جزئیات دایرکتوری

نقشه نما :: جزئیات

عطیه بن سعد بن جناده عوفی

چهارشنبه, 05 اسفند 1394 ساعت 12:16

عطیه بن سعد بن جناده عوفی

وبسایت: http://fa.wikishia.net/view/%D8%B9%D8%B7%DB%8C%D9%87_%D8%A8%D9%86_%D8%B3%D8%B9%D8%AF_%D8%A8%D9%86_%D8%AC%D9%86%D8%A7%D8%AF%D9%87_%D8%B9%D9%88%D9%81%DB%8C

 

 

 

 

 

عطیه بن سعد بن جناده عوفی

 
 

عَطِیَّة بن سَعد بن جُناده عَوفی از تابعین و شیعیان حضرت علی(ع) در کوفه. از وی به عنوان مفسر، محدث و فقیه شیعی یاد کرده‌اند، کتابی در تفسیر قرآن دارد، وی در قیام مختار و قیام عبدالرحمن بن محمد بن اشعث برضد حجاج بن یوسف شرکت داشت. حجاج او را به دلیل خودداری از ناسزا گویی به حضرت علی(ع) تازیانه زد. در زمان خلافت علی(ع) به دنیا آمد و در سال ۱۱۱ق در کوفه وفات یافت. شهرت وی به خاطر همراهی جابر بن عبدالله انصاری در زیارت روز اربعین اول امام حسین(ع) است.

نسب

عطیه از طایفه بکالی تیره‌ای از قبیله بنی عوف بن امرؤ القیس شمرده می‌شد. پدرش، سعد بن جناده از قبیله بنی عوف[۱] و از صحابه رسول خدا(ص)[۲] و مادرش کنیزی از اهالی روم بود.[۳]

تولد، نام و کنیه

درباره روز، ماه و سال تولد عطیه خبر دقیقی در دست نیست اما برخی تولد وی را بین سالهای ۳۶ تا ۴۰ تخمین زده‌اند چرا که در زمان خلافت علی علیه‌السلام در کوفه متولد شد.[۴] پدرش وی را نزد امام آورد تا او را نامگذاری کند، امام او را در آغوش گرفت و گفت هذا عَطیّةُ الله(این موهبت و هدیه خداست). بدین جهت وی را عطیه نامیدند.[۵] حضرت علی برای وی از بیت المال مبلغی مقرر کرد.[۶] کنیه وی نیز ابوالحسن است.[۷] او را با لقب‌های عوفی، جدلی، قیسی و کوفی می‌شناسند.[۸]

مقام علمی

عطیه از تابعین محسوب شده و تا زمان امامت امام محمد باقر(ع) را درک کرده است.[۹] ابن سعد از علمای اهل سنت وی را ثقه و فردی صالح نام برده‌[۱۰] و ترمذی از او حدیث نقل کرده احادیث وی را حسن دانسته‌است.[۱۱] از او به عنوان محدث[۱۲] مفسر قرآن[۱۳] و فقیه شیعی در زمان حجاج بن یوسف ثقفی[۱۴][۱۵] یاد شده است.

او از عبدالله ابن عباس،[۱۶]ابوسعید خدری[۱۷]، عبدالله بن عمر[۱۸] و جابر بن عبدالله انصاری حدیث نقل کرده‌است.

از او نیز پسرش حسن، ابان بن تغلب، حجّاج بن أرطاة، قرّة بن خالد، و زکریا بن أبی زائده، محمد بن جحاده، مسعر بن کدام، فضیل بن مرزوق، و عده‌ای دیگر حدیث نقل کرده‌اند.[۱۹]

آثار

تفسیر قرآن: عطیه پنج جلد تفسیر قرآن نگاشت.[۲۰] او می‌گوید: من سه دوره تفسیر کامل قرآن را نزد ابن عباس آموختم و قرآن را نیز هفتاد بار در کنارش خواندم.[۲۱]

خطبه فدک: عطیه خطبه فدکیه حضرت زهرا(س) که در مسجدالنبی ایراد شد را برای عبد الله محض، نوه امام حسن مجتبی(ع) نقل کرد.[۲۲]

زیارت اربعین: جریان زیارت اربعین همراه با جابر ابن عبد الله انصاری[۲۳]، از او نقل شده‌است.[۲۴]

زیارت امام حسین

شهرت عطیه به دلیل همراهی وی با جابر بن عبدالله انصاری در زیارت اربعین اول امام حسین(ع) است، عطیه نقل می‌کند که با جابر برای زیارت قبر امام حسین(ع) خارج شدیم، هنگامیکه به کربلا رسیدیم جابر به فرات نزدیک شده وغسل کرد و با آداب خاصی به زیارت امام حسین(ع) رفت.[۲۵]

در قیام مختار

عطیه در قیام مختار حضور یافت و به دستور مختار تحت فرماندهی ابوعبدالله جدلی برای نجات بنی هاشم و محمد بن حنفیه از دست عبدالله بن زبیر عازم مکه شد. هنگامیکه به نزدیکی مکه رسیدند ابوعبدالله بجدلی هشتصد نفر از نیرومندان سپاه خود را به فرماندهی عطیه به شهر فرستاد، این گروه وارد مکه شده و چنان تکبیری گفتند که ابن زبیر صدای آن را شنید و گریخت و وارد دار الندوه شد. برخی گفته‌اند ابن زیبر از ترس به پرده‌های کعبه پناه برد و گفت: من پناهنده به خدایم.

عطیه می‌گوید: ما پیش ابن عباس و ابن حنفیه رفتیم که با یاران خود در خانه‌هایی زندانی بودند، اطراف آن خانه‌ها را تا سر دیوارها هیزم چیده بودند به طوری‌که اگر آن را آتش می‌زدند همه در آن می‌سوختند. پس از نجات آنها از ابن عباس و محمد بن حنفیه درخواست کردیم تا اجازه دهند شر عبدالله بن زبیر را کم کنیم ولی آنان به دلیل حرمت خانه کعبه اجازه ندادند.[۲۶]

در قیام ابن اشعث

عطیه در قیام عبدالرحمن بن محمد اشعث بر ضد حجاج بن یوسف شرکت کرد و پس از شکست ابن اشعث به فارس گریخت. حجاج بن محمد بن قاسم ثقفی نامه نوشت تا عطیه را احضار کرده و از وی بخواهد حضرت علی(ع) را لعن کند و اگر از این کار خوداری چهارصد ضربه شلاق به وی زده و سر و صورتش را بتراشد. وی پس از احضار از این کار خوداری کرده چهار صد تازیانه خورد و محمد بن قاسم موی سر و صورتش را تراشید.[۲۷][۲۸]

وفات

عطیه پس از امتناع از ناسزا گفتن به حضرت علی(ع) و خوردن تازیانه به خراسان رفت. پس از به حکوت رسیدن عمر بن هیبره در عراق، عطیه به وی نامه‌ای نوشت و از وی خواست تا به کوفه برگردد او نیز موافقت کرد. وی در کوفه بود تا اینکه در سال ۱۱۱ق در گذشت.[۲۹] برخی به اشتباه سال وفات وی را ۱۲۷ق ذکر کرده‌اند.[۳۰]

تبار و فرزندان

عطیه فرزندانی به نام‌های علی، از اصحاب امام صادق(ع)[۳۱][۳۲]، حسن، حسین[۳۳] و عبدالله[۳۴]داشته است.

حسن بن عطیه نیز فرزندی به نام حسین داشته که کنیه وی اباعبدالله بوده‌ است.[۳۵] حسین در زمان خلافت هارون الرشید منصب قضاوت را بر عهده داشت.[۳۶] تبار عطیه با لقب عوفی شناخته می‌شوند.[۳۷]

پانویس

  1. پرش به بالا الأنساب،ج‌۹،ص:۴۰۵
  2. پرش به بالا أسدالغابة،ج‌۲،ص:۱۸۹
  3. پرش به بالا الطبقات الکبری،ج‌۶،ص:۳۰۵
  4. پرش به بالا الطبقات الکبری،ج‌۶،ص:۳۰۵
  5. پرش به بالا الطبقات الکبری،ج‌۶،ص:۳۰۵
  6. پرش به بالا الطبقات الکبری،ج‌۶،ص:۳۰۵
  7. پرش به بالا تاریخ الطبری،ج‌۱۱،ص:۶۴۰
  8. پرش به بالا الأعلام،ج‌۴،ص:۲۳۷
  9. پرش به بالا رجال شیخ طوسی،ص۵۱; تنقیح المقال، ج ۲،ص۲۵۳; سفینه البحار، ج ۶،ص۲۹۶.
  10. پرش به بالا الطبقات الکبری،ج‌۶، ص۳۰۵
  11. پرش به بالا إمتاع الأسماع،ج‌۱۳،پاورقی ص:۱۶
  12. پرش به بالا جمهرةأنساب العرب،متن،ص:۳۰۹
  13. پرش به بالا تنقیح المقال، ج ۲،ص۲۵۳.
  14. پرش به بالا أنساب الأشراف،ج‌۱۳،ص:۲۶۸
  15. پرش به بالا تاریخ الإسلام،ج‌۷،ص:۴۲۴
  16. پرش به بالا تاریخ الإسلام،ج‌۷،ص:۴۲۴
  17. پرش به بالا إمتاع الأسماع،ج‌۱۳،ص:۱۶
  18. پرش به بالا تاریخ الإسلام،ج‌۷،ص:۴۲۴وشواهد التنزیل، ج ۱،ص۲۹۵وعمدة عیون صحاح الأخبار،ص۲۳۳
  19. پرش به بالا إمتاع الأسماع،ج‌۱۳،ص:۱۶
  20. پرش به بالا تنقیح المقال، ج ۲،ص۲۵۳.
  21. پرش به بالا تنقیح المقال، ج ۲،ص۲۵۳.
  22. پرش به بالا سفینه البحار، ج ۶،ص۲۹۶;
  23. پرش به بالا شیخ صدوق، الامالی،ص۷۵
  24. پرش به بالا بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، ج‌۲،ص۷۴و بحار الانوار، ج ۹۸،ص۱۹۶
  25. پرش به بالا بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، ج‌۲،ص۷۵و بحار الانوار، ج ۹۸،ص۱۹۶
  26. پرش به بالا الطبقات الکبری،ج‌۵،ص:۷۵
  27. پرش به بالا الطبقات الکبری،ج‌۶،ص:۳۰۵
  28. پرش به بالا تاریخ الطبری،ج‌۱۱،ص:۶۴۱
  29. پرش به بالا الطبقات الکبری،ج‌۶،ص:۳۰۵
  30. پرش به بالا تاریخ الإسلام،ج‌۷،ص:۴۲۴
  31. پرش به بالا إستقصاء الاعتبار فی شرح الإستبصار، ج‌۴، ص: ۴۰۳
  32. پرش به بالا مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، الخاتمةج‌۸، ص: ۲۲۵
  33. پرش به بالا الأنساب،ج‌۹،ص:۴۰۵
  34. پرش به بالا أنساب الأشراف،ج‌۲،ص:۱۱۳(چاپ زکار،ج‌۲،ص:۳۵۷)
  35. پرش به بالا الطبقات الکبری،ج‌۷،ص:۲۳۹
  36. پرش به بالا أنساب الأشراف،ج‌۱۳،ص:۲۶۹
  37. پرش به بالا الأنساب،ج‌۹،ص:۴۰۴
 

منابع

  • ابن بطریق، یحیی بن حسن، عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.
  • ابن حزم(م ۴۵۶)، جمهرة أنساب العرب، تحقیق لجنة من العلماء، بیروت،‌دار الکتب العلمیة، ط الأولی، ۱۴۰۳.
  • ابن سعد، محمد بن سعد بن منیع الهاشمی البصری(م ۲۳۰)، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت،‌دار الکتب العلمیة، ط الأولی، ۱۴۱۰.
  • بلاذری،أحمد بن یحیی بن جابر(م ۲۷۹)، کتاب جمل من انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت،‌دار الفکر، ط الأولی، ۱۴۱۷.
  • حسکانی، عبید الله بن عبدالله، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، محقق، محمودی، محمدباقر، تهران، التابعة لوزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی، مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
  • ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد(م ۷۴۸)،تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبد السلام تدمری، بیروت،‌دار الکتاب العربی، ط الثانیة، ۱۴۱۳.
  • زرکلی خیرالدین(م ۱۳۹۶)، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، بیروت،‌دار العلم للملایین، ط الثامنة، ۱۹۸۹.
  • سمعانی،أبو سعید عبد الکریم بن محمد بن منصور التمیمی(م ۵۶۲)، الأنساب، تحقیق عبد الرحمن بن یحیی المعلمی الیمانی، حیدر آباد، مجلس دائرة المعارف العثمانیة، ط الأولی،۱۳۸۲.
  • شیخ صدوق، الامالی، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، ۱۴۰۰ق
  • طبری آملی، عماد الدین محمد، بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، نجف، المکتبة الحیدریة، چاپ دوم، ۱۳۸۳ق.
  • طبری، أبو جعفر محمد بن جریر(م ۳۱۰)، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم، بیروت،‌دار التراث، ط الثانیة، ۱۳۸۷.
  • علامه مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت،‌دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • محمد بن حسن به شهیدالثانی(۱۰۳۰ق)، إستقصاء الاعتبار فی شرح الإستبصار، مؤسسة آل البیت علیهم السلام، چاپ قم، ۱۴۱۹ ق

چاپ اول.

  • مقریزی،تقی الدین أحمد بن علی(م ۸۴۵)، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، تحقیق محمد عبد الحمید النمیسی، بیروت،‌دار الکتب العلمیة، ط الأولی، ۱۴۲۰.
  • نوری، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، مصحح مؤسسة آل البیت علیهم السلام، مؤسسة آل البیت علیهم السلام، چاپ قم، چاپ ۱۴۰۸ ق، چاپ اول.

منابع مطالعاتی

بابانیا،علی اصغر،عطیه عوفی الگوی مقاومت، مجله فرهنگ کوثر، خرداد ۱۳۷۸ - شماره ۲۷(۴ صفحه - از ۷۳ تا ۷۶)

 
 
 

آنچه را که دنبالش بودید را یافتید؟

 
 
 
 

زرارة بن اعین

چهارشنبه, 05 اسفند 1394 ساعت 12:13

زرارة بن اعین

وبسایت: http://fa.wikishia.net/view/%D8%B2%D8%B1%D8%A7%D8%B1%D8%A9_%D8%A8%D9%86_%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D9%86

 

 

 

زرارة بن اعین

 
 
زُرارَة بن اَعْیَن

زادروز حدود ۷۰ق
درگذشت حدود ۱۵۰ق - کوفه
شاگردان موسی بن بکر واسطی، ابان بن تغلب حریزی، حنان بن سدیر، جمیل بن دراج، هشام بن سالم، ابن بکیر، ابن مسکان، ابوخالد، ثعلبه بن میمون، علی بن عطیه، عمر بن اذنیه، محمد بن حمران، حَریز، حسن بن موسی
شناخته‌شده برای فقیه، متکلم و از اصحاب اجماع
دین اسلام
مذهب شیعه
آثار الاستطاعة والجبر والعهود
فرزندان عبیدالله، عبدالله، حسن، حسین، یحیی و رومی

زُرارَة بن اَعْیَن بن سُنسُن شَیبانی کوفی، (ولادت حدود ۷۰ - وفات ۱۵۰ هجری قمری) صحابه خاص امام باقر (ع)، امام صادق (ع) و امام کاظم (ع) و از بزرگ‌ترین فقها ومتکلمان شیعه و از اصحاب اجماع. امام جعفر صادق(ع) او را از برترین اصحاب خود برشمرده و درباره اش گفته‌است: «اگر زراره نبود، احادیث پدرم از میان می رفت.» و او را به بهشت بشارت داده و از جمله مخبتین، اوتاد الارض، السابقون السابقون و ... برشمرده است. زراره از خاندان بزرگ آل اعین است که افراد بسیاری از این خاندان جزو اصحاب ائمه(ع)، راویان بزرگ و فقهای شیعه بوده‌اند. گویا زراره تألیفات فراوانی داشته، اما در آثار رجالی، تنها نام کتاب الاستطاعة والجبر والعهود، ذکر شده است و به نام دیگر آثار او اشاره‌ای نشده است.

اسم و کنیه

اصحاب اجماع

یاران امام باقر(ع):
۱. زُرارَة بن اَعین
۲. مَعروفِ بنِ خَرَّبوذ
۳. بُرَید بن معاویه
۴. ابوبصیر اَسَدی یا (ابوبصیر مرادی)
۵. فُضَیل بن یسار
۶. محمد بن مُسلِم

یاران امام صادق(ع):
۱. جَمیل بن دَرّاج
۲. عبدالله بن مُسکان
۳. عبدالله بن بُکَیر
۴. حَمّاد بن عثمان
۵. حماد بن عیسی
۶. اَبان بن عثمان

یاران امام کاظم(ع) و امام رضا(ع)
۱. یونس بن عبدالرحمن
۲. صَفوان بن یحیی
۳. اِبن اَبی عُمَیر
۴. عبدالله بن مُغَیرِه
۵. حسن بن محبوب
۶. احمد بن ابی نصر بزنطی

اسم اصلی او، عَبدرَبّه و لقبش زراره بوده است. چنانچه در روایتی خود او نقل می‌کند که امام صادق(ع) به من فرمود:‌ای زراره اسم تو در اسامی اهل بهشت بدون الف است. گفتم: بله فدایت شوم اسم اصلی من عبدربه و لقبم زراره است.[۱] کنیه او را ابوعلی یا ابوالحسن ذکر کرده‌اند.[۲]

نسب

زراره از خاندان بزرگ آل اعین است. این خاندان که منسوب به اعین‎ بن‎ سُنْسُن است، از نظر زمانی طولانی‎ترین دوران خدمات علمی را در میان دیگر خاندان‌های شیعی دارا ست. افراد آل اعین، کوفی و غالباً در شهر کوفه ساکن بوده‎اند.[۳]

جد زراره، سُنسن، مسیحی و راهب بوده است و طبیعتاً پسرش اعین نیز مسیحی بوده و پس از اسارت اعین به دست مسلمین و رفتن به قبیله بنی شیبان وی به اسلام گرویده است. تستری اعین را سنی می‌داند و به تبع او فرزندانش هم سنی بوده و سپس جمعی از آنان شیعه شده‌اند.[۴]

مقام علمی

ابن ندیم در الفهرست زراره را بزرگترین عالم شیعه در فقه، حدیث، کلام و شناخت مذهب تشیع دانسته است. نجاشی در رجال خود وی را بزرگ و استاد شیعیان در زمان حیاتش معرفی می‌کند، که قارِی قرآن، فقیه، متکلم، شاعر و ادیب بوده و تمام خصائص دین و مزایای فضیلت در او جمع شده بود و راستگو، مورد اعتماد و در زمان خویش بر همه اصحاب مقدم بود.

وی از جمله اصحاب اجماع است، که از نظر دانشمندان شیعه هر چه روایت کند، راست و درست است. امام جعفر صادق(ع) او را از برترین اصحاب خود برشمرده است.

گرچه زراره تألیفات فراوانی داشته، اما در آثار رجالی، تنها نام یکی از آاثار او، کتاب الاستطاعة والجبر والعهود، ذکر شده است و به نام دیگر آثار او اشاره‌ای نشده است.[۵]

تعداد روایات او

طبق نقل کتاب معجم رجال الحدیث، بیش از دو هزار و نود و چهار روایت از طریق زراره به ما رسیده است و طبق نقل کتاب مفتاح الکتب الاربعة، روایاتی که به مباشرت ازمعصومین در کتب اربعه دارد، هزار و دویست و پنجاه و چهار روایت است.[۶]

شاگردان زراره

جمع زیادی از متکلمان شیعه در زمره شاگردان او هستند. روایت کنندگان او را بالغ بر یکصد تن نوشته‌اند، از جمله: موسی بن بکر واسطی، ابان بن تغلب حریزی، حنان بن سدیر، جمیل بن دراج، هشام بن سالم، ابن بکیر، ابن مسکان، ابوخالد، ثعلبه بن میمون، علی بن عطیه، عمر بن اذنیه، محمد بن حمران، حریز، حسن بن موسی.[۷]

فرزندان و برادران زراره

زراره فرزندانی به نام‌های عبیدالله، عبدالله، حسن، حسین، یحیی و رومی داشت.

  • حسن بن زراره از اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) و در شمار علما، فقها و محدثان شیعه است.
  • حسین بن زراره از یاران امام صادق(ع) و از بزرگان و ثقات شیعه است.[۸]

امام صادق(ع) در مورد این دو برادر دعا کرده و فرموده است:

«‌الحسن و الحسین احاطهما الله و کلاهما و رعاهما و حفظهما بصلاح ابیهما کما حفظ الغلامین؛ [۹] خداوند، حسن و حسین را به واسطه صالح بودن پدرشان حمایت کند و نگاه دارد و رعایت و حفظشان کند؛ چنان که آن دو فرزند یتیم را [توسط حضرت خضر] حفظ نمود ».
  • عبیدالله بن زراره که در برخی از منابع عبید ذکر شده است، از اصحاب امام باقر و امام صادق(ع) است. ایشان دارای شخصیتی ممتاز و جایگاهی رفیع است و در منابع حدیثی، روایتی ذکر شده که دلالت بر همنشینی زیاد او با امام صادق(ع) دارد.[۱۰] نجاشی نام عبدالله بن زراره را در زمره مصنفان شیعه آورده است و دارای تألیف و از اصحاب امام صادق(ع) و جزو ثقات بوده است.[۱۱]
  • درباره رومی بن زراره از امام صادق و امام کاظم(ع) روایت شده است که او ثقه بوده و نجاشی هم ایشان را صاحب کتاب و تألیف دانسته است.[۱۲]
  • محمد بن زراره از اصحاب امام صادق(ع) بوده و از آن حضرت و از پدرش زراره روایت نقل کرده است و نام ایشان در زمره روات ذکر شده است.[۱۳]
  • یحیی بن زراره از اصحاب امام صادق(ع) و دارای روایات بسیار و صاحب اصول و تصانیف بوده است.[۱۴]

برادران زراره عبدالرحمن، بکیر و حمران به غیر از مالک و قعنب تمامی از اجلاء و بزرگان هستند.[۱۵]

برادر دیگر زراره، عبدالملک است که امام صادق(ع) قبر او را زیارت نمود و برای او طلب رحمت نمود.[۱۶] فرزند عبدالملک، به نام ضریس، از ثقات روات است.[۱۷]

زراره از زبان امامان

درباره زرراه دو دسته روایات از اهل بیت وارد شده است:

  • برخی از روایات، مشتمل بر مدح اوست. اخبار در مدح زراره از ائمه اطهار(ع) به حد تواتر است که گاهی از او تعبیر به یکی از اوتاد زمین و اعلام دین و‌گاه به یکی از سابقین و مقربین و‌گاه به یکی از مخبتین و‌گاه به نگهبان دین و امین بر حلال و حرام شرع مبین نموده ‏اند که به چند روایت از این دسته روایات اشاره می‌شود:
  1. از امام صادق (ع) روایت است که درباره زراره فرمود: «‌لولا زرارة لقلت ان احادیث ابی ‏ستذهب »، اگر زراره نبود، می‌‏گفتم که احادیث پدرم از بین خواهد رفت.[۱۸]
  2. جمیل بن دراج از امام صادق(ع) روایت کرده که حضرت فرمود: وزنه ‏های زمین و پرچم ‏های دین چهار نفرند: زرارة بن اعین، محمد بن مسلم....[۱۹]
  3. سلیمان بن خالد، از مام صادق(ع) روایت کرده که حضرت فرمود: نمی‎‏یابم کسی را که ذکر ما و احادیث پدرم را زنده کرد، جز: زراره، ابوبصیر، محمد بن مسلم و برید بن معاویه عجلی، اگر اینان نبودند، کسی نبود که روایات پدرم را استنباط کند، و ذکر ما را زنده کند. ایشان حفظ کننده‏ دین، و امناء پدرم بر حلال و حرام الهی می‌‏باشند، و اینان سبقت گیرنده به سوی ما، در دنیا و آخرت، خواهند بود.[۲۰]
  4. جمیل بن دراج روایت شده که گفت: شنیدم امام صادق(ع) فرمود: بشارت ده مخبتین را به بهشت: برید بن معاویه عجلی، ابوبصیر لیث بن بختری، محمد بن مسلم و زراره‍. این چهار تن امناء خداوند بر حلال و حرام او و اگر ایشان نبودند، هر آینه آثار نبوت منقطع می‌‏گردید.
  5. داوود بن سرحان از امام صادق(ع) نقل کرده که حضرت فرمود: یاران پدرم همگی خوب و زینت ما می‌‏باشند، چه زنده، چه مرده، ایشان، زراره، محمد بن مسلم، لیث مرادی و برید عجلی هستند. این چهار تن بر عدل و راستگویی پایدار و استوارند؛ و این جماعت سبقت جویندگان و از مقربین می‌‏باشند.[۲۱]
  6. امام موسی بن جعفر(ع) فرمود: روز قیامت که می‌‏شود منادی فریاد م ‏کند: کجایند حواریون محمد بن عبدالله، رسول الله(ص)، کسانی که نقض عهد نکرده و از او پیروی نموده ‏اند؟ ناگاه سلمان، ابوذر و مقداد برمی ‏خیزند. پس منادی فریاد می‌‏کند: کجایند حواریون علی بن ابیطالب وصی رسول الله(ص) ؟ عمرو بن حمق خزاعی، محمد بن ابی ‏بکر، میثم تمار و اویس قرنی برمی ‏خیزند. [سپس امام یک یک ائمه و حواریون ایشان را نام برده و در انتها فرمود:] آن‌گاه منادی ندا می‌‏کند: کجایند حواریون محمد بن علی و جعفر بن محمد(ع) ؟ عبدالله بن شریک عامری، زرارة بن اعین، برید بن معاویه عجلی، محمد بن مسلم، ابوبصیر، عبدالله بن ابی ‏یعفور، عامر بن عبدالله، وحمران بن اعین برمی‌‏خیزند...[۲۲]
  • دسته دوم روایاتی هستند که مشعر بر ذم و قدح اوست. محدثان شیعه روایات دسته دوم را حمل بر تقیه نموده و گفته ‏اند که صدور این گونه اخبار برای حفظ جان زراره بوده است و این مطلب از خلال بعضی از آنها استفاده می‌‏شود. به عنوان نمونه به دو روایت اشاره می‌شود:
  1. حضرت صادق(ع) به عبدالله بن زراره فرمود: به پدرت سلام برسان و بگو که عیبجویی و نکوهش من نسبت به تو از نظر دفاع و صیانت تو می‌‏باشد؛ زیرا که دشمنان ما نسبت به کسی که محبوب و مقرب ما باشد، از هیچ گونه آزاری فروگذار نمی‌کنند، و او را در دوستی و نزدیکی به ما سرزنش می‌‏نمایند، و آن را که ما نکوهش نماییم، ستایش می‌کنند؛ و چون تو در بین مردم به دوستی و گرایش به ما شهرت پیدا کرده ‏ای و از این جهت مورد توجه دشمن و سرزنش مردم هستی، خواستم تا با نکوهش تو، مردم، در امر دین، تو را ستایش کنند و افکار دشمنان از تو منصرف گردد؛ زیرا خدای تعالی در کلام مجید می‌‏فرماید: «‌اما السفینة فکانت لمساکین یعملون فی البحر فاردت ان اعیبها و کان وراء هم ملک یاخذ کل سفینة غصیا »، اما کشتی از آن مستمندانی بود که در دریا کار می‌‏کردند، پس من خواستم معیوبش کنم تا از چشم طمع پادشاه ستمگری که در راهشان بود و تمام کشتی ‏های سالم را به غضب می‌‏گرفت، محفوظش دارم. این مثل را بفهم، خدای تو را رحمت کند، به درستی که تو در نزد من، از تمام مردم دوست داشتنی ‏تر، و از تمام اصحاب پدرم محبوب ‏تری، چون تو بهترین کشتی دریای بیکران امامتی و پشت سرت پادشاه ستمکار غاصبی قرار گرفته که مراقب گذشتن کشتی ‏های نیکویی است در اختیار خود قرار دهد. رحمت خدا بر تو باد، در زندگی، سرنشینانش را از روی ستم در اختیار خود قرار دهد. رحمت خدا بر تو باد، در زندگی و حیاتت، و رحمت و خشنودی خدا بر تو باد، در حال مماتت. همانا پسرانت حسن و حسین رسالت تو را به من رساندند، خداوند ایشان را رعایت کند و به سبب نیکویی پدرشان در حفظ خود نگاه دارد...[۲۳]
  2. کشی گوید: محمد بن قولویه، به سند خود، از حسین بن زراره نقل کرده که گفت: به امام صادق(ع) عرض کردم که پدرم به شما سلام می‌‏رساند و می‌‏گوید: خدا مرا قربان تو گرداند، اشخاصی که از محضر مبارکت می‌‏آیند، خبر می‌‏دهند که درباره من چیزهایی فرموده ‏اید، و این اخبار مرا ناراحت کرده است. حضرت فرمود: به پدرت سلام برسان و بگو، به خدا سوگند، من برای تو خیر دنیا و آخرت را می‌‏خواهم، و به خدا سوگند، من از تو راضی می‌‏باشم؛ پس از این به گفته مردم توجه مکن.[۲۴]

زراره در کلام علمای شیعه

علامه حلی، در خلاصة الاقوال، درباره زراره می‌‏گوید: زراره مرد بزرگی از ما (امامیه)، در زمان خود است که بر امثال و اقرانش تقدم داشت. او قاری، فقیه، متکلم، شاعر و ادیب بوده و در او خصلت ‏های فضل و دین جمع گردیده و در شمار موثقین شمرده شده و در آن چه نقل می‌‏کرده، راستگو بوده است.[۲۵]

نجاشی نیز، به همان گونه که از کتاب خلاصه نقل شد، زراره را تصویف نموده است، جز آن که لفظ ثقه در عبارت نجاشی ذکر نشده است.[۲۶]

شیخ طوسی در کتاب رجالش، در باب اصحاب امام موسی بن جعفر(ع) گفته: زرارة بن اعین شیبانی، در شمار موثقین به حساب آمده و از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) روایت می‌‏کند.[۲۷]

ابوغالب زراری در رساله ‏ای که برای فرزند فرزندش، محمد بن عبدالله، نوشته؛ درباره زراره چنین می‌‏گوید: «‌او چهره‏‌ای سپید گون و پیکری درشت و فربه داشت و بر پیشانی‏‌اش نشان سجود نقش بسته بود. هر روز جمعه که به قصد اداینماز از خانه بیرون می‌‏رفت، مردم در راه وی می‌‏ایستادند، و از دیدار سیمای روحانی و شکوهمند وی منبسط می‌‏گشتند. او در فقه و حدیث از نام آوران رجال شیعه امامیه بود و در علم کلام نیز دستی قوی و پایه‏‌ای رفیع داشت، و هیچ کس را قدرت آن نبود که در مناظره او را مغلوب سازد؛ لیکن مداومت وی به امر عبادت او را از اشتغال به کلام باز داشته بود. گروه بسیاری از متکلمین شیعه در سلک شاگردان وی به شمار رفته‌اند. او هفتاد (یا نود) سال عمر کرد. از برای آل اعین فضایل بسیاری است، و آن چه در حق ایشان گفته شده، زیادتر از آن است که برای تو بنویسم ».

از ابن ابی ‏عمیر که از بزرگان شیعه است، نقل شده که وقتی به جمیل بن دراج از بزرگان فقهاء و محدثین شیعه، گفت: چه نیکو محضری است محضر تو چه زینتی دارد مجلس افتاده تو! گفت: آری، لیکن به خدا سوگند که ما، در برابر زراره، همچون کودکان دبستانی که در نزد معلم خود باشند، بودیم.[۲۸]

وفات

بیشتر محدثین وفات زراره را در سال ۱۴۸ بعد از وفات امام صادق(ع)، به فاصله دو ماه، یا کمتر، دانسته و گفته ‏اند که زراره به هنگام وفات آن حضرت مریض بود و به همان مرض از دنیا رفت.[۲۹] لیکن برخی از محدثین وفات زراره را در سال ۱۵۰ ذکر کرده ‏اند.[۳۰]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. پرش به بالا زراری، ابوغالب، تاریخ آل اعین، ص۳۵.
  2. پرش به بالا ابن ‏ندیم، الفهرست، ص۳۰۹-۳۰۸.
  3. پرش به بالا ابوغالب زراری، مقدمه مصحح، ص«‌د ».
  4. پرش به بالا تستری، قاموس الرجال، ج۲، ص۱۷۲.
  5. پرش به بالا مهری، سید محمد جواد، یاران امامان زرارة بن اعین.
  6. پرش به بالا باقری بیدهندی، ناصر، اصحاب اجماع، فصلنامه علوم حدیث، شماره۹.
  7. پرش به بالا باقری بیدهندی، ناصر، اصحاب اجماع، فصلنامه علوم حدیث، شماره۹.
  8. پرش به بالا تاریخ آل زراره، ص۸۸.
  9. پرش به بالا کشی، رجال، ص۱۳۹.
  10. پرش به بالا تاریخ آل زراره، ص۹۲.
  11. پرش به بالا نجاشی، رجال، ص۲۲۳.
  12. پرش به بالا نجاشی، رجال، ص۱۱۶.
  13. پرش به بالا تاریخ آل زراره، ص۹۵.
  14. پرش به بالا تاریخ آل زراره، ص۹۶.
  15. پرش به بالا کشی، اختیار معرفة الرجال، ص۱۶۱.
  16. پرش به بالا کشی، اختیار معرفة الرجال، ص۱۷۵.
  17. پرش به بالا کشی، اختیار معرفة الرجال، ص۳۱۳.
  18. پرش به بالا طوسی، فهرست، ص۱۴۲، کشی، رجال (اختیار معرفة الرجال)، ص۱۲۲.
  19. پرش به بالا کشی، رجال (اختیار معرفة الرجال)، ص۲۳۸.
  20. پرش به بالا شیخ مفید، اختصاص، ص۶۶؛ کشی، رجال، ص۱۲۴؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۷، ص۳۹۰.
  21. پرش به بالا کشی، رجال، ص۱۷۰.
  22. پرش به بالا اختیار معرفة الرجال، ص۹.
  23. پرش به بالا کشی، رجال، ص۱۲۵؛ شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنین، ج۱، مجلس پنجم، ص۳۴۴؛ نامه دانشوران، ج۹، ص۸۷.
  24. پرش به بالا کشی، رجال، ص۱۲۸.
  25. پرش به بالا علامه حلی، خلاصة الاقوال، ص۳۸.
  26. پرش به بالا نجاشی، رجال، ص۱۲۵.
  27. پرش به بالا طوسی، رجال، ص۳۵۰.
  28. پرش به بالا کشی، رجال، ص۱۲۳.
  29. پرش به بالا کشی، اختیار معرفة الرجال، ص۱۴۳؛ شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنین، ج۱، ص۳۴۵؛ قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج۱، ص۵۴۸.
  30. پرش به بالا نجاشی، رجال، ص۱۲۵؛ علامه حلی، خلاصة الاقوال، ص۳۸.
 
 
 
 

آنچه را که دنبالش بودید را یافتید؟