چون قبل از مرجعیت در منزل استیجاری اقامت می کردند، جمعی از علاقه مندان ایشان، پنج هزار دینار کویتی برایش می فرستند تا برای ایشان منزلی تهیه کنند، ایشان می پرسند: «آیا این پول از آن من است؟» جواب می دهند: بلی. در همان جلسه رو به فرزندشان سید علی کرده و می فرمایند: «این پول ها را به دینار عراقی تبدیل کنید و به مصارف حوزه های علمیه نجف، کربلا و سامرا برسانید».[نیازمند منبع]

ابداعات و نوآوری ها

بیمه درمانی طلاب

او قراردادی با چند داروخانه نجف اشرف تنظیم کرد. طلاب نسخه‌ها را به امضای یکی از دو فرزند بزرگ ایشان می‌رساندند و آنگاه نسخه را به داروخانه تحویل داده و دارو را کاملاً مجانی دریافت می‌کردند.

 
آیت الله شاهرودی در حلقه طلاب

تأسیس بعثه حج بیت الله الحرام

آیت الله شاهرودی که به همراه اعضای جلسه استفتائات در سال ۱۳۴۵ ش به حج بیت الله الحرام رفت، سیل جمعیت به سوی محل اقامت وی روان شد و از مسائل و مشکلات شرعی و مسائل مربوط به حج استفتاء کردند. این مسئله سبب شد که این مرجع تقلید به ضرورت حضور جمعی از اهل علم مسلط بر احکام حج پی ببرد، لذا از سال (۱۳۴۶ش) جمعی را به منظور حضور در مراسم حج و زیارت (مکه و مدینه) اعزام کرد و نام «البعثة الدینیة للحج» برای این هیئت اعزامی انتخاب شد و از آن پس سایر علما و مراجع دین به این مسئله می‌پردازند.

تشرف پیاده به کربلا

پیاده روی به کربلا تا زمان محدث نوری (متوفای ۱۳۲۰ ق) بین طلاب و فضلای حوزه نجف رسم بود، ولی پس از آن متروک گردید. در سابق و قبل از اختراع وسیله نقلیه موتوری، کلیه سفرها با تشکیل کاروان انجام می‌شد، کاروان‌ها منزل به منزل حرکت نموده و هر یک از مسافران با امکانات شخصی خود، بعضاً با مرکب و بعضاً پیاده، همگی با کاروان مسیر مورد نظر را طی می‌کردند.

با وارد شدن اولین نوع از اتومبیل ها به منطقه، سفرهای کاروانی تعطیل شده و مسافرتها به گونه جدید شکل گرفت. آنگاه پس از مدتی و با مطرح شدن آیت الله شاهرودی به عنوان یکی از اساتید و مدرسان با نفوذ معنوی و قابل توجه حوزه نجف به علت التزام و اصرار ايشان در پياده رفتن به كربلا ، مجدداً مسئله پیاده رفتن به کربلا به عنوان یک سفر مقدس در بین طلاب نجف رایج شد، ضمن اینکه بعضی از ایرانیان نیز در سفر عتبات احیاناً آنان را همراهی می‌نمودند.

رفته رفته مردم عراق به این مسئله توجه کرده، این گونه سفرهای مقدس رواج یافت. با مطرح شدن حرکت‌های انقلابی در عراق، این مسئله رواج بیشتری یافت تا آنجا که از بصره تا کربلا در فصل زیارتی اربعین أباعبدالله (علیه السلام) کاروان‌های پیاده شکل گرفت.

تأسیس آموزشگاه

از آنجا که آموزشگاه ها و مدارس آن روز نجف از سوی دولت‌های ایران و عراق حمایت می‌شدند بیشتر طلاب از ثبت نام فرزندانشان در آنجا امتناع می‌کردند.آیت الله شاهرودی آموزشگاهی تأسیس کردند که از مرحله ابتدایی تا پایان متوسطه ، در دو برنامه فارسی (ایرانی) وعربی (عراقی) را کاملاً پوشش داده و طی دو شیفت صبح و بعدازظهر فعالیت آموزشی و تربیتی داشت.

این مدرسه بعد از رحلت آیت الله شاهرودی توسط فرزند بزرگ او سيد محمد شاهرودی تا زمان اخراج از عراق به کار خود ادامه داد.

امور عام المنفعه

  • احداث شهرک مسکونی طلاب
  • بنای مسجد و حسینیه در کابل افغانستان
  • مدرسه علوم دینی در فاروج( مدرسه محمودیه) و فومن گلستان و بازسازی مدرسه بخارایی و مدرسه قزوینی در نجف
  • ساخت مسجد و مدرسه در زاهدان
  • بنای مسجد معصومیه در بجنورد، مسجد قائمیه در گنبد کاووس، و مسجدهایی در کلاله، رامیان، تایباد و جاجرم. [۶]

پانویس

  1. پرش به بالا مجله حریم امام، شماره ۱۶۵، ص ۶
  2. پرش به بالا مصاحبه با سید حسین شاهرودی، مجله حریم امام، شماره 165، ص 8
  3. پرش به بالا مصاحبه با سید حسین شاهرودی،مجله حریم امام، ش ۱۶۵، ص ۸
  4. پرش به بالا مصاحبه با سید حسین شاهرودی،مجله حریم امام، شماره ۱۶۵، ص ۹
  5. پرش به بالا مصاحبه با سید حسین شاهرودی، مجله حریم امام،ش ۱۶۵، ص ۹
  6. پرش به بالا مجله حریم امام، ش ۱۶۵، ص ۱۱
 

منابع

منبع اصلی مقاله: سایت آیت الله سید محمد شاهرودی

 
 
 

آنچه را که دنبالش بودید را یافتید؟

 
 
 
 
چهارشنبه, 05 اسفند 1394 ساعت 05:30

محمد کاظم طباطبائی یزدی

وبسایت: http://fa.wikishia.net/view/%D8%B3%DB%8C%D8%AF_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%DA%A9%D8%A7%D8%B8%D9%85_%D8%B7%D8%A8%D8%A7%D8%B7%D8%A8%D8%A7%D8%A6%DB%8C_%DB%8C%D8%B2%D8%AF%DB%8C

 

سید محمد کاظم طباطبائی یزدی

 
 
سید محمد کاظم طباطبائی یزدی
آرامگاه نجف؛ حرم امام علی
استادان سید محمدباقر خوانساری، میرزا محمدحسن شیرازی، شیخ مهدی آل کاشف الغطاء
شاگردان سید حسین قمی، شیخ عبدالکریم حائری یزدی، شیخ محمدحسین کاشف الغطاء، محمد تقی بافقی، آقا ضیاء عراقی، سید محمدحسین بروجردی
نقش‌های برجسته مرجع تقلید
لقب صاحب عروه
آثار العروة الوثقی، حاشیه بر مکاسب شیخ انصاری، حاشیه بر فرائد الاصول و..

سید محمد کاظم طباطبائی یزدی،(۱۲۴۷-۱۳۳۷ق) از فقهای مشهور شیعه و نویسنده کتاب العروة الوثقی.

وی پس از میرزای شیرازی عهده‌دار مرجعیت شد. در جریان مشروطه، جزو مخالفان بود و در این موضوع، میان وی و آخوند خراسانی منازعاتی در گرفت. سید یزدی در مقابل حمله ایتالیا به لیبی، انگلیس به عراق و روسیه به ایران حکم به وجوب دفاع مسلمانان از وطن داد.

زندگی‌نامه

سید محمد کاظم در سال ۱۲۴۷ یا ۱۲۴۸ق به دنیا آمد.[۱] وی از سادات طباطبا است که نسب او از طریق سید کمال الدین حسن -مدفون در زواره- به ابراهیم غمر، نواده امام حسن می‌رسد.[۲]

پدرش سید عبدالعظیم در روستای کسنویه از توابع یزد به کشاورزی مشغول بود. بعدها نام روستا به نام سید کاظم یزدی معروف شد. در سه شنبه ۲۸ رجب ۱۳۳۷/ ۱۲۹۸ش بر اثر بیماری ذات‌الریه درگذشت و در حرم امام علی دفن شد.[۳]

او با دختر حاج ملاحسن و نیز با دختر ملاکاظم تبریزی ازدواج کرد. وی پنج پسر داشت:

  • محمدطباطبایی که در سال ۱۳۳۴ق در نبرد با اشغالگران انگلیسی به شهادت رسید.
  • محمود در زمان حیات پدر فوت کرد.
  • سید احمد،
  • سید علی که بعد از پدر زعامت حوزه و مرجعیت را بر عهده گرفت و در سال ۱۳۷۰ق وفات یافت.
  • سید اسدالله.

حیات علمی

تحصیلات

مقدمات را در مدرسه محسنیه یا دومنار یزد گذراند. سپس به مشهد رفت و دروس سطح و نیز هیئت و نجوم و ریاضی را درس گرفت. بعد به اصفهان رفت و در مدرسه صدر اقامت گزید. در درس شیخ محمدباقر نجفی حاضر شد.میرزای نایینی، سید اسماعیل صدر، شیخ الشریعه اصفهانی و سید مصطفی کاشانی نیز در درس محمدباقر نجفی حاضر می‌شدند. محمدباقر چهارسوقی، معروف به صاحب روضات الجنات، برادرش میرزا محمدهاشم چهارسوقی،ملامحمدجعفر آباده‌ای از دیگر استادان وی در اصفهان بودند.

در سال ۱۲۸۱ با اجازه و معرفی محمدباقر نجفی به سوی عراق حرکت کرد. در نزدیکی کرمانشاه خبر درگذشت شیخ مرتضی انصاری را شنید، و نتوانست از درس وی بهره‌ای ببرد. در نجف در مدرسه صدر نجف ساکن شد.

اساتید

  • در اصفهان:
  • در نجف:

شاگردان

گفته شده است در درس وی دویست تا سیصد تن از علما حاضر می‌شدند.[۴]

مرجعیت

طباطبائی در سال ۱۳۱۲ق بعد از وفات میرزای شیرازی به مرجعیت رسید. بعد از فوت شیخ محمد طه در سال ۱۳۲۳ ق، مرجعیت تامه در کشورهای عربی، ایران، قفقاز و آسیای جنوبی و مرکزی به وی محول شد.

آثار

  1. العروة الوثقی در فقه.
  2. اجتماع الامر و النهی.
  3. الاستصحاب.
  4. التعادل و التراجیح.
  5. رسالة فی منجزات المریض.
  6. حاشیه بر مکاسب شایخ انصاری.
  7. السؤال و الجواب حاوی استفتاءات فقهی که کاشف الغطاء آن را تدوین کرده.
  8. حجیة الظن فی عدد الرکعات و کیفیة صلوة الاحتیاط.
  9. الصحیفة الکاظمیة حاوی مجموعه‌ای از ادعیه و مناجات که خود وی انشاء کرده است.
  10. ملحقات العروة الوثقی.
  11. بستان راز و گلستان نیاز که الهی نامه به فارسی است.
  12. الکلمات الجامعه و الحکم النافعه کلمات قصار با انشای ایشان.
  13. حاشیه بر فرائد الاصول.
  14. رسالة فی ارث الزوجة من الثمن و العقار.
  15. سروده‌ها.

خدمات اجتماعی

 
نمایی از مدرسه سید یزدی در نجف اشرف

مدرسه سید کاظم یزدی در نجف با معماری سنتی در دو طبقه و هشتاد حجره در سال ۱۳۲۷ ساخته شد. همچنین وی زایرسرایی برای زایران ساخت.

سیاست

سید کاظم یزدی با آنکه هم‌پایه آخوند خراسانی بود، اما بر عکس او تمایلی به فعالیت سیاسی نداشت. در سال‌های آخر درگیر سیاست شد و در زمانی که به صورت جدی احساس خطر می‌کرد با بیانیه و تلگراف نظرات خود را بیان می‌نمود که در روند سیاسی ایران تأثیرگذار بود. با فروکش کردن تب و تاب مشروطه، او دوباره از فعالیت سیاسی دست کشید.[۵] با وجود کناره گیری از سیاست، با آغاز جنگ جهانی اول، سید کاظم فتوای دفاع داد و فرزند وی در جبهه علیه انگلیسی‌ها به شهادت رسید.[۶]

حمایت از شرکت اسلامیه

در سال ۱۳۱۶ق برخی از متدینان برای مبارزه با نفوذ اقتصادی بیگانگان، شرکت اسلامیه را در اصفهان تأسیس کردند. سید جمال الدین واعظ اصفهانی برای تقویت این شرکت، رساله‌ای تحت عنوان «لباس التقوی» نوشت و با استفاده از آیات قرآن و روایات، ایرانیان را از مصرف کالاهای خارجی منع نمو و حمایت از شرکت اسلامیه را از وظایف حتمی مسلمانان دانست.

بر این رساله، عالمان برجسته‌ای همچون آخوند خراسانی، حاج میرزا حسین حاج میرزا خلیل، فاضل شربیانی، حاج میرزا حسین نوری، شریعت اصفهانی، سید اسماعیل بن صدرالدین و سید محمدکاظم طباطبائی یزدی تقریظ نوشتند. سید کاظم در تقریظ خود اینگونه نوشته است: «بذل جهد و صرف همت با روی گرداندن مهما امکن از البسه و اقمشه خارجه لازم است.»[۷]

فتوای سید کاظم یزدی علیه استعمار ایتالیا در لیبی
”در این ایامی که کشورهای اروپایی مانند ایتالیا به طرابلس غرب حمله نموده و از طرفی روسها شمال ایران را با قوای خود اشغال کرده‌اند و انگلیسی‌ها نیز نیروهای خود را در جنوب ایران پیاده کرده‌اند و اسلام را در معرض خطر نابودی قرار داده‌اند، بر عموم مسلمانان، از عرب و ایرانی، واجب است که خود را برای عقب راندن کفار از ممالک اسلامی مهیا سازند و از بذل جان و مال در راه بیرون راندن نیروهای ایتالیا از طرابلس غرب و اخراج قوای روس و انگلیس از ایران هیچ فروگذار نکنند؛ زیرا این کار از مهم‌ترین فرایض اسلامی است، تا به یاری خداوند دو مملکت اسلامی از تهاجم صلیبی‌ها محفوظ بماند. سید محمدکاظم طباطبائی …»
علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، بنیاد فرهنگی امام رضا علیه‌السلام، ص ۱۳۱ به نقل از آیت الله سید هبة الدین شهرستانی، مجله العلم، سال دوم، شماره ۶

فتوا علیه استعمار ایتالیا در لیبی

در پی اشغال کشور لیبی توسط قوای ایتالیایی و نیز هجوم قوای روس و انگلیس به ایران، سید کاظم یزدی در سال ۱۳۲۹ق فتوایی صادر کرد.

اعلان جهاد علیه انگلیس

در جنگ‎جهانی اول و پس از اشغال عراق توسط نیروهای انگلیسی، سید محمد کاظم یزدی، میرزا محمد تقی شیرازی و شیخ الشریعه اصفهانی علیه انگلیس اعلان جهاد دادند، شماری از علمای ایران به همراه علمای عراق وارد جنگ شدند و به دفاع از عراق پرداختند. از جمله علمایی که در آن جنگ شرکت نمودند، آقا سید محمد طباطبائی فرزند ارشد سیدکاظم یزدی برادرش سید محمود طباطبایی، سید مصطفی کاشانی و فرزندش سید ابوالقاسم کاشانی سید محمد تقی خوانساری، محمد مهدی خالصی و فرزندش محمد خالصی زاده، سید اسماعیل یزدی، سید محمد سعید حبوبی، سید علی تبریزی، میرزا مهدی خراسانی فرزند آیت الله خراسانی شیخ محمدرضا شیرازی فرزند میرزا محمد تقی شیرازی سید محسن حکیم،محمدحسین کاشف الغطا و بسیاری دیگر از علما و طلاب بودند. سید در وجوب جهاد با کفّار انگلیس، در آن زمان برای نماینده خود در کوفه فتوایی صادر نمود.

فتوای سید کاظم یزدی علیه استعمار انگلیس خطاب به نماینده خود در کوفه
«سید بزرگوار، سیدعلی قزوینی ادام اللّه توفیقک: فتوای ما مبنی بر دفاع در مقابل هجوم کفّار به بلاد مسلمین در همه جا پخش شده است. از آن جا که دشمن نزدیک شده و کار سخت بالا گرفته و مشکلات زیادی پدید آورده است، بر هر کس لازم است که در عقب راندن قوای دشمن و سعی در حفظ ثغور اسلام، با همه امکاناتی که دارد، غفلت نورزد. اگر اهل جنگ نباشد یا عذری داشته باشد، وظیفه دارد که عشایر را با نصیحت و موعظه تشویق به جهاد کند. از این رو، بر شما هم واجب است که آنچه را گفتیم به دیگران برسانید؛ زیرا حفظ اسلام بر هر فردی، به هر صورت که امکان دارد، واجب است. النصر من الله تعالی ان شاء اللّه تعالی سید محمّدکاظم طباطبائی»
متن عربی این فتوا در مجله عربی اضواء چاپ بغداد، سال سوم، ش. ۱۰ آمده است. به نقل از دوانی، پیشین، ص ۲۱۴

مشروطه

در صدر مشروطه از امضای بی‌قید و شرط مجلس شورا خودداری کرد و حمایت از مجلس را منوط به انطباق کامل مصوبات آن با موازین شرع شمرد. وجهه نظر انتقادیش نسبت به مشروطه همسو با آراء شیخ فضل الله نوری بود و وقتی شیخ در حرم حضرت عبدالعظیم متحصن شد، مجدانه به حمایت از او برخاست.

تعامل و تقابل با آخوند

  • تعامل با آخوند علیه مسیو نوز بلژیکی: نخستین ورود جدی این دو مرجع به سیاست، حمایتشان از عزل نوز بود. آخوند و سید کاظم در جمادی الثانی ۱۳۲۳ق در جواب عریضه تعدادی از تجار، ضمن ظالم خواندن نوز، رفتار او با مردم را نادرست شمردند.[۸]
  • حمایت از شرکت اسلامیه اصفهان: شرکت اسلامیه اصفهان در ۱۳۱۶ق با هدف تأمین منسوجات مورد نیاز مردم ایران و مقابله با وابستگی به خارج تاسیس شد. آقانجفی اصفهانی و برادرش آقا نورالله نجفی اصفهانی از مؤسسین این شرکت بودند. علماء در حمایت از این شرکت و ترغیب مردم به محصولات داخلی، بیانیه‌هایی صادر کردند. هشت تن از مراجع تقلید و علمای بزرگ به نام‌های آخوند خراسانی، سیداسماعیل بن سیدصدرالدین عاملی، حاج میرزا حسین نوری، حاج میرزا خلیل، سیدمحمد کاظم یزدی، محمد غروی شربیانی، محمدحسین مامقانی و شیخ الشریعه اصفهانی، پشتیبانی خود را از ایجاد این شرکت اعلام کردند.
  • ورود روسیه و انگلیس به خاک ایران: پس از تقابل سید و آخوند در مشروطه، در جریان اولتیماتوم روسیه به دولت ایران و ورود نیروهای روسی به آذربایحان و در پی آن ورود نیروهای انگلیسی به جنوب ایران، آخوند تصمیم گرفت به همراه مقلدانش برای بیرون راندن بیگانگان وارد ایران شود. در این جریان علمای عتبات برای همراهی آخوند اعلام آمادگی کردند. در ابتدا سید یزدی با آخوند همراه نشد. اما بعدها سید از ادامه مشی سیاسی خویش دست کشید و به صف یکپارچه و همبسته علما پیوست و احکامی در وجوب جهاد علیه کفار اشغال‌گر و جلوگیری از تهاجم صلیبیان انتشار داد.
تقابل

حیات سیاسی سید و آخوند دیر شکل گرفت و تقریباً هر دو در ثلث پایانی زندگی وارد معادلات سیاسی شدند. اوج تعارض این دو مرجع در جریان مشروطه و میان سالهای ۱۳۲۵ تا ۱۳۲۹ بود. این تعارض خواسته یا ناخواسته مورد بهره برداری محمدعلی شاه قرار گرفت. سید کاظم یزدی بسیار کمتر از آخوند فعالیت سیاسی داشت و رفتارهای سیاسی او تنها در صدور تعداد محدودی تلگراف و بیانیه خلاصه میشد. اما به دلیل جایگاهش در مقام یک مرجع برجسته وزنه سنگینی به شمار می‌آمد.

آخوند خراسانی با حمایت‌های عملی و نظری از اساس مشروطیت و پارلمانتاریسم حامی مشروطه بود و تا آخر عمر از آن دست نکشید.[۹]اما سید کاظم با باب شدن مفاهیمی مانند آزادی، پارلمنت، دموکراسی و... به مخالفان مشروطه پیوست.

به دلیل دوری جستن سید کاظم یزدی از عالم سیاست تا قبل از حوادث انقلاب مشروطیت، نمی‌توان بدرستی مواضع وی را در برابر مسائل سیاسی-اجتماعی جامعه آن روز ایران تحلیل کرد. با عدم امضای نظامنامه قانون اساسی، سید علناً نشان داد مخالف رویه مشروطه طلبان است.

سید در پاسخ به تلگرافی از ملامحمد آملی- از هواداران شیخ فضل الله- با اشاره به مشروطه خواهان گفته بود «از تجری مبتدعین و اشاعه کفریات ملحیدن که نتیجه حرمت موهومه است، قرار مسلوب تلگراف مزید تشویش به عون الله متمنیات آنان شدنی نیست. البته دفع کفریات و حفظ عقیده و اجرای قوانین محکمه قرآنیه و شریعت ابدیه محمدیه اهم فرایض ربانیین علماء با ملاحظه جهات موجبات صلاح و صیانت دین و دماء مسلمین منظور اطلاع داده بذل مجهود شود.[۱۰]

وی همچنین در زمانی که شیخ فضل الله و هوادارانش در حرم عبدالعظیم حسنی تحصن کرده بودند تنها عالم بلندپایه‌ای بود که از آنان قاطعانه پشتیبانی کرد. عباراتی که سید در دومین تلگراف خود به ملامحمد آملی به کار گرفته است نشان دهنده نهایت تعارض و تقابل وی با مشروطه طلبان است.

این جانب در این حوادث واقعه و فتن مستحدثه ناچار سکوت را اصلح میدانسته مداخل در این قسم امور را که مستتبع بعض لوازم است بر خود روا نداشتم ولی از تواتر ناملایمات و اصغاء نشر کفر و زندقه و الحاد در سواد اعظم ایران به قدری ملول و متأثر شده که لابد شدم دیگر بر حسب وقت دیگر آنچه تکلیف الهی است ادا نمایم. مورخه بیست و دوم جمادی الاولی بر حسب لزوم تلگرافی رأساً از نجف اشرف به عنوان مخابره نمودم ان شاء الله رسید، صورت آن را لفاً ارسال میدارم امید است از اثر اهتمامات عالیه در مقام دفع کفریات شایعه برآمده منشأ آن که حریت موهومه و بعض روزنامه جات ملعونه و مکاتیب خبیثه است به طور اصلح و انسب جلوگیری بشود که به تدریج سد ابواب طعن را بر رؤسا ملت نموده عقاید عامه مسلیم محفوظ بماند. الاحقر محمد کاظم الطباطبایی به تاریخ ۲۳ شهر جمادی الاول ۱۳۲۵[۱۱]

سید کاظم در این تلگراف‌ها و سایر بیانیه‌های خود به صورت کاملاً روشن و آشکار مشروطیت را با «کفر و زندقه و الحاد» برابر دانسته است و منشأ آن را نیز «حرمت موهومه و بعض روزنامه جات ملعونه و مکاتیب خبیثه» اعلام نموده است.

اما درست در نقطه مقابل، آخوند خراسانی تقریباً در تمامی تلگراف‌های خود مجاهده در راه استقرار سلطنت مشروطه را برابر با جهاد در رکاب معصوم می‌داند.[۱۲]

آخوند پس از واقعه میدان توپخانه و همراهی علنی شیخ فضل الله نوری با مخالفان مشروطه نهایتاً حکم به افساد وی می‌دهد.[۱۳] و در تلگراف بعدی خواستار تبعید شیخ از پایتخت شد.[۱۴]

با به توپ بستن مجلس اول در ۲۳ جمادی الاول ۱۳۲۶ دوران استبداد صغیر و دور تازه‌ای از تعارضات علما آغاز شد. آخوند خراسانی برای اعاده مشروطه تلاش فراوانی از فرستادن تلگراف تا حرمت دادن مالیات و اعلان وجوب جهاد با محمدعلی‌شاه کرد.[۱۵] در همین حال سید یزدی برای جلوگیری از اعاده مشروطه، فتوای حرمتش را صادر کرد. «...لذا به تمام بلاد اعلام می‌داریم که خواهش نمودن این امر حرام است.[۱۶]

عمده‌ترین حامیان سید کاظم، ایل‌های عرب شیعی اطراف نجف و کربلا بودند که «هر روز به شیوه عرب هوسه میکردند و شعرهایی در دشنام به مشروطه میخواندند»[۱۷]

دو دستگی شیعیان نجف حتی در مقاطعی موجب شد که شخص آخوند و سید کاظم که غالباً در عرصه عمومی با احترام از یکدیگر یاد می‎کردند، به طور مستقیم در برابر هم قرار گیرند.[۱۸]

از گزارش‌های روزانه عین السلطنه استنباط میشود که دو تیره شدن علمای نجف بحث داغ مجالس و محافل تهران بوده اس. وی نوشته است «خواستند سید را خارج کنند، به کوفه هم رفت؛ اما اعراب بدوی آقا را مجدداً به نجف آوردند و حاضر جنگ شدند. شب هم در خانه آخوند را آتش زدند. صبح گفتند اعراب کرده‌اند اما اینها منکر شدند که کسان آخوند برای اتهام ما این کار را کردند.[۱۹]همچنین احتمال داده شده که دست دولت عثمانی نیز در این مخالفت خوانی سید کاظم علیه مشروطه در میان بود که از رسیدن مشروطه ایران به خاک عثمانی بیم داشت.[۲۰]

هجمه‌های مشروطه‌طلبان به سید یزدی

به سبب مخالفت سید کاظم با مشروطیت، وی در میان مشروطه‌طلبان چهره‌ای در خور جایگاه خویش نداشت و بعد از مشروطه از او به بدی یاد شده است. ملک‌زاده او را «ریاکاری بی‌نظیر» می‌داند که بیش از هر کس نسبت به مشروطه و مشروطه‌طلبان اظهار تنفر می‌کرد.[۲۱]وی بر این باور است که یزدی از طرف دولت عثمانی حمایت می‌شد و پول زیادی از سوی محمدعلی شاه برای وی ارسال شد.[۲۲] کسروی نیز معتقد بود یزدی در برابر آخوند دشمنی با مشروطه را راهی برای پیش افتادن خود می‌دانست و جز سود خود نمی‌جست و جز در پی دستگاه «آیت اللهی» نمی‌بود و توده و کشور و این گونه چیزها در نزد او ارج نمی‌داشت.[۲۳] آخوند نیز در میان مخالفان مشروطه همین جایگاه را داشت.

کنگره بزرگداشت سید محمد کاظم طباطبایی یزدی

کنگره بين‌المللي صاحب عروه الوثقی با حضور علما و شخصيت‌هايي از ایران، عراق و لبنان روز پنجنبه 24 اسفند ماه 1391 در سالن همايش‌هاي مركز فقهي ائمه اطهار(ع) در قم برگزارشد.[۱]

پانویس

  1. پرش به بالا ریحانة الادب، میرزا محمدعلی مدرس تبریزی، ج ۶، ص ۳۹۱
  2. پرش به بالا اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج ۱۰، ص ۴۳
  3. پرش به بالا اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج ۱۰، ص ۴۸
  4. پرش به بالا مظفر نامدار، اسوه فقاهت و سیاست، مندرج در کتاب تأملاتی سیاسی در تاریخ تفکر اسلامی به اهتمام موسی نجفی، ج ۵، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ص ۲۶
  5. پرش به بالا دولت آبادی، ج۴، ص ۱۳
  6. پرش به بالا بهشتی سرشت، ص ۴۰۳
  7. پرش به بالا عبدالهادی حائری، تشیع و مشروطیت در ایران، تهران، امیرکبیر، ص ۱۳۱ به نقل از سید جمال‌الدین اصفهانی، لباس التقوی، ص ۲-۱۵
  8. پرش به بالا شریف کاشانی، ۱۳۶۲، ج۱، ص۲۵
  9. پرش به بالا کفایی، ۱۳۵۹؛ ۲۷۸ به بعد
  10. پرش به بالا لوایح آقا شیخ فضل الله نوری، ۱۳۶۲، ص ۴۲
  11. پرش به بالا رسائل، اعلامیه ها، مکتوبات... و روزنامه شیخ شهید فضل الله نوری، ۱۳۶۲:ج۱، ص۲۵۵
  12. پرش به بالا ظهیر الدوله، ۱۳۶۷، ص ۴۰۳؛ قوچانی، ۱۳۷۸، ص۴۰؛ سیاستنامه خراسانی، ۱۳۸۵؛ ص ۲۱۰
  13. پرش به بالا روزنامه خورشید، س ۱،ش ۹۰، سوم ذی حجه ۱۳۲۵؛ تفرشی حسینی، ۱۳۵۱؛ ص ۶۳
  14. پرش به بالا سیاست نامه خراسانی، ۱۳۸۵، ص ۱۸۰
  15. پرش به بالا کلانتر باغمیشه (شرف الدوله) ص ۲۲۶؛ شریف کاشانی، ج ۱، ص ۲۲۳؛ ملکزاده، ج۴، ص ۸۳۹؛ حبل المتین کلکته، ص ۱۶،ش ۱۷، ۱۴ شوال ۱۳۲۶، ص ۱
  16. پرش به بالا حبل المتین کلکته، س ۱۶،ش ۲۰، ۵ ذیقعده ۱۳۲۶، ص ۶
  17. پرش به بالا کسروی، ص ۳۹۹
  18. پرش به بالا ناظم الاسلام، ص ۳۱۷
  19. پرش به بالا عین السلطنه، ج ۳، ص ۲۳۲۷
  20. پرش به بالا همانجا؛ ملک زاده، ج ۳، ص ۵۱۲
  21. پرش به بالا ملک زاده، ج۳، ص ۵۱۲
  22. پرش به بالا ملک زاده؛ نیز دولت آبادی، ج۳، ص ۳۲
  23. پرش به بالا کسروی، ص ۳۹۷
 

منابع

  • سید محسن امین، اعیان الشیعه، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت
  • محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانة الادب،
  • مظفر نامدار، اسوه فقاهت و سیاست، منتدرج در کتاب تأملاتی سیاسی در تاریخ تفکر اسلامی به اهتمام موسی نجفی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
  • عبدالهادی حائری، تشیع و مشروطیت در ایران، تهران، امیرکبیر
  • رسائل، اعلامیه ها، مکتوبات... و روزنامه شیخ شهید فضل الله نوری، ۱۳۶۲
  • سیاست نامه خراسانی، ۱۳۸۵
  • محسن بهشتی سرشت، حسین حاتمی؛ تقابل و تعامل آخوند ملا محمد کاظم خراسانی و سید محمد کاظم یزدی در جریان انقلاب مشروطه؛ فصلنامه علمی پژوهشی علوم انسانی دانشگاه الزهرا ۱۳۸۷ شماره ۷۱
 
 
 

آنچه را که دنبالش بودید را یافتید؟

 
 
 
 
چهارشنبه, 05 اسفند 1394 ساعت 05:28

سید محمد مهدی بحرالعلوم

وبسایت: http://fa.wikishia.net/view/%D8%B3%DB%8C%D8%AF_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C_%D8%A8%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D9%84%D8%B9%D9%84%D9%88%D9%85

 

سید محمد مهدی بحرالعلوم

 
 
سید محمد مهدی بحرالعلوم
زادروز عید فطر ۱۱۵۵ ق - کربلا
درگذشت رجب ۱۲۱۲ ق
آرامگاه در حرم امام علی (ع) کنار قبر شیخ طوسی
محل زندگی کربلا، نجف اشرف، مشهد، حجاز
استادان سید مرتضی بحرالعلوم، یوسف بحرانی، وحید بهبهانی
شاگردان شیخ جعفر کاشف الغطاء، سید جواد عاملی،
شیخ ابوعلی حائری، ملااحمد نراقی
نقش‌های برجسته مرجع تقلید، فقیه، اصولی، رجالی، مفسر، عارف
دین اسلام
مذهب شیعه
آثار مشکاة الهدایة، روایت منثور الدرّة النجفیة،
الفوائدالرجالیة.

سید محمدمهدی بحرالعلوم (۱۱۵۵ـ۱۲۱۲ق)، از مراجع تقلید شیعه در قرن دوازدهم و سیزدهم هجری قمری که ریاست عامه شیعیان را بر عهده داشت. او از شاگردان وحید بهبهانی و میرزا محمد مهدی خراسانی است. خراسانی او را به سبب مقام شامخ علمی‌اش بحرالعلوم خواند. این لقب که پیش از آن به کسی اطلاق نشده، بعدها عنوان خاندان وی شد که تا امروز به آن شهرت دارند.

زندگینامه

سید محمّدمهدی بن مرتضی بن محمد بروجردی طباطبایی بحرالعلوم، از مشاهیر علمای امامیه در قرن دوازدهم، متبحّر در فقه، اصول، حدیث، کلام، تفسیر و رجال است که در عید فطر سال ۱۱۵۵ق در کربلا متولد شد.

پدر و اجدادش از دانشمندان سرشناس بودند و با بعضی از خاندان‌های علمی شیعه، از جمله خاندان مجلسی، خویشاوندی سببی یا نسبی داشتند و به دلیل همین پیوند خانوادگی، بحرالعلوم از مجلسی اول به عنوان جد و از مجلسی دومبه عنوان دایی خود یاد می‌کند.[۱]

سید محمدمهدی بحرالعلوم سرانجام در رجب سال ۱۲۱۲ق در سن ۵۷ سالگی، از دنیا رفت و در حرم امام علی(ع) در کنار قبر شیخ طوسی به خاک سپرده شد.

تحصیلات

بحرالعلوم تحصیلات خود را در زادگاهش نزد پدر و شیخ یوسف بحرانی(صاحب حدائق) آغاز کرد و بعد به نجف رفت و نزد شیخ مهدی بن محمد فتونی عاملی و شیخ محمدتقی دورقی و شیخ محمد باقر هزارجریبی به کسب علم پرداخت. سپس به کربلا بازگشت و در درس وحید بهبهانی شرکت کرد.[۲] در ۱۱۸۶ق به مشهد سفرکرد و هفت سال در آنجا اقامت گزید. در این مدت گذشته از شرکت در مجالس علمی و مباحثه با علما، نزد میرزا میرزا محمد مهدی خراسانی به فراگیری فلسفه پرداخت و این حکیم او را به سبب مقام شامخ علمی‌اش بحرالعلوم خواند. این لقب که پیش از آن به کسی اطلاق نشده بود بعدها عنوان خاندان وی شد که تا امروز به آن شهرت دارند.[۳]

تدریس و شاگردان

پس از آنکه وحید بهبهانی به علت کهولت سن درسش را تعطیل کرد، به توصیه استاد به نجف بازگشت و در آنجا حوزه درسی تشکیل داد. سید بحرالعلوم در ۱۱۹۳ق به حج رفت و در مدتی که در حجاز بود، گذشته از اقدامات سودمند دینی، به تدریس فقه مذاهب اربعه پرداخت و افراد بسیاری در حلقه درسی او شرکت کردند.

علامه بحرالعلوم شاگردان بسیاری داشت و به عده‌ای نیز اجازه روایت داد، از جمله:

ریاست عامه

شهامت اخلاقی و روحیه اصلاح طلبی بحرالعلوم سبب شد که در دوران ریاست عامّه، در اجرای تکالیف اجتماعی ـ دینی با بزرگان معاصر خود همکاری کند، از جمله: در مسایل فتوایی مردم را به تقلید از شیخ جعفر نجفی رهنمون شد. برای قضا و رسیدگی به خصومات، شیخ محیی الدین را معرفی کرد. برای اقامه جماعت، شیخ حسین نجف عالم و زاهد و امام جماعت مسجد هندی را منسوب کرد. همچنین شاگردش سید جواد عاملی مؤلف مفتاح الکرامه، را به تدوین کتب، از جمله تقریرات درس خود او، که محور آن کتاب وافی فیض کاشانی بود، تشویق کرد.

خود علامه بحرالعلوم نیز علاوه بر تدریس فقه و حدیث، به امور مردم رسیدگی می‌کرد.[۵]

خصوصیات اخلاقی

بحرالعلوم ضمن اجتناب از هرگونه سخت گیری در امور جاری زندگی، و نیز سخاوت و همت بلند او زبانزد همگان بود، چندان که برخی به گرایشهای عرفانی در وی معتقد شده‌اند. به هرحال تأثیر این گرایش را در دست پروردگان و برخی از علمای پس از او نمی‌توان انکار کرد.

 
مزار علامه سید محمد مهدی بحرالعلوم در نجف اشرف

همه معاصران بحرالعلوم به مقام علم و تقوای او اذعان کرده‌اند. حتی استاد او، وحید بهبهانی، در سال‌های پایانی عمر، چون زوال ملکه اجتهاد را در خود احتمال می‌داد، در مسایل فقهی از او نظرخواهی می‌کرد.[۶]

خبر تشرف وی به حضور امام زمان(عج) به حد تواتر رسیده است و اصل این تشرف را هیچیک از دانشمندان معاصر یا متأخر از او، انکار نکرده‌اند.[نیازمند منبع]

آثار

برخی از آثار سید بحرالعلوم عبارتند از:

پانویس

  1. پرش به بالا قمی، ج۲، ص۶۲
  2. پرش به بالا مدرس تبریزی، ج۱، ص۲۳۴؛ حبیب آبادی، ج۲، ص۴۱۶
  3. پرش به بالا بحرالعلوم، ج۱، مقدمه، ص۴۳؛ امین، ج۱۰، ص۱۵۹
  4. پرش به بالا خوانساری، ج۷، ص۲۰۴؛ امین، ج۱۰، ص۱۵۹ـ۱۶۰
  5. پرش به بالا امین، ج۱۰، ص۱۵۹
  6. پرش به بالا حبیب آبادی، ج۲، ص۴۱۶
  7. پرش به بالا امین، ج۱۰، ص۱۶۰؛ آقابزرگ طهرانی، ج۲۱، ص۸۱؛ حبیب آبادی، ج۲، ص۴۱۹ـ۴۲۱؛ زرکلی، ج۷، ص۱۱۳
 

منابع

  • آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعه، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت، ۱۴۰۳ق
  • امین، محسن، اعیان الشیعة، بیروت، ۱۴۰۳ق
  • بحرالعلوم، محمدمهدی، الفوائد الرجالیة، چاپ محمدصادق بحرالعلوم و حسین بحرالعلوم، تهران، ۱۳۶۳ش
  • حبیب آبادی، محمدعلی، مکارم الا´ثار در احوال رجال دورة قاجار، اصفهان،۱۳۶۲ش
  • خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، چاپ اسداللّه اسماعیلیان، قم، ۱۳۹۲ق
  • زرکلی، الاعلام، بیروت، ۱۹۸۶م
  • قمی، شیخ عباس، کتاب الکنی والالقاب، صیدا، ۱۳۵۸ش
  • مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، تهران، ۱۳۶۹ش

پیوند به بیرون

 
 
 

آنچه را که دنبالش بودید را یافتید؟

 
 
 
 
چهارشنبه, 05 اسفند 1394 ساعت 05:26

سید محمد صدر

وبسایت: http://fa.wikishia.net/view/%D8%B3%DB%8C%D8%AF_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%B5%D8%AF%D8%B1

 

سید محمد صدر

 
 

سید محمد صدر.jpg
 

سیدمحمد بن محمدصادق صدر، از مراجع تقلید شیعه ساکن عراق در قرن چهاردهم شمسی و از مبارزان با حکومت صدام.

ایدئولوژی جریان صدر (التيّار الصدري) که به رهبری مقتدی صدر اداره می‌شود، متاثر از دیدگاه‌های سید محمد صدر است.

خاندان

نوشتار اصلی: خاندان صدر

سید محمد صدر، از خاندان صدر (از خاندان‌های مشهور مذهبی در ایران و عراق و لبنان) است که سلسله‌شان به سید صدرالدین محمد می‌رسد. نسب این خاندان به امام موسی کاظم، امام هفتم شیعیان می‌رسد. از دیگر افراد برجستهٔ این خاندن می‌توان به سید صدرالدین صدر، امام موسی صدر، سید محمدباقر صدر و عبدالحسین شرف الدین عاملی اشاره کرد.

سید محمد صادق صدر، پدر سید محمد، از روحانیون بود. جد مادری او نیز شیخ محمدرضا آل یاسین بود. سید محمدباقر صدر پسرعموی او بود.

سید محمد صدر با دختر عمویش ازدواج کرد که ثمرهٔ آن، دو دختر و چهار پسر بود. همه پسران او روحانی بوده و سه تن از پسرانش داماد سید محمد باقر صدر بوده‌اند. مصطفی و مؤمل، دو تن از پسرانش، در سال ۱۳۷۷ همراه با پدرشان جان باختند. مقتدی صدر، رهبر جیش المهدی در عراق و مرتضی دو پسر دیگر ایشان هستند.[۱]

 

زندگینامه

مادرش باردار نمی‌شد، برای استجابت حاجت به مکه سفر کرد و نذر کرد که اگر دارای پسری شود او را محمد بنامد. سید محمد صدر در ۳ فروردین ۱۳۲۲ خورشیدی (۱۷ ربیع‌الاول ۱۳۶۲ قمری) زاده شد. در شامگاه روز جمعه سوم ذی القعده ۱۴۱۹ق برابر با ۳۰ بهمن ۱۳۷۷ او به همراه دو تن از فرزندانش، ترور شد.[۲]

حکومت بعث عراق وی را بارها دستگیر و زندانی کرد. بار نخست، در سال ۱۳۵۱ خورشیدی دستگیر و زندانی شد. در سال ۱۳۵۳ خورشیدی به همراه ۱۵۰ تن از شاگردان سید محمدباقر صدر و اعضای حزب الدعوة الاسلامیه برای بار دوم زندانی شد که این بار به شدت مورد اذیت و آزار قرار گرفت. بار سوم هم در سال ۱۳۷۰ خورشیدی و بعد از انتفاضه شعبانیه بود که به دلیل فعالیت‌های فرهنگی و سخنرانی‌هایش بر ضد حکومت بعث همراه با ۱۰۶ تن دیگر از انقلابیون دستگیر شد و به زندان رفت.[۳]

تشابه اسمی ایشان (محمد) با پدرش (محمدصادق) باعث شده‌است که گاهی از ایشان به عنوان محمد صادق صدر نام برده شود.[۴]

تحصیلات

محمد صدر، تحصیلات خود را نزد پدربزرگش، شیخ محمد رضا آل یاسین و نیز پدرش آغاز کرد. در ۱۱ سالگی لباس روحانیت به تن کرد. دروس ابتدایی را نزد پدر و سپس سید طالب رفاعی و شیخ حسن طرد عاملی فرا گرفت و بقیه مقدمات را نزد سید محمدتقی حکیم و شیخ محمدتقی ایروانی آموزش دید.[۵]

در ۱۴ سالگی وارد دانشکده فقه شد و علاوه بر علوم اسلامی، زبان انگلیسی، جامعه شناسی، روان شناسی و تاریخ را نیز فرا گرفت. در سال ۱۳۷۹ ق. شروع به فراگیری کلیات فقه کرد، فلسفه الهیه را نزد شیخ محمدرضا مظفر و اصول وفقه مقارن را نزد سید محمدتقی حکیم و فقه را نزد شیخ محمدتقی ایروانی فرا گرفت. سید محمد صدر در این دوره همچنین از شیخ مهدی مظفر در زمینه کلیات فقه، سید عبدالوهاب کربلائی در زمینه زبان انگلیسی، دکتر حاتم کعبی در علم نفس و دکتر فاضل حسین در تاریخ بهره برد. وی در ۱۹ سالگی از دانشکده فارغ التحصیل شد.[۶]

دروس عالی فقه و اصول را از اساتید حوزه علمیه نجف مانند سید محمدباقر صدر و شیخ صدرا بادکوبه‌ای فرا گرفت. مقطع خارج فقه و اصول را نزد آیت الله خویی، امام خمینی، سید محمدباقر صدر و سید محسن حکیم فرا گرفت. او درس‌های اساتید را با قلم خود تقریر می‌کرد و در همان حال تدریس نیز می‌کرد و از ۳۴ سالگی تدریس خارج را آغاز کرد.

اجازه روایت و اجتهاد

مهمترین مشایخی که به سید صدر اجازه روایت دادند عبارتند از:

در سن ۳۴ سالگی در ۱۳۲۹ خورشیدی (۱۳۶۹ قمری) از سید محمد باقر صدر اجازه اجتهاد دریافت کرد.[۷]

 
شهادت سید محمد صدر

فعالیت‌های اجتماعی- سیاسی

سیدمحمد صدر در دوره مرجعیت خود، فعالیت‌های سیاسی اجتماعی زیر را در عراق انجام داد:

  • برپایی نمازجمعه؛ او شبکه‌ای از ائمه جمعه را منصوب کرد.[۸]
  • عزاداری امام حسین و دیگر امامان شیعه را پس از آنکه مدت‌ها از سوی حکومت بعث صدامی ممنوع بود، اقامه و خود در سالروز شهادت امیرالمؤمنین(ع) در منبر مسجد کوفهقصیده خوانی کرد.
  • راه اندازی پیاده روی از نقاط مختلف عراق به سوی کربلا در نیمه شعبان؛ که منجر به حرکت عظیم مردمی و وحشت حکومت عراق گردید.[۹]
  • تشکیل دادگاه اسلامی و پیگیری برای حکومت اسلامی؛ او در برابر دادگاه دولتی، دادگاه اسلامی ایجاد کرد و به جای قانون مصوب دولت بر پایه شرع حکم می‌کرد.
  • چاپ و نشر مجله الهدی که در موضوعات سیاسی، اجتماعی و حوزوی.

روابط با حکومت بعثی

سید محمد صدر، چهار بار در سال‌های ۱۹۷۲، ۱۹۷۴، ۱۹۸۸ و ۱۹۹۹ به خاطر مخالفت با نظام بعثی عراق به زندان افتاد. اما پس از حوادث سال ۱۹۹۱م، حکومت بعث عراق، او را به عنوان مرجع رسمی شیعیان عراق معرفی کرد و اداره حوزهٔ علمیهٔ نجف را به او واگذار کرد. پذیرش مرجعیت توسط وی، موجی از اعتراض‌ها را در پی داشت و او را به دلیل این کار سرزنش می‌کردند و حتی برخی او را به وابستگی با حکومت عراق متهم کردند. عده‌ای دیگر هم حرکت او را تبدیل حرکت مسلحانۀ انتفاضه به حرکت اصلاح‌طلبانه در عراق تعبیر می‌کنند که به تشویق سید محمد حسین فضل الله انجام شد و نظام صدام نیز از آن استقبال کرد.

از نیمه دوم سال ۷۷ رفتار آیت‌الله صدر تغییر کرد و وی به شیوه انتقادی از حکومت بعث روی آورد. انتقادات تندی در خطبه‌های نماز جمعه از حکومت بعثی داشت و در هفته‌های آخر نماز جمعه، کفن‌پوش حضور پیدا می‌کرد و از دعا به جان صدام در نماز جمعه خودداری نمود و تلاش در احیای برخی از مراسم شیعه در نیمه شعبان داشت. برخی مقابله وی با حزب بعث را در شش ماه آخر زندگی او دانسته‌اند.

اندیشه‌ها

هدف او پیگیری حرکتی بود که توسط سید محمدباقر صدر به منظور تشکیل حکومت اسلامی آغاز شده بود. او اعتقاد داشت «اسلام همه را به تأسیس حکومت اسلامی در همه جوامع مسلمان دستور می‌دهد.»

علی‌رغم اینکه حکومت عراق دعا برای سلامتی صدام در قنوت نماز جمعه را الزامی دانسته بود، محمد صدر برای سلامتی صدام دعا نکرد و فتوا داد«دعا برای هیچ بشری غیر از معصوم در نماز جایز نیست».[۱۰]

آثار

 
مجموعه آثار سید محمد صدر

کتاب‌های سید محمد صدر یا تقریر درس‌های اساتید او در علم فقه و اصول است و یا تقریر شاگردان او از درس‌های خودش و یا تألیفات مستقل به قلم او و یا تنظیم و تدوین درس‌های او که توسط محققین «مؤسسه المنتظر لاحیاء آثار آل الصدر» در قم است. آثار او عبارتند از:

  • نظرات اسلامیه فی إعلان حقوق الانسان
  • فلسفه الحج و مصالحه فی الاسلام
  • أشّعه فی عقاید الاسلام
  • القانون الاسلامی وجوده، صعوباته، منهجه
  • فقه الاخلاق در دو جلد
  • فقه الفضاء؛ متضمن احکام نوپیدای مربوط به فضاء
  • فقه الموضوعات الحدیثه؛ رساله‌ای در مسائل نوپیدا
  • منهج الصالحین در پنج جلد
  • مجموعه أشعار الحیاة
  • اللمعه فی حکم صلاه الجمعه؛ تقریر درس استادش سید اسماعیل صدر
  • کتاب البیع؛ تقریر درس‌های امام خمینی در نجف.
  • دو دوره تقریر درس‌های اصول محمدباقر صدر
  • یک دوره تقریر درس اصول آیت الله خوئی.
  • کتاب الطهاره، تقریر درس فقه سید محمدباقر صدر.
  • مبحث ولایة الفقیه
  • الکلمة التامة فی الولایة العامة[۱۱]
  • اضواء علی ثورة الحسین(ع)؛ (پرتوهایی بر انقلاب حسین(ع)) مهدی سرحدی آن را ترجمه کرده است. وی در این گفتار خطبا، واعظان و مداحان را مخاطب قرار داده و دربارۀ نقل و تحلیل وقایع عاشورا توصیه‌هایی به آنان کرده است.

مجموعه آثار

مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی نور، مجموعه آثار سید محمد صدر را در نرم افزار «مجموعه تراث آیت الله العظمی السید الشهید محمد الصدر قدس سره» به سفارش مؤسسه المنتظر لاحیاء تراث آل الصدر گردآورده است. این نرم افزار حاوی متن کامل ۶۲ عنوان در ۹۸ جلد از آثار سید محمد صدر و دیگر منابع مرتبط با آثار ایشان، به زبان عربی و فارسی وانگلیسی در موضوع: تفسیر و علوم قرآن، اخلاق، عقاید، مهدویت، سیره و تاریخ، احکام شرعی، اصول فقه، فقه، حقوق، خانواده، زندگی‌نامه، شعر و فیزیک است. در این نرم افزار امکان دسترسی به صوت دروس، سخنرانی‌های صدر نیز امکان پذیر است.[۱۲]

معرفی مهمترین آثار

  • موسوعه امام مهدی (عج)

مَوسوعَةُ الامام المهدی مجموعه‌ای چهار جلدی در موضوع مهدویت که توسط سید محمد صدر از عالمان شیعه اهل عراق تألیف شده است. مؤلف، این اثر را با عناوین زیر نوشته شده است: جلد اول تاریخ الغیبة الصغری، جلد دوم تاریخ الغیبة الکبری، جلد سوم تاریخ ما بعد الظهور و جلد چهارم الیوم الموعود. وی در هر بخش از کتاب، به موضوعی خاص پرداخته و مجموعه آن را موسوعة الامام المهدی نام گذاشته ولی بر روی جلد کتاب عناوین اختصاصی هر کدام آمده است. گفته می‌شود بخشی از این مجموعه دست نویس است و هنوز منتشر نشده است.[۱۳]

  • منة المنان
نوشتار اصلی: منة المنان

منة المنان: یک دوره تفسیر ۵ جلدی از جزء سی قرآن کریم است. این تفسیر درس‌های صدر در روزهای پنج شنبه و جمعه و سایر ایام تعطیل بوده است. این تفسیر از سوره ناس آغاز شده است. صدر در مقدمه پنجاه صفحه‌ای خود توضیحاتی درباره این تفسیر می‌دهد و تصریح می‌کند که این کتاب برای اهل فکر و فرهنگ، دانشگاهیان و آشنایان به علوم حوزوی نوشته شده و کسانی که در این سطح علمی و فکری نباشند قادر به استفاده از این تفسیر نیستند. ویژگی این تفسیر پاسخ گویی به انتقادات و اشکالات مخالفین قرآن است. سید محمد صدر در پاسخ گویی به انتقادات مخالفین معارف قرآنی شیوه «اُطروحات» یا پاسخ‌های احتمالی یا نقضی را برگزیده است. به این معنا که او در اکثر موارد و در پاسخ اشکالات و انتقادات ضدقرآنی نظر قطعی یا دیدگاه شخصی را بیان نکرده، بلکه جواب‌ها و دیدگاه‌های متعددی را بیان می‌کند و انتخاب را برعهده خواننده می‌گذارد که مطابق مقاصد قرآنی یک جواب را قبول کند.[۱۴]

  • ماوراء الفقه
نوشتار اصلی: ماوراء الفقه

ماوراء الفقه: سید محمد صدر در این مجموعه آن چه که فقیه در امور ماوراءالفقه به آن نیاز دارد، به صورت فشرده در پانزده جلد فراهم آورده است. مطالب این اثر شامل: «التلقیح الصناعی»، «تبدیل الجنس»، «المخدرات» و «الریاضیات والفقه» و نیز درباره قواعد فقهی مانند «سوق‌المسلمین» و «ما یضمن بصحیحه یضمن بفاسده» است.[۱۵]

ویژگی آثار

بیشتر تألیفات و تقریرات سید محمد صدر در موضوع فقه و اصول است. رویکرد او به فقه رویکردی ترکیبی است. از یک سو فقه او فقهی سنّتی و بر مدار سنّت حوزه‌ها و سلف صالح است و از سوی دیگر به عصر خود و به نیازها و پرسش‌های پیدا و پنهان انسان معاصر توجه دارد. او در عرصه‌هایی قدم گذاشته که کمتر سابقه داشته است.

سید محمد صدر در تألیفات فقهی خود، آثاری در فقه استدلالی و کتاب‌هایی در فقه فتوایی دارد. او تعلیقه‌هایی بر کتب فقهاء گذشته دارد و به فلسفه احکام و تبیین آنها اهتمام ورزیده است. دغدغه پاسخ به پرسش‌ها و نیازهای نوپدید و مستحدثه را داشته است. او با تألیف دو جلد کتاب با عنوان «فقه الاخلاق» به پیوند فقه و اخلاق پرداخته و نشان داده است که زندگی براساس فقه و شریعت جدای از اخلاق و معیارهای اخلاقی نیست و بر مسلمان متشرّع لازم است هم باید و نباید فقهی را رعایت کند و هم پایبند زشت و زیبای اخلاقی باشد.

ویژگی‌های اخلاقی

سید محمد صدر، هرگز اجازه نمی‌داد کسی دست ایشان را ببوسد و یا موقع ورود ایشان به احترامشان صلوات بفرستد. در خصوص ویژگی‌های عرفانی-اخلاقی او، توجه وی به تهذیب نفس و سیروسلوک معنوی و تقید وی به نماز شب بیان شده‌است.

پانویس

  1. پرش به بالا عبدالرزاق، الشهید الصدر الثانی، ص۱۳.
  2. پرش به بالا عبدالرزاق، الشهید الصدر الثانی، ص۹۸.
  3. پرش به بالا رؤوف، عادل، مرجعیة المیدان، ص۹۲؛ نک: عبدالرزاق، الشهید الصدر الثانی، ص۳۰.
  4. پرش به بالا مرجع عرب؛ مرجع عجم
  5. پرش به بالا عبدالرزاق، الشهید الصدر الثانی، ص۱۲.
  6. پرش به بالا عبدالرزاق، الشهید الصدر الثانی، ص۱۳.
  7. پرش به بالا عبدالرزاق، الشهید الصدر الثانی، ص۱۳.
  8. پرش به بالا عبدالرزاق، الشهید الصدر الثانی، ص۱۰۱.
  9. پرش به بالا عبدالرزاق، الشهید الصدر الثانی، ص۱۰۲.
  10. پرش به بالا عبدالرزاق، الشهید الصدر الثانی، ص۱۰۴.
  11. پرش به بالا عبدالرزاق، الشهید الصدر الثانی، ص۱۴-۱۷.
  12. پرش به بالا تراث آیت الله العظمی السید الشهید محمد الصدر قدس سره
  13. پرش به بالا عبدالرزاق، الشهید الصدر الثانی، ص۱۵.
  14. پرش به بالا عبدالرزاق، الشهید الصدر الثانی، ص۱۳-۱۴.
  15. پرش به بالا عبدالرزاق، الشهید الصدر الثانی، ص۱۶.
 

منابع

عبدالرزاق، صلاح، الشهید الصدر الثانی مرجع امه، مرکز الهدی للدراسات الحوزویه، نجف، ۲۰۰۸م.

 
 
 

آنچه را که دنبالش بودید را یافتید؟

 
 
 
 
چهارشنبه, 05 اسفند 1394 ساعت 05:24

سید محمد باقر صدر

وبسایت: http://fa.wikishia.net/view/%D8%B3%DB%8C%D8%AF_%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%A8%D8%A7%D9%82%D8%B1_%D8%B5%D8%AF%D8%B1

 

سید محمد باقر صدر

 
 
سید محمد باقر صدر
سید محمد باقر صدر.jpg
اطلاعات فردی
خویشاوندان
سرشناس
امام موسی صدر • سید محمد صدر • بنت الهدی صدر
تاریخ تولد ۱۰ اسفند ۱۳۱۳
زادگاه کاظمین
تاریخ وفات ۱۹ فروردین ۱۳۵۹
محل دفن ورودی شهر نجف
شهر وفات نجف
اطلاعات علمی
استادان سید ابوالقاسم خویی • محمدرضا آل‌یاسین • صدرا بادکوبه‌ای •علامه جعفری
شاگردان سید محمدباقر حکیم • سید محمود هاشمی شاهرودی • سید کاظم حسینی حائری • محمد مهدی آصفی • سیدکمال حیدری
تالیفات فدک فی التاریخ • غایة‌الفکر فی علم‌الاصول • فلسفتنا •اقتصادنا • البنک‌اللاربوی فی الاسلام • دورالائمة فی الحیاة‌الاسلامیة • و...
فعالیت‌های اجتماعی-سیاسی

سید محمد باقر صدر (زادهٔ ۱۳۵۳ق/ ۱۳۱۳ش و درگذشتهٔ ۱۴۰۰ق/۱۳۵۹ش)، فقیه، مفسّر و متفکر شیعه و فعال سیاسی عراقی . او علوم دینی را نزد آیت الله خویی و برخی از علمای بزرگ نجف آموخت، تحصیلاتش را پیش از ۲۰ سالگی به اتمام رساند و در حوزه علمیه نجف به تدریس علوم دینی پرداخت. سید محمد صدر، سید محمد باقر حکیم، سید کاظم حسینی حائری و سید محمود هاشمی شاهرودی برخی از معروف‌ترین شاگردان اویند. وی علاوه بر تدریس، تالیفاتی نیز داشت. کتاب‌هایفلسفتنا، اقتصادنا و دروسٌ فی علم الاصول (مشهور به حلقات) از مهم‌تـرین آثار اوست.

مشارکت در تشکیل حزب الدعوة الاسلامیة، صدور فتوای حرمت عضویت مسلمانان در حزب بعث عراق و برپایی چند راهپیمایی و تظاهرات در شهرهای شیعه‌نشین جنوب عراق و بغداد بخشی از فعالیت‌های سیاسی وی بود. مجموع این اقدامات سبب شد که رژیم بعث عراق او و خواهرش را دستگیر و به شهادترساند.

ولادت و خانواده

سید محمد باقر صدر در ۱۰ اسفند ۱۳۱۳ (برابر ۲۵ ذی‌القعده ۱۳۵۳) در شهر کاظمین به دنیا آمد.[۱] پدرش سید حیدر صدرعاملی و مادرش دختر شیخ عبدالحسین آل‌یاسین [۲] است.

پدربزرگش آیت الله سید اسماعیل صدر از مراجع بزرگ تقلید شیعه در نیمه اول قرن چهارده قمری بود و در ۱۳۳۸ق وفات کرد. تبار او از فرزندان امام کاظم (ع) و از عالمان دینی بوده‌اند که در سرزمین ایران، لبنان و عراق زندگی می‌کردند.

برادر بزرگ و معلم باقر صدر، سید اسماعیل نیز از علما و مجتهدان پر تلاش و جوان نجف بود که سال ۱۳۸۸ق در ۴۸ سالگی درگذشت.

خواهرش (آمنه بنت الهدی صدر) ، شاعر، نویسنده و معلم فقه و اخلاق بود که سرانجام با برادرش اعدام شد.[۳]

صدر در ۱۴ سالگی پدرش را از دست داد و زیر نظر مادر و برادرش سید اسماعیل صدر قرار گرفت.[۴]

 

تحصیلات

 
شهید صدر در پنج سالگی به همراه برادرش سید اسماعیل صدر

وی از ۵ سالگی به مدرسه رفت و تا ۱۱ سالگی دوره ابتدایی را به اتمام رساند. او به تحصیل علوم دینی و پرداختن به رشته کار پدرانش گرایش داشت و بالاخره با راهنمایی دو دایی فقیهش شیخ محمدرضا آل یاسین و شیخ مرتضی آل یاسین به فراگیری دروس حوزوی و علوم دینی پرداخت. کتاب معالم الاصول را نزد برادرش سید اسماعیل فراگرفت و دیگر کتاب‌های دوره سطح حوزه را در مدتی کوتاه به پایان رساند.[۵]

در ۱۳۶۵ که ۱۲ ساله بود به همراه برادرش سید اسماعیل به نجف اشرف رفت تا نزد اساتید مشهور حوزه علمیه آن شهر به تحصیلات عالی بپردازد. دوره عالی فقه و اصول را نزد سید ابوالقاسم خویی و شیخ محمدرضا آل یاسین گذراند.[۶] فلسفه اسلامی (اسفار ملاصدرا) را از صدرا بادکوبه‌ای آموخت و در کنار آن فلسفه غرب و نظرات فلاسفه غیرمسلمان را هم آموخت.[۷] گفته شده وی در دروس علامه جعفری در این زمینه شرکت کرده است.

او در فلسفه، اقتصاد، منطق، اخلاق، تفسیر و تاریخ نیز مطالعه و تحقیقاتی داشت. او را می‌توان بنیانگذار منطق استقرائی در حوزه دانست.[۸]

وی در طول مدت تحصیل (از آغاز تا پایان) روزانه حدود شانزده ساعت به تحصیل و مطالعه و مباحثه و تحقیق می‌پرداخت[۹] و خودش گفته است که من به اندازه چند طلبه درس‎خوان، تلاش می‌کنم. گفته‌اند از هنگام بلوغ شرعی، خود مجتهد شده بود و از مجتهد دیگری تقلید نکرده است.[۱۰]

 
شهید سید محمد باقرصدر در کنار شاگردانش؛ سید محمود هاشمی شاهرودی، سید محمد باقر حکیم و سید عبدالعزیز حکیم

شاگردان

سید محمد باقر از ۲۰ سالگی با تدریس کتاب کفایه الاصول، تدریس را آغاز کرد. از ۲۵ سالگی به تدریس خارج اصول و از ۲۸ سالگی به تدریس دوره خارج فقه بر اساس کتاب العروه الوثقی پرداخت. بعدها فلسفه و تفسیر قرآن نیز تدریس می‌کرد.

شهید صدر در طول نزدیک به ۳۰ سال تدریس و تعلیم، شاگردان بسیاری تربیت کرد که هر یک از آنها بعد از استادشان، راه علمی، فکر، سیاسی و اجتماعی او را ادامه دادند از جمله:

تألیفات

آثار قلمی شهید سید محمد باقر صدر، عالمانه و محققانه و در بیشتر موارد ابتکاری است و مورد استفاده و مراجعه‌ اندیشمندان و اهل علم قرار گرفته است. این آثار عبارتند از:[۱۲]

  • فدک فی التاریخ (فدک در تاریخ)
  • غایه الفکر فی علم الاصول
  • فلسفتُنا
  • اقتصادُنا
  • الاسس المنطقیه للاستقراء
  • المعالم الجدیده للاصول
  • بحوث فی شرح العروه‌الوثقی
  • دروس فی علم الاصول، معروف به(حلقات)
  • الفتاوی الواضحه، رساله علمیه شهید صدر است که در نوع خود سبک خاصی دارد.
  • البنک اللاربوی فی الاسلام (بانک بدون ربا در اسلام)
  • المدرسه الاسلامیه، بحث‌های اجتماعی و اقتصادی است.
  • بحث حول المهدی (ع)
  • بحث حول الولایة
  • الاسلام یقود الحیاه (اسلام راهنمای زندگی)
  • المدرسه القرآنیه، درس‌های تفسیر موضوعی قرآن
  • دور الائمه فی الحیاه الاسلامیه (نقش امامان در اسلام)
  • نظام العبادات فی الاسلام (نظام عبادی از نظر اسلام)
  • حاشیه بر رساله علمیه شیخ مرتضی آل یاسین، تحت عنوان (بلغه الراغبین)، که هنوز هم چاپ نشده است.
  • حاشیه بر مهناج الصالحین آیت الله حکیم
  • حاشیه بر مناسک حج آیت الله خوئی
  • حاشیه بر بخش نماز جمعه از کتاب شرائع‌الاسلام
  • موجز احکام‌الحج، مختصری از احکام حج.

مرجعیت

صدر به دلیل سابقه درخشان در مباحث فقهی، اصولی و فلسفی و دارا بودن حمایت آیة الله خویی و عنایت و توجه زیاد ایشان به وی، کم کم مورد توجه خواص و مردم عادی واقع شد و عده‌ای برای تقلید به گرد وی جمع شدند. پس از شروع فعالیت‌های سیاسی شهید صدر و خصوصا تشکیل حزب الدعوة الاسلامیة رجوع مردم به او بیش از پیش شد. با این حال شهید صدر پس از درگذشت آیة الله حکیم همگان را به استاد خود، آیة الله خویی ارجاع می‌داد ولی با این وجود با رجوع بسیار مردم به او، عده زیادی از عراق و لبنان از شهید صدر تقلید می‌کردند.[۱۳]

فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی

ارتباط با امام موسی صدر

 
شهید صدر و امام موسی صدر

امام موسی صدر در فروردین سال ۱۳۳۳ به نجف رفت. ارتباط علمی وی با شهید صدر از همان بدو ورود آغاز شد. این دو، در فاصله سال‌های ۱۳۳۳ تا ۱۳۳۷ش، تقریبا شب و روز را درنجف اشرف در کنار یکدیگر به سر بردند. آنها هم‌بحث بوند و رفت و آمد خانوادگی‌ داشتند و به علاوه، همفکری‌های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی فراوانی با هم داشتند. طبیعتاً این فضا باعث شد که آن دو، از یکدیگر شناخت عینی و دقیق پیدا کنند و در عین حال دریابند که تا چه اندازه در آینده برای تحقق اهدافشان به همکاری با یکدیگر نیاز دارند.[۱۴]

تشکیل حزب دعوت اسلامی

بعضی از عالمان آن زمان عراق از جمله شهید سید محمد مهدی حکیم، سید طالب رفاعی، شیخ مهدی سماوی، پس از مطالعه اوضاع سیاسی و اجتماعی عراق، به این نتیجه رسیده بودند که باید حزبی را مبتنی بر اندیشه و ایدئولوژی اسلامی تاسیس کنند تا بتوانند مبارزات مسلمانان آن سامان را سرو سامان بدهند و به اهداف خود نائل آیند. پس از مطرح کردن این اندیشه با شهید صدر، حزب الدعوة الاسلامیة (حزب دعوت اسلامی) را در ۱۳۷۷ تأسیس کردند.[۱۵]

آیت الله صدر اساسنامه‌ای را نیز بر اساس اعتقادات دینی برای حزب دعوت تنظیم کرد و این حزب به فعالیت پرداخت. وی پنح سال بعد از تأسیس حزب، بنا به مصالحی خود را از آن کنار کشید. اما به دیگر اعضای حزب توصیه کرد که به کار خود ادامه دهند و او نیز پشتیبان آنان خواهد بود.[۱۶]

جماعة العلماء

در ۱۹۵۸م عبدالکریم قاسم چپ‌گرا به حکومت عراق رسید و میدان را برای کمونیست‌ها باز کرد. در نتیجه آن موجی الحادی و مخالف اسلامی سرزمین عراق را فرا گرفت. حوادث دوران حکومت عبدالکریم قاسم، عالمان شیعه را در آن کشور به حرکت واداشت. آنان ضروری دیدند که برنامه‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فکری مکتب اسلام را هماهنگ با نیازهای حیات بشر معاصر عرضه نمایند. بدین گونه، تشکیل جماعة العلماء فی النجف الاشرف (جامعه روحانیتنجف اشرف) پدید آمد و عالمان بزرگی همچون شیخ مرتضی آل‌یاسین، شیخ محمدرضا آل‌یاسین، شیخ محمدرضا مظفر و شهید سید مهدی حکیم (فرزند آیه الله سید محسن حکیم) از اعضای اصلی آن بودند.

سید محمد باقر صدر در آن زمان گرچه بخاطر جوان بودن نسبت به سایر اعضا، که کمتر از سی سال داشت، عضو جماعه العلماء نبود، ولی با آنان همکاری جدی داشت و حتی نخستین بیانیه جماعة العلماء را نیز او نوشت! انتشار مجله «الاضواء» در ۱۹۶۱م مهم‌ترین فعالیت فرهنگی جماعة العلماء بود که سرمقاله‌های پنج شماره اول آن تحت عنوان «رسالتنا» به دست شهید صدر نگارش یافت و خواهرش بنت‌الهدی نیز در این مجله مقالات خود را به چاپ می‌رساند.[۱۷]

همزمان با این فعالیت‌ها، به پیشنهاد مرحوم سید محسن حکیم ـ مرجع تقلید وقت ـ کتاب فلسفتنا را تالیف کرد.[۱۸] این کتاب در دو بخش تنظیم شده است:

بخش اول: نظریه شناخت (معرفت) از دیدگاه فلاسفه معاصر و در مقایسه با فلسفه اسلامی.

بخش دوم: بینش فلسفی اسلامی درباره جهان و نقد و رد جهان‌بینی مادی و الحادی.

از آن پس به بررسی نظام‌های اقتصادی اسلام و مکاتب شرق و غرب (سوسیالیسم و کاپیتالیسم) پرداخت که حاصل این تحقیق عمیق و بی‌سابقه، کتاب اقتصادنا شد. این کتاب نخستین اثری است که سیستم اقتصادی اسلام را در طرحی علمی و محققانه ارائه کرده و دو بخش است:

بخش نخست: در این بخش مکتب‌های اقتصادی شرق و غرب را بررسی کرده و به محک نقد روشن بینانه و عالمانه زده و مردود و فاقد ارزش دانسته است.

بخش دوم: طرح تفصیلی سیستم اقتصادی اسلامی.

این کتاب در ۱۳۸۱ق به چاپ رسید.[۱۹]

حمایت از انقلاب اسلامی ایران

 
شهید صدر در کنار امام خمینی

سید محمد باقر صدر، نهضت امام خمینی در ایران را روزنه امیدی برای نجات امت اسلامی می‌دانست. بنابراین از آغاز نهضت اسلامی در ۱۳۴۲ ش آن را تحت نظر داشت و از امام خمینی و حرکتش حمایت می‌کرد.

در ۹ جمادی الثانی ۱۳۵۸، امام خمینی از ترکیه به نجف اشرف منتقل شد. شهید صدر به همراه عده‌ای از علمای دیگر، در مراسم استقبال از امام شرکت و شاگردان همفکرانش را نیز به آن دعوت کرد... در تمام چهارده سال اقامت امام در نجف، سید محمد باقر با ایشان ارتباط نزدیکی داشت. جمله «ذوبوا فی الخمینی کما هو ذاب فی الاسلام» (در خمینی ذوب شوید چنانکه او در اسلام ذوب شده است)، نشانه اعتقاد او به امام خمینی است.[۲۰]

از دیگر کارهای آیه الله صدر در جهت حمایت از انقلاب اسلامی ایران، تألیف سلسله کتاب‌های الاسلام یقود الحیاة در شش جلد بود که شامل بحث‌هایی نظیر: قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، منابع قدرت دولت اسلامی اقتصاد جامعه اسلامی و... می‌شود.[۲۱]

تحریم پیوستن به حزب بعث

یکی از برنامه‌های رژیم بعثی عراق، (بعثی کردن نظام آموزش و پرورش) بود. به همه دست اندرکاران امور تعلیم و تربیت از مدارس گرفته تا دانشگاه‌ها تکلیف کردند که به حزب بعث عراق بپیوندند. در این هنگام شهید صدر با صدور فتوایی، پیوستن به حزب و هر گونه همکاری با آن را تحریم کرد. این فتوا، تکلیف مردم را روشن ساخت و مردم از پیوستن به حزب و عضویت در آن پرهیز کردند. یکی از مسوولان حزب در این باره اعتراف کرد:

فتوای سید محمد باقر، همه نقشه‌های ما را نقش بر آب کرده و هیچ کس، جز عده کمی ترسو و بزدل، از پذیرفتن عضویت حزب و همکاری با آن استقبال نکرد.

بدین گونه حزب بعث، دشمن اصلی خود را شناخت.[۲۲]

درس تفسیر قرآن

از کارهای مهم شهید صدر برای بیداری مردم عراق و آماده کردن آنها برای قیام برگزاری تفسیر موضوعی قرآن بود. آن هم بعد از تعطیل کردن درس خارج فقه. در حوزه علمیه نجف کمتر دیده شده بود که یک مرجع تقلید تفسیر قرآن بگوید آن هم به جای درس خارج فقه.[۲۳]

درس تفسیر شهید صدر هر هفته دو روز از تاریخ ۱۷ جمادی الاول تا ۵ رجب ۱۳۹۹ طی چهارده جلسه برگزار شد که بعد از آن حکومت عراق درس تفسیر شهید صدر را به تعطیلی کشاند.[۲۴]

همچنین همه نمایندگان صدر را در تمام شهرهای کشور دستگیر و زندانی کرد. شهید صدر روز ۱۶ رجب ۱۳۹۹ را روز اعتراض و اظهار انزجار از اعمال رژیم اعلام کرد. مردم به اطاعت رهبر خود برخاستند، دست از کارهای خود کشیدند، بازارها را تعطیل کردند و.... همان شب آیت الله صدر دستگیر و روانه بغداد شد.

از او خواستند که دست از پشتیبانی انقلاب اسلامی بردارد و مردم عراق را تحریک نکند. شهید صدر جواب داد:

من یک مسلمانم و در برابر سرنوش همه مسلمان جهان ـ و نه تنها عراق و ایران ـ مسئولم و باید به وظیفه عشرعی خود عمل کنم و وظیفه شرعی منحصر به ایران و عراق نیست. حمایت از انقلاب اسلامی ایران و رهبری آن هم، یک وظیفه شرعی است.[۲۵]

همان روز بنت‌الهدی صدر، به ایراد یک سخنرانی در حرم امام علی (ع) پرداخت و از مردم خواست که به خیابان‌ها بریزند و در مقابل دستگیری آیه الله صدر، به رژیم بعثی اعتراض کنند. همینگونه نیز شد و رژیم برای ایجاد آرامش و جلوگیری از گسترش اعتراض مردم، مجبور شد که شهید صدر را آزاد کند.[۲۶]

شهادت

 
تندیس محمد باقر صدر در دانشگاه دانشگاه روابط بین الملل وزارت خارجه روسیه مسکو

رژیم بعثی، برای قطع رابطه مردم با آیه الله صدر، نیروهای امنیتی را در سر کوچه آیه الله صدر و کوچه‌های اطراف، مستقر کردند. بدین گونه محاصره نه ماه خانه شهید صدر آغاز شد.[۲۷]

در مدت نه ماه محاصره، رژیم با فرستادن ماءموران خود به نزد آیه الله صدر، سعی کرد او را از راهی که در پیش گرفته، منصرف کند، ولی او همچنان از انقلاب اسلامی ایران و امام خمینی حمایت کرد.[۲۸]

در روز شنبه ۱۹ جمادی الاول ۱۴۰۰ (۱۶ فروردین ۱۳۵۹)، رئیس درسازمان امنیتی، شهید صدر را دستگیر و از نجف به بغداد منتقل کرد.

فردای آن روز، حکومت عراق اقدام به دستگیری بنت‌الهدی کرد. برزان ابراهیم، برادر ناتنی صدام حسین و رئیس سازمان امنیت کشور، در زندان از آیت الله صدر خواست که فقط چند کلمه بر ضد امام خمینی و انقلاب اسلامی ایران بنویسد، تا آزاد شود و گرنه کشته خواهد شد! آیه الله صدر این خواسته را رد کرد و گفت:

من آماده شهادتم، هرگز خواسته‌های غیر انسانی و ضد دینی شما را قبول نخواهم کرد و راه من همان است که انتخاب کردم !...[۲۹]

وقتی که از منصرف کردن آیت الله صدر و خواهرش مأیوس شدند، آن دو را در روز سه شنبه ۲۳ جمادی الاول ۱۴۰۰ (۱۹ فروردین ۱۳۵۹) زیر شکنجه به شهادترساندند.[۳۰]

محل دفن شهید صدر

 
مزار شهید صدر

هنگامی که سید محمد باقر صدر در ۱۹۸۰ اعدام شد، پیکرش را در قبرستان وادی السلام به صورت مخفیانه دفن کردند، پس از انتفاضه شعبانیه در ۱۹۹۱م، یکی از دستیاران صدام حسین به او پیشنهاد کرد چنانچه بخواهید از شیعیان انتقام بگیرید قبرهای آنان را نابود کنید! در پی این پیشنهاد، رژیم عراق عملاً اقدام به احداث جاده‌های زیادی در این قبرستان کرد و این خیابان‌ها باعث تغییر نشانه‌های مجموعه زیادی از قبرها از جمله قبر شهید صدر شد و قبر او در وسط یکی از این خیابان‌ها افتاد.

در این اثنا کسانی که از محل دفن پیکر شهید صدر اطلاع داشتند، به تکاپو افتادند که مکان دقیق قبر که در اتوبان قرار گرفته بود، مشخص بماند، به همین منظور مخفیانه در ۱۹۹۴ با اجازه از مراجع و همسر سید صدر عملیات انتقال پیکر وی انجام شد و پس از بیرون آوردن پیکر شهید صدر، آن را برای طواف به حرم امیرالمومنین (ع) منتقل کردند و بعد از آنکه سه بار پیکر شهید صدر را دور حرم شریف طواف دادند، جنازه را به وادی‌السلام برگرداندند و در قطعه‌ای که برای او خریداری کرده بودند به خاک سپردند.

اما بعد از مدتی که برخی افراد از جای دفن شهید صدر اطلاع یافتند، موجب نگرانی مریدان شهید را فراهم کردند و به همین جهت به صورت مخفیانه برای بار دوم پیکر شهید-با گذشت ۱۷ سال پس از شهادت و سالم ماندن جنازه- در ۱۹۹۷ به مکانی دیگر حدود یک یا نیم ‌متر دورتر منتقل شد.

در نهایت در ماه رمضان ۱۴۲۷ قمری جسدش به دروازه ورودی شهر نجف اشرف منتقل شد تا نهادهای علمی و اجتماعی در کنار آن ایجاد شود، در این مورد تمامی قطعه زمین پیرامون قبر، بدون باز کردن قبر به محل جدید انتقال داده شد.[۳۱] تندیس از سید محمدباقر صدر در دانشگاه روابط بین الملل وزارت خارجه روسیه در مسکو نصب شده است.[۳۲]

پانویس

  1. پرش به بالا حسینی حائری، سید کاظم، زندگی و افکار شهید صدر، ص۳۵.
  2. پرش به بالا حسینی حائری، سید کاظم، زندگی و افکار شهید صدر، ص۳۲.
  3. پرش به بالا قلیزاده، مصطفی، شهید صدر بر بلندای اندیشه و جهاد، ص۱۷ـ۱۸.
  4. پرش به بالا کولائی، الهه و دیگران، یادواره شهید آیت‌الله سید محمدباقر صدر، ص۶ و۷.
  5. پرش به بالا قلی‌زاده، مصطفی، شهید صدر بر بلندای اندیشه و جهاد، ص۲۳-۲۴.
  6. پرش به بالا حسینی حائری، سید کاظم، مباحث الاصول، مقدمه، ص۴۲.
  7. پرش به بالا قلی‌زاده، مصطفی، شهید صدر بر بلندای اندیشه و جهاد، ص۲۹.
  8. پرش به بالا حسینی حائری، سید کاظم، زندگی و افکار شهید صدر، ص۶۳.
  9. پرش به بالا حسینی حائری، سید کاظم، مباحث الاصول، مقدمه، ص۴۴.
  10. پرش به بالا حسینی حائری، سید کاظم، مباحث الاصول، مقدمه، ص۵۲.
  11. پرش به بالا برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به: مباحث الاصول، ص۷۹ـ۸۳؛ شهید صدر بر بلندای اندیشه و جهاد، ص۳۳ـ۳۴؛ گفتگو با حجه‌الاسلام سید محمد باقر مهری، چاپ ۱۳۶۱ شمسی، ص۲۰.
  12. پرش به بالا پایگاه اطلاع رسانی حوزه.
  13. پرش به بالا قلیزاده، مصطفی، شهید صدر بر بلندای اندیشه و جهاد، ص۶۱؛ ماهنامه شاهد یاران، مصاحبه با سید محمدحسین فضل الله، شماره ۱۸، ص۱۳-۱۴. [۱]
  14. پرش به بالا ماهنامه شاهد یاران، شماره ۱۸، ص۸۲-۸۴. [۲]
  15. پرش به بالا حسینی حائری، سید کاظم، مباحث الاصول، ص۸۸.
  16. پرش به بالا گفتگویی با سید محمد باقر مهری، ص۳۵؛ شهید صدر بر بلندای اندیشه و جهاد، ص۵۳ـ۵۸.
  17. پرش به بالا حکیم، سید محمد مهدی، التحرک الاسلامی فی العراق، ص۲۱.
  18. پرش به بالا حکیم، سید محمد مهدی، التحرک الاسلامی فی العراق، ص۶۰.
  19. پرش به بالا برای آشنایی بیشتر با متن کتاب، چاپ شانزدهم، بیروت ۱۴۰۳ق یا به ترجمه آن (اقتصاد ما) جلد اول به قلم آقای محمد کاظم موسوی، و جلد دوم به آقای عبدالعلی سپهبدی، مراجعه نمایند.
  20. پرش به بالا قلیزاده، مصطفی، شهید صدر بر بلندای اندیشه و جهاد، ص۳۹.
  21. پرش به بالا قلیزاده، مصطفی، شهید صدر بر بلندای اندیشه و جهاد، ص۸۹ـ۹۴.
  22. پرش به بالا گفتگویی با سید محمد باقر مهری، ص۵۹.
  23. پرش به بالا قلیزاده، مصطفی، شهید صدر بر بلندای اندیشه و جهاد، ص۱۰۲.
  24. پرش به بالا المدرسه القرآنیه، شهید صدر، ص۲۳۹. مجموع آن چهارده جلسه درس تفسیر قرآن در کتاب (المدرسه القرآنیه) تدوین شده است.
  25. پرش به بالا قلیزاده مصطفی، شهید صدر بر بلندای اندیشه و جهاد، ص۲۰.
  26. پرش به بالا قلیزاده مصطفی، شهید صدر بر بلندای اندیشه و جهاد، ص۱۰۹-۱۲۲.
  27. پرش به بالا قلیزاده، ص۱۲۵.
  28. پرش به بالا قلیزاده، ص۱۲۸ـ۱۳۵.
  29. پرش به بالا قلیزاده، ص۱۴۱.
  30. پرش به بالا قلیزاده، ص۱۴۴.
  31. پرش به بالا مزار شهید آیة الله محمد باقر صدر کجاست؟ خبرگزاری فارس،/۱۹/۱/۹۳. [۳]
  32. پرش به بالا خبرگزاری ابنا
 

منابع

  • حسینی حائری، سید کاظم؛ زندگی و افکار شهید صدر، ترجمه حسن طارمی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۵ش، چاپ اول.
  • حسینی حائری، سید کاظم، مباحث الاصول، قم، ۱۴۰۷ق.
  • حکیم، سید محمد مهدی، التحرک الاسلامی فی العراق.
  • صدر، سید محمد باقر، المدرسة القرآنیه، پژوهشگاه علمی تخصصی شهید صدر (ره)، ۱۳۹۰.
  • قلیزاده، مصطفی، شهید صدر بر بلندای اندیشه و جهاد، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۲ش.
  • کولائی، الهه؛ و دیگران، یادواره شهید آیت الله سید محمدباقر صدر، بی‌جا، کانون انتشارات ناصر، ۱۳۶۰ش.
  • گفتگوی با حجت الاسلام سید محمد باقر مهری، چاپ ۱۳۶۱.
  • ماهنامه شاهد یاران، شماره ۱۸، اردیبهشت ۱۳۸۶ش.
  • پایگاه اطلاع رسانی حوزه.

پیوند به بیرون

ّّّّّّّّّ

 
 
 

آنچه را که دنبالش بودید را یافتید؟

 
 
 
 
چهارشنبه, 05 اسفند 1394 ساعت 05:20

سید محسن طباطبائی حکیم

وبسایت: http://fa.wikishia.net/view/%D8%B3%DB%8C%D8%AF_%D9%85%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D8%B7%D8%A8%D8%A7%D8%B7%D8%A8%D8%A7%D8%A6%DB%8C_%D8%AD%DA%A9%DB%8C%D9%85

 

سید محسن طباطبائی حکیم

 
 
آیت الله سید محسن حکیم
حکیم.jpg
شناسنامه
زادروز عید فطر ۱۳۰۶ق/۱۲۸۶ش
زادگاه نجف
تاریخ درگذشت ۲۷ ربیع الاول ۱۳۹۰ق/ ۱۳۴۹ش
آرامگاه نجف،مسجد هندی
اطلاعات علمی و مذهبی
استادان محمدکاظم خراسانی، آقا ضیاء عراقی
میرزا محمدحسین نائینی، سید ابوتراب خوانساری
شاگردان حسین وحید خراسانی، سید محمد باقر صدر
محمد تقی جعفری، سید مصطفی خمینی
کتاب‌ها مستمسک العروة الوثقی، حقائق‌الاصول
نهج‌الفقاهة،منهاج‌الصالحین

سید محسن طباطبائی حکیم (۱۳۰۶ق/۱۲۸۶ش ـ ۱۳۹۰ق/۱۳۴۹ش)، مرجع تقلید شیعیان در قرن ۱۴ قمری، اهل عراق و ساکن نجف. او بعد از درگذشت آيت الله بروجردی، یکی از مهمترین مراجع تقلید شیعه به شمار می‌آمد. او در راستای مقابله با کمونیسم در عراق، عضویت در حزب کمونیست را تحریم و در راستای گسترش فعالیت‌های دینی،جماعت العلماء را در نجف پایه‌گذاری کرد. حکیم در جوانی و در جریان جنگ جهانی اول، در دفاع از عثمانی، فرماندهی بخشی از عراقیان را بر عهده داشت. از اقدامات مهم او تأسیس کتابخانه‌های متعدد در نقاط مختلف دنیاست. کتاب مستمسک العروة الوثقی مهمترین اثر فقهی اوست که در حوزه‌های علمیه مورد توجه مجتهدان است.

تعدادی از فرزندان سید محسن حکیم، توسط رژیم بعث عراق زندانی و کشته شدند. سید محمد باقر حکیم مشهورترین فرزند اوست که در سال ۱۳۸۲ش در حادثه‌ای تروریستی در نجف به شهادت رسید.

زندگینامه و تحصیلات

سید محسن حکیم در عید فطر ۱۳۰۶ق (۱۰ خرداد ۱۲۸۶ش) در نجف در خاندانی که در عراق شهرت فراوان داشت، به دنیا آمد. پدرش، مهدی ‌بن صالح طباطبائی نجفی، مشهور به سید مهدی حکیم،[۱] عالم دینی بود. سید محسن در شش سالگی پدرش را از دست داد و برادر بزرگش، سید محمود، سرپرستی او را بر عهده گرفت.[۲][۳]

آیت الله حکیم.jpg
 

حکیم از هفت سالگی قرائت قرآن و خواندن و نوشتن، و از نُه سالگی تحصیل علوم دینی را آغاز کرد. درس‌های مقدماتی، مانند ادبیات عرب و منطق و برخی متوناصول فقه (مانند قوانین و معالم) و برخی متون فقهی (مانند شرایع و لمعه) را نزد برادرش، سید محمود، و دروس مقاطع بالاتر را نزد بزرگانی چون صادق جواهری وصادق بهبهانی خواند.

اساتید

حکیم در ۱۳۲۷ق، فراگیری دروس عالی حوزه (دوره خارج) را آغاز کرد و نزد آخوند ملامحمدکاظم خراسانی، آقاضیاء عراقی، شیخ علی جواهری، میرزا محمدحسین نائینی و سید ابوتراب خوانساری، فقه و اصول و رجال را فراگرفت و به درجه اجتهاد رسید. در اخلاق، از سیدمحمدسعید حبّوبی، باقر قاموسی، سید علی قاضی و شیخ علی قمی بهره برد.[۴]

شاگردان

حکیم از ۱۳۳۳ق، تدریس دوره سطح حوزه و از ۱۳۳۷ق، تدریس دوره خارج فقه و اصول را آغاز کرد و در بیش از نیم قرن تدریس، شاگردان فراوانی تربیت کرد. شماری از شاگردان او عبارتند از:[۵]

آثار علمی

سید محسن حکیم بیش از چهل اثر از خود به جای گذاشته که برخی از آنها تألیف و برخی شرح یا حاشیه‌اند.[۶]

دوران مرجعیت

 
سید ابوالقاسم خویی، سید محسن طباطبایی حکیم، سید محمود شاهرودی و سیدعلی تبریزی.

پس از درگذشت میرزا محمدحسین نائینی (۱۳۱۵ش)، برخی مقلدان او به سید محسن حکیم رجوع کردند و پس از درگذشت سید ابوالحسن اصفهانی (۱۳۲۵ش)، مرجعیت او تثبیت شد و پس از درگذشتِ آیت الله بروجردی (۱۳۴۰ش)، سید محسن حکیم مرجع علی الاطلاق شد.[۷]

اقدامات فرهنگی - اجتماعی

شماری از اقدامات حکیم عبارتند از:[۸]

  • احداث یا بازسازی و مرمت ده‌ها مسجد، حسینیه و بنای فرهنگی.
  • تأسیس کتابخانه‌ای عمومی در نجف به نام مکتبة آیة اللّه الحکیم العامة و به‌تدریج، ایجاد شعبه‌هایی از آن در برخی شهرهای عراق و نیز در کشورهایی چوناندونزی، ایران، بحرین، پاکستان، سوریه، لبنان، مصر و هند.
  • پشتیبانی مادی و معنوی از نشریاتی مانند الاضواء، رسالة الاسلام، النجف، الایمان، الثقافة الاسلامیة و سلسله کتاب‌ها و جزوه‌هایی با عنوان «مِنْ هُدَی النجف».
  • حمایت از نویسندگان، خطیبان، ادیبان و شاعرانی که فرهنگ اسلامی را گسترش می‌دادند و با اندیشه‌های الحادی و کمونیستی یا انحرافی مقابله می‌کردند.
  • فرستادن هیئتی به هند برای رفع اختلاف میان عالمان.
  • موضع‌گیری در اعتراض به قتل‌عام مسلمانان پاکستان.
  • پشتیبانی از تأسیس المجلس الاسلامی الشیعی الاعلی در لبنان.
  • موضع‌گیری درباره اخوان‌المسلمین مصر.

ساماندهی حوزه

آیت الله حکیم 3.jpg
 

برخی از اقدامات سید محسن حکیم عبارتند از:[۹]

  • برنامه‌ریزی و تلاش با هدف افزایش شمار طلاب؛ چنانکه شمار طلاب فقط در حوزه علمیه نجف، از ۱۲۰۰ تن به حدود هشت هزار نفر رسید.
  • تأسیس مدرسه علوم اسلامی و غنابخشیدن به دروس حوزه با برقراری درس‌هایی چون فلسفه، کلام، تفسیر و اقتصاد.
  • برنامه‌ریزی برای آشنا شدن طلاب با اندیشه‌های الحادی مانند مارکسیسم، و توجه دادن بزرگان حوزه به خطر آنها.
  • تمرکززدایی از حوزه و گسترش حوزه‌های علمیه در شهرها و مناطق دوردست و سایر کشورها مانند پاکستان، عربستان و کشورهای افریقایی.
  • اهتمام به تسهیلات و ملزومات تحصیل و اسکان طلاب خارجی؛ از جمله اختصاص مدرسه‌ای در نجف به طلاب هندی و مدرسه‌ای به طلاب افغان و تبتی.

شرکت در جهاد

سال ۱۳۳۲ق مصادف با جنگ جهانی اول بود. هر چند شیعیان همواره از بی‌مهری دولت عثمانی رنج می‌بردند، اما این مسئله هرگز آنان را از انجام وظیفه بازنداشت و فقیهان بزرگ نجف، جهاد با کافران بریتانیایی را واجب خواندند[۱۰]و خود پیش‌تر از دیگران رهسپار جبهه‌های نبرد شدند.

سید محسن حکیم، از طرف سید محمد سعید حبوبی فرماندهی جبهه راست شعیبیه را بر عهده داشت. تحت این عنوان هدایای مردمی و کمک‌های دولت عثمانی، به سمت سید محسن روانه شد. نهایتاً با هجوم سنگین نیروهای بریتانیا، مجاهدان شکست خورده و ناصریه سقوط کرد.[۱۱]

مبارزه با کمونیسم

پس از کودتای عبدالکریم قاسم در عراق و به قدرت رسیدن او در ۱۳۳۷ش، زمینه مناسبی برای ترویج افکار کمونیستی و تصویب قوانین ناسازگار با احکام فقهی فراهم شد. آیت الله حکیم رسماً به تصویب این قوانین اعتراض کرد و عالمان و خطیبان را به آگاه کردن مردم از ماهیت ضددینی آن فراخواند. او همچنین با صدور دو فتوای تاریخی در ۱۳۳۸ش، پیوستن به حزب کمونیست را شرعاً غیرمجاز و در حکم کفر و الحاد یا ترویج کفر و الحاد دانست. در پی این فتوا، دیگر عالمان نجف هم فتواهای مشابه دادند و سرانجام عبدالکریم قاسم را به عذرخواهی واداشتند.[۱۲]

فعالیت‌های سیاسی داخل عراق

  • تأسیس و تثبیت جماعت العلماء فی النجف الاشرف.
  • سفر به بغداد در ۱۳۴۲ش در اعتراض به رژیم بعثی حکومت عبدالسلام عارف و حبس و شکنجه مخالفان.
  • اعتراض شدید به سیاست طایفه‌گرایی، تبعیض مذهبی و تفرقه‌افکنی.
  • اعتراض به تصویب قانون ملی‌سازی برخی از شرکت‌های تجاری در ۱۳۴۳ش که به تضعیف قدرت مالی شیعیان می‌انجامید.
  • واکنش شدید به تصمیم حکومت عبدالسلام عارف در سرکوب کردهای شمال عراق. وی با فتوا به جایز نبودن جنگ با کردها، از کشتار آنان جلوگیری کرد.[۱۳]

فعالیت‌ها نسبت به مسلمانان جهان

 
تلگراف آیت الله حکیم به جمال عبدالناصر

در مسائل خارجی، حکیم به مسئله فلسطین حساسیت ویژه‌ای نشان می‌داد. او در برابر تهاجم صهیونیست‌ها به فلسطین در سال ۱۳۴۶ش، همه مسلمانان را به ایستادگی و بسیج امکانات فراخواند، به رسمیت شناختن اسرائیل از جانب حکومت وقت ایران را محکوم کرد و در حادثه آتش زدن مسجدالاقصی در ۱۳۴۸ش، با صدور بیانیه‌ای، مسئولیت شرعی و تاریخی مسلمانان را در برابر صهیونیست‌ها یادآور شد.[۱۴]

در جریان محکومیت سید قطب (از رهبران جنبش اسلامی مصر) از سوی نظام جمال عبدالناصر، آیت الله حکیم در ششم جمادی الاول ۱۳۸۶ق با ارسال تلگرافی خطاب به جمال عبدالناصر، خواستار لغو حکم اعدام وی شد.

مواضع حکیم در مواجهه با رویدادهای ایران

آیت‌اللّه حکیم در برخی از رویدادهای سیاسی ایران، مخالفت خود را با عملکرد حکومت محمدرضا پهلوی نشان داد؛ از جمله:[۱۵]

  • واکنش شدید به تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی.
  • اظهار تأثر شدید از کشتار شماری از طلاب مدرسه فیضیه و ارائه این پیشنهاد که علما دسته‌جمعی به عتبات مهاجرت کنند تا او بتواند رأی صریح خود را درباره دولت ایران صادر کند. امام خمینی و شماری دیگر از علمای قم در پاسخ به این پیشنهاد، مهاجرت را به صلاح ندانستند و حضور در ایران را ضروری قلمداد کردند.
  • محکومیت حادثه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ش و اعلام ناتوانی حکومت ایران در اداره مملکت.

حسینعلی منتظری معتقد است که ذهن آیت الله حکیم را نسبت به امام خمینی مغشوش کرده بودند و آیت الله حکیم با امام همکاری و همراهی نمی‌کرد.[یادداشت ۱]

فرزندان

آیت الله حکیم، ده پسر و چهار دختر داشت. یوسف، محمدرضا، محمدمهدی، کاظم، محمدباقر، عبدالهادی، عبدالصاحب، علاءالدین، عبدالعزیز، و محمدحسین، پسران او هستند.

 
مرقد آیت الله حکیم در کتابخانه

وفات

پس از کودتای حسن‌البکر، فشارهای حزب بعث بر آیت‌اللّه حکیم بیشتر شد و حزب بعث تلاش کرد او را وادار به تسلیم کند. سال‌های پایانی زندگی حکیم با حبس خانگی و سختگیری بر حوزه علمیه و شیعیان عراق و مقاومت وی همراه بود.[۱۶]

سید محسن طباطبائی حکیم در سن ۸۴ سالگی، بر اثر بیماری، در ۲۷ ربیع الاول ۱۳۹۰ق در بغداد درگذشت. پیکر او از بغداد تا کربلا و سپس تا نجف تشییع شد و در مقبره‌ای که خود در کنار کتابخانه‌اش آماده کرده بود به خاک سپرده شد.[۱۷]

یادداشت‌ها

  1. پرش به بالا حسینی ‌اشکوری، الامام الحکیم، ج ۱، ص ۱۷ ـ ۲۱.
  2. پرش به بالا باقری ‌بیدهندی، ج ۱، ص ۶۳.
  3. پرش به بالا صفاء الدین تبرائیان، امام حکیم، ۱۳۹۰، ص ۲۶.
  4. پرش به بالا عدنان ابراهیم سراج، ج ۱، ص ۲۷ ـ ۲۸.
  5. پرش به بالا فیاض‌ حسینی، ج ۱، ص ۲۱ ـ ۲۹؛ تبرائیان، مرجع عصر،ص ۱۸۲.
  6. پرش به بالا باقری ‌بیدهندی، ج ۱، ص ۶۵ ـ ۶۸
  7. پرش به بالا بامداد، ج ۵، ص ۱۹۰
  8. پرش به بالا حکیم، ج ۱، ص ۳۴ـ۳۵؛ فیاض‌ حسینی، ج ۱، ص ۳۷ ـ ۳۹.
  9. پرش به بالا بَهادلی، ج ۱، ص ۳۴۲.
  10. پرش به بالا علوی، ص ۶۷ ـ ۷۳.
  11. پرش به بالا حسینی اشکوری، ترجمه، ص ۹ ـ ۹۱.
  12. پرش به بالا فیاض‌ حسینی، ج ۱، ص ۶۷ ـ ۶۹؛ عدنان ابراهیم سراج، ج ۱، ص ۲۱۷.
  13. پرش به بالا عدنان ابراهیم سراج، ج ۱، ص ۱۱۶ ـ ۱۱۸؛ بیاتی، ج ۱، ص ۵۵۱.
  14. پرش به بالا فیاض‌ حسینی، ج ۱، ص ۸۶ ـ ۹۴.
  15. پرش به بالا باقری ‌بیدهندی، ج ۱، ص ۷۲؛ دوانی، ج ۳، ص ۴۴ ـ ۴۶.
  16. پرش به بالا تبرّائیان، احیاگر حوزه، ج ۱، ص ۲۸۱ ـ ۵۶۲.
  17. پرش به بالا محمدحسین علی‌صغیر، ج ۱، ص ۱۶۲ ـ ۱۶۵.

یادداشت‌ها

  1. پرش به بالا «آیت الله حکیم آن وقت تقریبا مرجع عمده ایران بود و با توجه به ارتباط حکومت ایران با ایشان ذهن ایشان را نسبت به آقای خمینی مغشوش کرده بودند؛ من یادم هست یک بار آقای شیخ عبدالجلیل جلیلی کرمانشاهی که از طرفداران آقای خمینی بود گفت: من رفتم به آقای حکیم اعتراض کردم که آقا شما چرا نسبت به آقای خمینی موضع همکاری و همراهی ندارید؟ آقای حکیم گفت نامه‌ها را بیاورید، ۲۷ تا نامه از ۲۷ نفر از علمای مهم شهرستان‌ها پیش آقای حکیم بود که در آن‌ها نوشته بودند شما گول حرف‌های آقای خمینی را نخورید، این‌ها یک عده نهضتی‌ها و بچه‌ها هستند که اطراف ایشان را گرفته‌اند!» ر.ک: خاطرات آیت الله منتظری، ج ۱، ص ۲۵۹.

منابع

  • باقری ‌بیدهندی، ناصر، نجوم امت: آیت‌اللّه العظمی حاج سید محسن حکیم، نور علم، دوره۲، ش۲، دی ۱۳۶۶ش.
  • بامداد، مهدی، شرح‌حال رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری، تهران، ۱۳۵۷ش.
  • بَهادلی، علی احمد، الحوزة العلمیة فی‌النجف: معالمها و حرکتها الاصلاحیة، بیروت، ۱۴۱۳ق.
  • بیاتی، حامد، المرجعیة الدینیة و دورها القیادی، لندن، ۲۰۰۰م.
  • تبرّائیان، صفاءالدین، احیاگر حوزه نجف، تهران، ۱۳۸۷ش.
  • تبرائیان، صفاءالدین، مرجع عصر آیت الله حكیم به روایت تصویر، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۹ش.
  • حسینی ‌اشکوری، احمد، الامام الحکیم السیدمحسن الطباطبائی، نجف، ۱۳۸۴ق.
  • حسینی ‌اشکوری، احمد، الامام الحکیم السیدمحسن الطباطبائی، ترجمه مصباح نجفی.
  • حکیم، محمدباقر، مرجعیة الامام الحکیم قدّس سرّه: نظرة تحلیلیة شاملة.
  • دوّانی، علی، نهضت روحانیون ایران، تهران، ۱۳۶۰ش.
  • عدنان ابراهیم سراج، الامام محسن ‌الحکیم، بیروت، ۱۴۱۴ق.
  • علوی، حسن، الشیعه و الحکومه القومیه فی العراق.
  • فیاض‌حسینی، هاشم، الامام المجاهد السیدمحسن الحکیم، لندن، ۱۹۹۹م.
  • محمدحسین علی‌صغیر، اساطین المرجعیة العُلیا فی النجف الاشرف، بیروت، ۱۴۲۴ق.

پیوند به بیرون

 
 
 

آنچه را که دنبالش بودید را یافتید؟

 
 
 
 
چهارشنبه, 05 اسفند 1394 ساعت 05:19

سید عبدالهادی شیرازی

وبسایت: http://fa.wikishia.net/view/%D8%B3%DB%8C%D8%AF_%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C_%D8%B4%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%B2%DB%8C

 

سید عبدالهادی شیرازی

 
 
سید عبدالهادی شیرازی
زادروز (۱۳۰۵ ه ق)
درگذشت (۱۳۸۲ ه ق)
آرامگاه عراق، نجف
محل زندگی نجف
استادان شیخ الشریعه اصفهانی، محمدکاظم خراسانی، میرزا محمدتقی شیرازی، محمدباقر استهباناتی.
نقش‌های برجسته مرجع تقلید
آثار کتاب الصّوم، کتاب الزّکوه، الاستصحاب، اجتماع الامر و النّهی، رساله فی اللباس المشکوک، کتاب النّجاسات و المطهّرات.

سید عبدالهادی شیرازی (۱۳۰۵-۱۳۸۲ ه ق) فقیه، اصولی و مرجع تقلید شیعیان در قرن چهاردهم هجری. وی پس از درگذشت سید ابوالحسن اصفهانی مرجعیت را عهده‌دار شد. شیرازی در دوره عبدالکریم قاسم حاکم وقت عراق در مقابله با تبلیغات حزب بعث، فتوای ضد کمونیستی صادر کرد.

زندگی نامه

سید عبدالهادی شیرازی، فرزند سید اسماعیل شیرازی در سال (۱۳۰۵ه‍.ق.) در سامرا بدنیا آمد. در همان سال پدرش درگذشت. سرپرستی او را میرزا محمدحسن شیرازیکه پسر عموی پدرش بود، بر عهده گرفت. سالها به نجف رفت و در درس آخوند خراسانی و شیخ الشریعه اصفهانی شرکت کرد. سید عبدالهادی شیرازی پس از سالها اقامت در نجف به سامرا بازگشت و از آن پس همواره فقط در درس سید علی آقا فرزند میرزای بزرگ شیرازی، شرکت می‌کرد. تا زمانی که استاد دیگرش محمد تقی شیرازی رهبر انقلاب عراق در رابطه با انقلاب ضد انگلیسی عراق به کربلا مهاجرت کرد، او نیز با وی همراه شد و به کربلا رفت. وی بعدهااز کربلا به نجف اشرف رفت و تنها در درس شیخ الشریعه شرکت می‌کرد؛ تا این که آخرین استادش درگذشت. وی از آن پس خود تدریس طلاب حوزه نجف را به عهده گرفت.[۱] [۲]

تحصیلات

سید عبدالهادی شیرازی، در شهر سامرا تحصیلات مقدماتی خویش را با برخی از فضلای این حوزه آغاز کرد. فقه و اصول را با میرزا علی آقا (فرزند میرزای شیرازی) و میرزا محمدتقی شیرازی به پایان برد. در سال ۱۳۲۶ ه ق. رهسپار نجف اشرف گردید و درس خارج فقه و اصول را در درس محمدکاظم خراسانی و شیخ الشریعه اصفهانی، شرکت کرد. فلسفه و حکمت را در درس حکیم الهی، محمدباقر اصتهباناتی شیرازی و درس اخلاق را از شیخ رضا تبریزی آموخت.[۳]

استادان

اجازه روایی

وی ازاساتیدی چون شیخ الشریعه اصفهانی، سید مهدی آل حیدر کاظمی، سید علی آقا شیرازی، علی یزدی نجفی، شیخ عباس قمی اجازه نقل روایت داشت.[۶]

برخی از شاگردان

آثار علمی

  • الحواله.
  • الرضاع.
  • کتاب الصّوم.
  • کتاب الزّکوه.
  • الاستصحاب.
  • اجتماع الامر و النّهی.
  • رساله فی اللباس المشکوک.
  • کتاب النّجاسات و المطهّرات.
  • تقریرات در مباحث فقه و اصول.
  • دارالسلام (در فروع اسلام و احکام، دارای هزار فرع از فروع اسلامی).[۹][۱۰]

مرجعیت

سید عبدالهادی در مسجد شیخ انصاری در نجف نماز جماعت اقامه می‌کرد. در سال ۱۳۶۵ ه‍.ق. مرجع تقلید شیعیان سید ابوالحسن اصفهانی درگذشت و مرجعیت پس از وی را حاج آقا حسین قمی در سال ۱۳۶۶ ه ق. عهده‌دار گردید، برخی از خواص علمای حوزه نجف، سید عبدالهادی شیرازی را جهت تصدی این امر شایسته‌تر دانسته و از ایشان می‌خواستند، این منصب دینی و مهم را به عهده بگیرند. وی با اکراه، این مسئولیت بزرگ را پذیرفت و رساله وی منتشر شد.[۱۱][۱۲]

فتوای ضد کمونیسم

آیت الله سید عبدالهادی شیرازی.jpg
 

وی از مراجع تقلیدی بود که مخالف حکومت و سلطه جابرانه حزب کمونیست عراق بود. در سال ۱۳۷۹ ه‍.ق. سید محسن حکیم و سید عبدالهادی شیرازی فتوا به کفرحزب کمونیست دادند. فتوای سید عبدالهادی شیرازی، در تاریخ هشتم شوال ۱۳۷۹ ق. صادر شد و متن آن این بود:

«الشیوعیة ضلال و الحاد فلایجوز الإنتماء الیها». کمونیسم، گمراهی و بی‌دینی است و جایز نیست کسی بدان منسوب باشد.[۱۳]

نابینایی

سید عبدالهادی شیرازی در سال ۱۳۶۹ه‍.ق. بر اثر بیماری از هر دو چشم نابینا شد. چون معالجات در عراق نتیجه‌ای در پی نداشت، او را به تهران آوردند. وی در بیمارستان فیروز آبادی تهران مدتی به معالجه چشمان خود ادامه داد اما معالجه سودبخش واقع نشد و وی بینایی خود را بدست نیاورد. ولی با همین حال به زیارتامام رضا(ع) و حضرت معصومه(س)رفت و با علما و بزرگان دو حوزه مشهد و قم بخصوص با آیت الله بروجردی دیدار داشت. سپس به نجف بازگشت و به درس و بحث و امامت جماعت خویش ادامه داد حتی جواب استفتائات را نیز می‌داد. به این صورت که استفتائات را برای او می‌خواندند و وی شخصاً جواب آن را بیان می‌کرد. وی برای بار دوم جهت معالجه چشم خود به ایران آمد که باز هم نتیجه‌ای حاصل نشد و به نجف بازگشت. وی به‌اندازه توان خود به مسؤلیت‌های شرعی خود و خدمت به اسلام و مسلمین ادامه داد تا اینکه در سال ۱۳۸۰ ه‍.ق. که آیت الله بروجردی رحلت کرد، بسیاری از مقلدین وی به صف مقلدین آیت الله شیرازی پیوستند و بدین سان دایره مرجعیت او توسعه پیدا کرد.[۱۴] [۱۵]

درگذشت

سید عبدالهادی شیرازی در عصر روز جمعه دهم ماه صفر ۱۳۸۲ق. در کوفه بر اثر بیماری تب چشم از جهان فروبست و در جوار حضرت علی(ع) در نجف به خاک سپرده شد.[۱۶]

پانویس

  1. پرش به بالا گلشن ابرار، ج۴،ص۴۳۷.
  2. پرش به بالا دوانی، علی، مفاخر شیعه، ج یازده، ص ۳۱۰.
  3. پرش به بالا گلشن ابرار، ج۴، ص۴۳۷.
  4. پرش به بالا گلشن ابرار، ج ۴،ص ۴۳۸.
  5. پرش به بالا دوانی، علی، مفاخر شیعه، ج یازده، ص ۳۱۰.
  6. پرش به بالا گلشن ابرار،جلد ۴، ص۴۳۸.
  7. پرش به بالا گلشن ابرار، ج۴، ص۴۴۲.
  8. پرش به بالا حرزالدین، شیخ محمد؛ معارف الرجال/ قم، کتابخانه آیه‌الله نجفی مرعشی، ۱۴۰۵ ق، ج ۲، ۸۱. بنقل از الشیعه.
  9. پرش به بالا الطهرانی، آقا بزرگ؛ نقباء البشر فی قرن الرابع عشر/ مشهد، دارالمرتضی، ۱۴۰۴ ق، قسم الثالث من الجزء الاول، ۱۲۵۵.بنقل از الشیعه.
  10. پرش به بالا پژوهشگده باقرالعلوم.
  11. پرش به بالا الطهرانی، آقا بزرگ؛ نقباء البشر فی قرن الرابع عشر/ مشهد، دارالمرتضی، ۱۴۰۴ ق، قسم الثالث من الجزء الاول، ۱۲۵۳و۱۲۵۴، بنقل از الشیعه.
  12. پرش به بالا گلشن ابرار، ج۴، ص۴۴۰.
  13. پرش به بالا پژوهشکده باقرالعلوم(ع).
  14. پرش به بالا الطهرانی، آقا بزرگ؛ نقباء البشر فی قرن الرابع عشر/ مشهد، دارالمرتضی، ۱۴۰۴ ق، قسم الثالث من الجزء الاول، ۱۲۵۳و۱۲۵۴. بنقل از الشیعه.
  15. پرش به بالا دوانی، علی، مفاخر شیعه، ج یازده، ص ۳۱۱.
  16. پرش به بالا گلشن ابرار، ج۴، ص۴۴۵.
 

منابع

 
 
 

آنچه را که دنبالش بودید را یافتید؟

 
 
 
 
چهارشنبه, 05 اسفند 1394 ساعت 05:16

سید عبدالاعلی سبزواری

وبسایت: http://fa.wikishia.net/view/%D8%B3%DB%8C%D8%AF_%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B3%D8%A8%D8%B2%D9%88%D8%A7%D8%B1%DB%8C

 

سید عبدالاعلی سبزواری

 
 
سیدعبدالاعلی سبزواری
سیدعبدالاعلی سبزواری.jpg
اطلاعات فردی
تاریخ تولد هیجدهم ذی حجه ۱۳۲۸ق
زادگاه سبزوار
محل زندگی سبزوار، مشهد، نجف
تاریخ وفات دوشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۷۲ش (برابر با (۲۷ صفر ۱۴۱۴ق)
محل دفن نجف اشرف
اطلاعات علمی
استادان محمدحسین نائینی، آقاضیاء عراقی، محمدحسین غروی اصفهانی، سید ابوالحسن اصفهانی،شیخ عباس قمی ، عبدالله مامقانی
تالیفات مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن، مهذب‌الاحکام فی بیان الحلال و الحرام، تهذیب الاصول، لباب المعارف، رفض الفضول عن علم الاصول، منهاج الصالحین، مناسک الحج
فعالیت‌های اجتماعی-سیاسی
سیاسی حمایت از انقلاب اسلامی ایران، حمایت از انتفاضه شعبانیه
اجتماعی مرجع تقلید، رئیس حوزه علمیه نجف، تجدید بنای مسجد سهلهو مسجد کوفه، فرستادن نمایندگانی به اروپا، امریکا و کشورهای عربی و آسیایی

سید عبدالاعلی موسوی سبزواری،(۱۳۲۸ - ۱۴۱۴قمرجع تقلید و مفسر شیعه در قرن پانزدهم. او پس از وفات آیت الله خویی در ۱۴۱۳ق، مدت کوتاهی عهده‌دار ریاست حوزه علمیه نجف بود. کتاب تفسیری مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن و کتاب فقهی مهذب الاحکام فی بیان الحلال و الحرام از آثار برجسته او است. برخی معتقدند وی توسط رژیم بعث عراق مسموم و شهید شده است.

تولد

سید عبدالاعلی در هیجدهم ذی حجه ۱۳۲۸ق - مصادف با عید غدیر - در سبزوار دیده به جهان گشود. دوران کودکی و نوجوانی را تحت سرپرستی پدرش طی کرد و مقدمات ادبیات عرب و فقه و اصول و... را از پدر و عمویش، آیت‌الله سید عبدالله برهان (م ۱۳۸۴ق) فراگرفت و تا سن چهارده سالگی در زادگاه خود به تحصیل مقدمات علوم اسلامی و عربی پرداخت.[۱]

تحصیلات

در سال ۱۳۴۲ق به مشهد رفت و در آنجا از محضر بزرگانی چون: عبدالجواد ادیب نیشابوری (م‌۱۳۴۴ق)، میرزا عسکر شهیدی، معروف به ‹‹آقا بزرگ حکیم›› (م۱۳۵۴ق)، سیدمحمّد عصّار لواسانی‌ (م ۱۳۵۶ق) و علی اکبر نهاوندی (م ۱۳۶۹ق) بهره برد.

سبزواری پس از حدود هشت سال اقامت در مشهد، برای تکمیل درس سطح فقه و اصول‌ و نیز فلسفه و تفسیر و دیگر علوم اسلامی عزم سفر نجف اشرف نمود و در آن شهر در درس آیات عظام: مرحوم نائینی‌ (م ۱۳۵۵ق.)، آقاضیاء عراقی (م ۱۳۶۱ق)، محمدحسین غروی اصفهانی (م ۱۳۶۱ق)، سید ابوالحسن اصفهانی و آقاسید حسین بادکوبه‌ای (م ۱۳۵۸ق) و... شرکت نمود. وی تفسیر قرآن و مناظره و کلام را با حضور در جلسات تفسیری علامه محمدجواد بلاغی‌ فراگرفت. او همچنین ازعلاّمه مامقانی(م ۱۳۵۱ق) و شیخ عباس قمی (م ۱۳۵۹ق) و دیگر مشایخ و استادان خود اجازات روایتی و اجتهادی کسب نمود و در حالی که ۳۶ سال داشت، در سال ۱۳۶۵ق به تدریس خارج فقه و اصول پرداخت.[۲]

دوران مرجعیت

پس از وفات آیت الله خویی در ۸ صفر ۱۴۱۳ق. سید عبدالاعلی سبزواری، مرجع تقلید شیعیان و همچنین عهده‌دار ریاست حوزه علمیه نجف شد. البته دوران مرجعیت تقلید وی کوتاه بود و وی در ۲۷ صفر سال ۱۴۱۴ق وفات یافت.[۳]

ویژگی‌های شخصیتی و سیاسی

درباره ویژگی‌های شخصیتی آیت الله سید عبدالاعلی سبزواری گفته‌اند که وی مردی متواضع، بردبار، کم سخن و دائم‌الذکر و از حافظان قرآن کریم بود. وی در فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی ایران و عراق نقش داشت و از انقلاب اسلامی ایران و رهبر آن - امام خمینی - کمال حمایت و پشتیبانی را نمود. در زمان اقامت امام خمینی در نجف، در کنار وی بود و از امام و نهضت وی حمایت می‌کرد. چندین بار درس خویش را برای توجّه دادن حوزه علمیهِ نجف، به وقایعانقلاب اسلامی ایران تعطیل نمود و به هنگام همه‌پرسی نظام جمهوری اسلامی، در فروردین ۱۳۵۸ ش. پیامی مبنی بر حمایت از آن صادر کرد.[۴]

وی همچنین حامی مردم مظلوم و مسلمان عراق بود و در انتفاضه شعبانیه حمایت خویش را از این انقلاب با صدور فتوایی اعلام نمود.[۵] او با رژیم بعث حاکم بر عراق سازش نکرد و چند بار منزلش به محاصرهِ نظامیان بعث درآمد و رژیم بعث برایش محدودیت‌هایی قائل شد.[۶]

از اقدامات تبلیغی و اجتماعی وی، می‌توان به فرستادن نمایندگانی زبده به اروپا، آمریکا و کشورهای عربی و آسیایی، و نیز طرح وسیع ایشان برای تجدید بنای مسجد سهله و مسجد کوفه اشاره کرد.[۷]

وفات

سیدعبدالاعلی سبزواری در روز دوشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۷۲ش. (۲۷ صفر ۱۴۱۴ق) - مصادف با شب رحلت رسول خدا(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) - در نجف اشرف درگذشت. برخی معتقدند که وی توسط رژیم بعث عراق مسموم وشهید شده است.[۸]

بعد از رحلت، به علت سخت گیری‌های رژیم بعثی صدام، مراسم دفن وی، تنها با حضور پنج نفر از نزدیکان، در مسجدی که نماز خوانده و درس می گفت، به صورت غریبانه‌ای برگزار گشته و همان جا دفن گردیدند.[۹]

آثار و تالیفات

از آثار و تألیفات وی می‌توان به کتاب‌های زیر اشاره کرد:

  • مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن
این کتاب با موضوع تفسیر قرآن است که مفسر طرح آن را در ۳۰ جلد ریخته بود و تاکنون قریب به ۱۲ جلد آن به چاپ رسیده و متأسفانه باقی مجلدات در صورت وجود، چاپ و منتشر نشده است.
این تفسیر به عربی است و نخستین‌بار تا جلد چهارم آن، در "مطبعه`‌الاداب" نجف به سال ۱۴۰۴ق به چاپ رسید و در سال ۱۴۰۹ق مؤ‌سسهِ اهل‌البیت بیروت آن را تجدید چاپ کرد.
چاپ دیگر آن در همان سال در "مطبعه`‌الدیوان" بغداد صورت پذیرفت. امّا چاپ بهتر و با حروف‌چینی و تحقیق جدید، با اشراف فرزند مفسر، در سال ۱۴۱۴ق انجام گرفت که متأ‌سفانه با درگذشت وی در همان جلد اول توقف یافت و بعد با همکاری "مؤ‌سسه`‌المنار" حدود ۱۲ جلد آن به چاپ رسید.
  • مهذب‌الاحکام فی بیان الحلال و الحرام
این کتاب در فقه امامی است و شامل یک دورهِ کامل فقه استدلالی در ۳۰ جلد وزیری در مطبعة الاداب نجف به سال ۱۹۸۲م. چاپ شد.
  • تهذیب الاصول
یک دوره اصول فقه، به صورت فشرده، ولی روان در ۲ جلد که به طبع رسیده است.
  • لباب المعارف
در علم کلام و دفاع از عقاید شیعه و از جمله اولین آثار آیت‌الله سبزواری است که در ۲ جلد به عربی تأ‌لیف شده است.
  • افاضة الباری فی نقد ما ا‌لّفه الحکیم السبزواری
این کتاب در نقد و بررسی آثار فلسفی حکیم ملاهادی سبزواری (م ۱۲۸۹ق) نگاشته شده است.
  • رفض الفضول عن علم الاصول، در علم اصول.
  • منهاج الصالحین، در فقه.
  • مناسک الحج، در مسائل حج.
  • رسالهِ توضیح المسائل، به فارسی‌
  • حاشیه بر بسیاری از کتاب‌های شیعه چون: عروة‌الوثقی، وسیلةالنجاة، حدائق‌الناظره، جواهرالکلام، مستندالشیعه، اسفار، تفسیر صافی، شرح منظومهِ حکیم سبزواری، و...
  • مجموعه‌ای در رسائل فقهی و... .[۱۰]

کنگره بزرگداشت عبدالاعلی سبزواری

در سال ۱۳۸۹ شمسی، کنگره بزرگداشت آیت الله العظمی سیدعبدالاعلی سبزواری برگزار گردید؛ ۲۱ اردیبهشت در سبزوار و ۲۳ اردیبهشت در قم.

در کنگره برگزار شده در قم، آیت الله العظمی سبحانی، آیات عظام و حجج اسلام نمازی (امام جمعه کاشان)، مقتدایی (مدیر وقت حوزه علمیه قم)، باغانی (از علمای سبزوار) و سید علی سبزواری، فرزند آیت الله سیدعبدالاعلی، در پژوهشگاه قرآنى علامه طباطبایى (ره) سخنرانی کردند.[۱۱]

در کنگره برگزار شده در سبزوار نیز، حجج اسلام ابراهیمی (امام جمعه سبزوار)، ابوترابی (نایب رییس وقت مجلس) و سیدان (از علمای مشهد) ازجمله سخنرانان اصلی این همایش بودند.[۱۲]

پانویس

  1. پرش به بالا دانشنامه موضوعی قرآن کریم.روش تفسیری آیت الله سبزواری در «مواهب الرحمن»
  2. پرش به بالا عالم ربانی آیت الله سید عبدالاعلی سبزواری رحمة الله علیه
  3. پرش به بالا دانشنامه موضوعی قرآن کریم.روش تفسیری آیت الله سبزواری در «مواهب الرحمن»
  4. پرش به بالا عالم ربانی آیت الله سید عبدالاعلی سبزواری رحمة الله علیه
  5. پرش به بالا زندگی آیت الله سیدعبدالاعلی سبزواری
  6. پرش به بالا دانشنامه موضوعی قرآن کریم.روش تفسیری آیت الله سبزواری در «مواهب الرحمن»
  7. پرش به بالا زندگی آیت الله سیدعبدالاعلی سبزواری
  8. پرش به بالا دانشنامه موضوعی قرآن کریم.روش تفسیری آیت الله سبزواری در «مواهب الرحمن»
  9. پرش به بالا زندگی آیت الله سید عبدالاعلی سبزواری
  10. پرش به بالا عالم ربانی آیت الله سید عبدالاعلی سبزواری رحمة الله علیه
  11. پرش به بالا برگزاری کنگره آیت الله العظمی سیدعبدالاعلی سبزواری
  12. پرش به بالا بزرگداشت آیت الله العظمی سیدعبدالاعلی سبزواری
 

منابع

 
 
 

آنچه را که دنبالش بودید را یافتید؟